گوهر اخلاص ; در فضیلت توحید

گوهر اخلاص ; در فضیلت توحید

نویسنده : علامه سیدحیدر آملی

وجود موجودات
بدان به درستی که برای توحید، فضایل زیاد و اوصاف فراوانی است که از حدّ و شمارش خارج است و تو بحمدلله نیازمند به ذکر همه آن ها نیستی، بلکه بزرگ ترین و مهم ترین آن فضایل تو را کافی است. پس مهم ترین فضیلت و وصف توحید آن است که بدانی که تمام وجود بر توحید واقع است و همه آن مشتمل بر مراتب توحید است و آن جِبِلّی همه موجودات است.

اصل و اساسِ دین
پس روی خود را با گرایش تمام به حق به سوی این دین کن. با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است، آفرینش خدای تغییرپذیر نیست. «این همان دین پایدار است، ولی بیشتر مردم نمی دانند.» (روم، 30)

و همه برای آن آفریده شدند و همه پیامبران و اولیا برای آشکار کردن آن و دعوت مردم به آن برانگیخته شدند. و توحید و مراتب آن مِدار همه کمالات و اساس پایه همه مقامات [ظاهری و باطنی] می باشد و خلاصه و عصاره همه علوم رسمی و حقیقی است به درستی که توحید اصل دین و اسلام سبب بهشت و جهنم است.

سوره اساس
پیامبر صلی الله علیه و آله در نامیدن سوره اخلاص به سوره «اساس» درست فرمود به خاطر آن چه که از اساس دین و توحید و همه وجود بر این سوره است و فخر رازی هر چند خود از صاحبان این مقام نبوده ولی با توجه به این معنا [که این سوره در بردارنده اساس دین است] در رساله الهیه خودش فرمود: نهایت عقل های عالمان و مباحث مطرح شده از ناحیه حکیمان وفیلسوفان از اسرار نهاده شده سوره اخلاص تجاوز نکرد [و هیچ عالم عاقل و حکیمی به حقیقت این سوره دست نیافت[ برای این که آگاهی یافتن بر اسرار این سوره فوق اندازه عقل و فهم است و هرکس درباره آن سخن گفت بر قطره ای از دریاهای آن و از ذرّه ای از کوه های آن آگاه نگشت و دست نیافت.

به هر طرف که رو کنید...
«فَاَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه؛ و به هر سو رو کنید خدا آن جا است.»

یعنی به هر سمت و جهت رو کنید، پس در آن جا ذات و وجود خدا است. برای این که او احاطه دارد و شأن هر احاطه دارنده ای همین است، یعنی او اختصاصی به چیزی یا به مکانی به طوری که با چیز دیگر یا مکان دیگر آن اختصاص را نداشته باشد، ندارد [او احاطه به همه چیز و همه کس و همه مکان ها دارد] و مراد از وجه در آیه به اتفاق همه، ذات خداوند است و خداوند به باقی بودن ذات خود و از بین رفتن غیر خود اشاره کرد و فرمود: و با خدا معبودی دیگر نخوان. خدایی جز او نیست. جز ذات او همه چیز نابود شونده است. فرمان از آنِ اوست و به سوی او بازگردانیده می شوید. (قصاص، 88)

آشکارِ پنهان
در مورد خداوند گفته شده منزه و پاک است کسی که به خاطر آشکار بودن، به شدّت پنهان است و به خاطر پنهان بودن، به شدت آشکار است. آشکار گشت پس پنهان شد و پنهان شد پس آشکار گشت و نزدیک شد پس نزدیک شد «لَیسَ کَمِثلِهِ شَی ءٌ و هُوَ السَّمیعُ البَصیر؛ چیزی مانند او نیست و اوست شنوای بینا».

حدیثی از امام صادق علیه السلام
مولای ما امام صادق علیه السلام در دعای خود فرمود: خدایا! از تو می خواهم به حق توحید تو که عقل را بر آن آفریدی و به وسیله آن میثاق گرفتی و به خاطر آن رسولان را فرستادی و کتاب ها را نازل کردی و آن را اولین واجب و آخرین فرمانبرداری قرار دادی و کار نیکی را که از آن خالی باشد نمی پذیری و گناهی که بعد از توحید نباشد آن را نمی آمرزی.

اسلام و ایمان
کسی که غیر از اسلام و توحید آن ـ اسلام و توحیدی که دین حقیقی و طریق الهی است و در بردارنده ایمان و یقین و تسلیم و تصدیق ـ است، دین دیگری را بخواهد هرگز از او قبول نمی شود. یعنی ارج و ارزشی در دنیا و آخرت برای او نزد خدا حاصل نمی شود و از رانده شده ها و نفرین شده ها خواهد بود. برای این که اسلام، مشترک لفظی بین معانی گوناگون از قبیل توحید و دین و ایمان و یقین و تسلیم و تصدیق و غیر این ها است.

پس گاهی اسلام گفته می شود و از آن ایمان ارده می شود و گاهی ایمان گفته می شود و از آن یقین اراده می شود و همین طور باقی معانی. پس هر کس که اسلام ندارد برای او دین نخواهد بود و هرکس که دین ندارد، یقین نخواهد داشت و هرکس که یقین ندارد، تصدیق هم ندارد و کسی هم که تصدیق ندارد، تسلیم ندارد و هر کس که فاقد این مجموعه باشد، در ظاهر و باطن و در دنیا و آخرت ناقص خواهد بود.

تسلیم و سرسپردگی
مولا و سیّد و سرور ما امیرالمؤمنین علی علیه السلام در کلام خودْ کامل خبر داد و فرمود: اسلام را چنان تعریف کنم که احدی پیش از من آن گونه تعریف نکرده باشد. اسلام همان تسلیم [و سرسپردگی به خدا] است. تسلیم همان یقین [و باور قلبی] است. یقین همان تصدیق [و راست دانستن احکام خدا] است و تصدیق همان اقرار [به آن احکام] است و اقرار همان ادای [وظیفه [است و ادا نمودنْ همان عمل کردن است. تا نادان فقط به کلمه اسلام و انجام اعمال ظاهری که آمیخته با ریا و سمعه و عُجب و غیر این ها است اکتفا نکند و در خالص کردن خود از مانند و شبیه این [صفات رذیله مانند ریا و سمعه] کوشش نماید. درود خداوند بر جان قدسی و ذات و وجود کامل آن حضرت و اسلام بر کسی که از هدایت متابعت می کند.

کلمه توحید
اما بیان و توضیح [این] ادعا که توحید از جهت ظاهر، اصل دین و اسلام و سبب بهشت و جهنم است، روشن و آشکار است که توحید اصل دین و اسلام است. برای این که اسلام ظاهری بدون نفی خدایان متعدد و اثبات خدای واحد حاصل نمی شود. لا اله الا الله کلمه توحید الهی است و به حسب باطن هم واضح است. زیرا توحید، اصل دین حقیقی و اسلام یقینی است برای این که اسلام باطنی جز با نفی وجودات و اثبات وجود واحد حاصل نمی شود و مانند گفتار تو «در عالم وجود جز خدا نیست» این کلمه توحید وجودی است. پس ثابت شد که توحید در ظاهر و باطنْ اصل دین و اسلام است.

خطبه ای از نهج البلاغه
حضرت علی علیه السلام می فرماید: خدا یکی است امّا نه در عدد. و آفریننده است اما نه به حرکت و رنج، بدون استفاده از ابزار می شنود و بدون بر هم زدن چشم ها می بیند و بی آن که مماس باشد حضور دارد و بی آن که فاصله مکانی داشته باشد جدا است و بی آن که دیده شود آشکار است و بدون لطافت و ظرافت پنهان است. خداوند به سبب چیرگی و قدرت بر اشیاء از آن ها جدا است و اشیاء در اثر فروتنی و بازگشت به او از او جدایند.

هر که او را توصیف کند، محدودش ساخته و هر که او را محدود سازد به شماره اش آورده و هر که او را به شماره آورد ازلی بودنش را باطل کرده. آن که بگوید چگونه است وصفش را طلب نموده و آن که بگوید کجاست برایش مکان قرار داده، او عالم است هنگامی که معلوم نبود و پروردگار است هنگامی که موجودی نبود که پروریده شود و قادر است آن زمان که مقدوری نبود. (خطبه، 152)

اقسام توحید
نزد شیخ عارف محقق ابی عبدالله انصاری هروی توحید به سه قسم تقسیم می شود: توحید عامه و توحید خاصه و توحید خاصةُ الخاصه. چنان که در منازل السائرین گفته است: توحید بر سه قسم است: اوّل توحید عامه است که به وسیله شواهد تصحیح می شود.

دوم توحید خاصه است و آن توحیدی است که با حقایق ثابت می شود. و وجه سوم، توحید قائم به قدیم است و آن توحید خاصةُ الخاصه است.

و در نگاه شیخ عارف عزّالدّین کاشی توحید به سه قسم تقسیم می شود. علمی و عینی و حقّی. چنان که در شرحش بر قصیده تائیه گفته است برای توحید سه مرتبه است علم و عین و حق. چنان که برای یقین [سه مرتبه] علم الیقین، آن چیزی است که با برهان ظاهر شده است و عین الیقین، آن چیزی است که با وجدان ثابت شده است و حق الیقین، آن چیزی است که مخصوص رحمان است.

کلمات کلیدی:

منبع : مجله گنجینه فروردین 1383، شماره 37 

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه