کتاب سرنوشت
کتاب سرنوشت نوشتهی رومینا کریمی، زندگی پر فراز و نشیب چند بانوی عزیز که در زیر سقف همین شهر نفس میکشند را به تصویر میکشد.
در دنیا هر کسی سرنوشتی دارد. گاهی اتفاقاتی برایمان رخ میدهد که حتی انتظارش را هم نداریم. گاهی سرنوشت با ما بازی میکند گاهی ما با سرنوشت...
بازی سرنوشت خیلی دقیق اجرا میشود. درست در یک زمان و موقعیتی خاص یک اتفاقی میافتد که همه چیزت را تغییر میدهد و تو میمانی و آیندهای که دنیا برایت انتخاب کرده است؛ شاید هم در یک شب خودت تصمیم بزرگی بگیری و سرنوشتت را به سمت رویاهایت تغییر دهی! حالا میخواهی آن را خوب بسازی یا بد؟ این تصمیم توست؛ خودت انتخاب کن!
در بخشی از کتاب سرنوشت میخوانیم:
زندگی گاهی با آدم جوری بازی میکنه که تو رو در حیرت میندازه و تو هیچ کاری از دستت بر نمیآید...
من، گوهرم دختر قد کوتاه، چشمانی سبز، صورت تو پرو سبزه با موهای مشکی! یک خواهر کوچکتر و یک برادر بزرگتر از خودم دارم پدرم یک کشاورز ساده است، که روی زمینهای خان کار میکرد مادرم هم خانه دار بود و بیشتر از من و خواهرم نقره به برادرم اردشیر اهمیت میداد، انگاری فقط همین یک بچه را دارد و آن هم اردشیر است!
اما برعکس مادرم، پدرم عاشق من و نقره بود گاهی وقتا اگر کارهای خانه اجازه میداد به پدرم سَرِ زمین کمک میکردیم انگار نه انگار که پسری دارد اردشیر نازپرورده مادرم بود و تنها کارش گشتُگذار با دوستهای علافتر از خودش بود و ما باید جُرعِ آن را هم میکشیدیم! نقره خیلی دختر آرومی بود، و بلعکس من زبر زرنگ و باهوش بودم دلم میخواست درس بخوانم و با سواد شوم و بتوانم یک روزی معلمی باشم در همان روستای خودمان که، به بچههای روستا درس بدهم، دلم میخواست پدر بهم افتخار کند. برعکس من نقره درسته ساکت و آروم بود اما توی درس شیطون بازیگوش بود و علاقه چندانی به درس خواندن نشان نمیداد من و نقره هر روز به مدرسه میرفتیم من کلاس پنجم بودم و نقره سوم وقتیام که از مدرسه برمیگشتیم مادر امانمان نمیداد هرچی کار بود سرمان میریخت و نمیگذاشت خستگیمان در برود و بلعکس برادرم اردشیر راحت آسوده از دنیا پا روی پایش میگذاشت و هیچ کاری نمیکرد همیشه حرص منم در میآورد یادم نمیاد میونه خوبی با هم داشته باشیم بیشتر سر اینکه به پدر سر زمین کمک نمیکند بحثمان میشد اما نقره از اردشیر حساب میبرد هر کاریام که میگفت انجام میداد و منم هر سری بابت اینکه کارهای اردشیر را میکند حرصم در میآمد و دعوایش میکردم اما باز انگار نه انگار...
خرداد ماه امتحانای آخرسال بود، من و نقره داشتیم از مدرسه برمیگشتیم خیلی خوشحال و خندان که یکهو چشمهایم چهار تا شد نقره متعجب به من نگاه میکرد، سایهاش تمام من و نقره را پوشانده بودسوار بر اسب بزرگ قهوهای رنگی بود قد بلند و چهارشونهای داشت تیر نگاهش آدم را مجذوب خودش میکرد من و نقره که متعجب و کمی ترسیده بودیم زبانمان بند آمده بود که یکهو رو به من کرد گفت: آهای دختر دهاتی اردشیر را میشناسی؟! حتما همسایهتان باید باشد!
فهرست مطالب
مقدمه...
گوهر...
لاله...
دِل وَش...
لیلی...
ارغوان...
مطالب مرتبط
- مقاله علم پیشین خداوند و نقش آن در خلق اعمال و سرنوشت بندگان در حکمت متعالیه
- آیا شب قدر با اختیار سازگاری دارد؟
- کتاب سرنوشت
- کتاب گلوگاه سرنوشت
- ارتباط شب قدر با حالات اشخاص
- عید "جمهوری اسلامی"
تگها
مطالب پربیننده
- رابطه زناشویی برنده و بازنده ندارد
- درباره دوران بحرانی نوجوانی
- بازار کرمان با قدمت ۶۰۰ سال
- معرفی موزه هنرهای معاصر تهران؛ بازتابی از هنر ایران و جهان
- مصرفگرایی و ویرانی زندگی
- پاسخ به سوالات رایج درباره مصرف شیر
- معرفی جنگل فندقلو؛ بهشتی مینیاتوری در اردبیل
- درباره سن پیری بیشتر بدانیم
- اهمیت خواب را جدی بگیرید
- معرفی مسجد شیخ لطف الله، اثری شگفت انگیز از دوران صفویه
- پناهگاه سکوت
- نحوه خوابیدن به خواستههای درونی
- مضرات سیگار از آسیبهای پوستی تا تهدید سلامتی
- در مورد کف پای صاف و باورهای قدیمی
- چگونه با کودکان چاق تعامل داشته باشیم
- چگونه خشم بهاری را کنترل کنیم
- چگونه تشخیص دهیم یک تصویر با هوش مصنوعی ساخته شده؟
- آموزش کامل تهیه سبزه عید با تخم شربتی
- کاهش وزن علمی و بدون برگشت
- چگونه میتوان از اینستاگرام، تیکتاک و گوشیهای همراه فاصله گرفت؟
- کمبود چه مواد غذایی باعث افزایش ابتلا به افسردگی میشود؟
- چطور مامان بابای خودمان باشیم؟
- مادران تلفنهمراه خود را به کودکشان بدهند یا خیر؟
- چرا مردان در بیان احساسات خود موفق نیستند؟
- آیا در برزخ، شفاعت وجود دارد؟
- "همای سعادت" اسطوره یا واقعیت؟!
- گیاهانی که استرس خانه و محل کار را کاهش میدهند
- سیگارهای الکترونیک یک جایگزین توهم زا
- سونامی سالمندی، بحران پیش روی کشور
- درباره خانه عباسیان، شاهکار معماری ایران در کاشان
- قوانین کلاس و مدرسه
- قالب آماده و زیبای پاورپوینت(15)
- ۵ فیلم که همه زنان ایرانی باید تماشا کنند
- شعار سال ۱۴۰۱ «سال تولید، دانشبنیان و اشتغالآفرین»
- قالب زیبای پاورپوینت برای ارائه پروپوزال و دفاع رساله دکترا
- قالب پاورپوینت کادر دار زیبا
- قالب پاورپوینت گرافیکی و طرح دار زیبا
- قالب پاورپوینت گرافیکی زیبا
- پورنوگرافی چیست و چه اثری بر مغز و رابطه جنسی دارد؟
- رنگ چشم هایتان درباره شما و اجدادتان چه می گوید؟
- قالب پاورپوینت گرافیکی جالب
- نمونه تدریس درس اول هدیه آسمان پنجم
- اندکی درباره درسپژوهی
- کتاب پسری که جادویی شد
- همه زائران سلطان
- قالب پاورپوینت
- معرفی کتاب
- دوستی با کتاب
- قالب پاورپوینت گرافیکی
- درباره محسن رضایی
- معرفی کتاب
- کتاب راهنمای کامل Interaction access
- درباره امیر کبیر
- کتاب پیوند زخم خورده
- کتاب آموزش علیه آموزش
- درباره فخرالدین عراقی
- خلاصه کتاب سواد بصری
- درباره محسن مهر علیزاده
- تورم به کدام سو میرود؟
- طغیان سرخک