کتاب خدمتکار

کتاب خدمتکار


استفانی لند با کتاب خدمتکار شما را به دنیای خود می‌برد و از سال‌هایی می‌گوید که برای تأمین مخارج دخترش مجبور شد به کار سخت و طاقت‌فرسای خدمتکاری مشغول شود. این کتاب معروف و پرفروش که در سال 2019 تحسین بسیاری از منتقدین را برانگیخت، شما را با چهره‌ی حقیقی فقر و تلاش‌های بی‌پایان یک مادر آشنا می‌کند.

معرفی کتاب خدمتکار:

«خدمتکار» واژه‌ی مطبوعی است که سینی‌های چای و یونیفرم‌های آهاردار را به یاد می‌آورد اما در واقعیت دنیای خدمتکارها پر است از لکه‌های چرک و کثافت و مدفوع. این خدمتکاران موهای بدن شما را جمع می‌کنند و لباس‌های کثیفتان را می‌بینند. با این حال دیده نمی‌شوند حتی اگر به آن‌ها توجه شود همراه با تحقیر است.

کتاب خدمتکار (Maid) بلیت ورود شما به دنیای این افراد محسوب می‌شود و با مطالعه‌ی این کتاب می‌توانید از تمام جزئیات زندگی خدمتکاران سردربیاورید. استفانی لند (Stephanie Land) که خود زمانی برای تأمین مخارج دخترش میا مجبور شد در این شغل فعالیت کند، خاطرات خود را از این دوره از زندگی‌اش با شما در میان می‌گذارد و شما را به دنیای خود راه می‌دهد.

خوشبختانه مجبور نیستید در دنیای استفانی زندگی کنید، می‌توانید از این اتفاق خوشحال باشید؛ چرا که در کتاب خدمتکار خواهید دید که که او چگونه تسلیم فقر می‌شود، هیچ‌وقت پول غذای کافی ندارد و کوپن‌های غذا مهم‌ترین بخش زندگی‌اش است.

شاید رنج‌آورترین بخش دنیای استفنی خصومتی است که از جانب ثروتمندان نثارش می‌شود. این تبعیض طبقاتی است و به‌طور خاصی کارگران را هدف می‌گیرد، کسانی که اغلب در مقایسه با کت و شلوارپوش‌ها و پشت میز نشین‌ها، هم از نظر اخلاقی، و هم از نظر فکری پست‌تر شناخته می‌شوند. در سوپر مارکت دیگران با نگاهی قضاوت‌گر به سبد خرید استفانی نگاه می‌کنند، درحالی‌که او با کوپن غذا صورت‌حسابش را پرداخت می‌کند. پیرمردی با صدای بلند می‌گوید «خواهش می‌کنم!» انگار او شخصاً پول خریدهای او را داده است. این طرز فکر بارها و در مواجهات فراوانِ استفنی با دیگران رخ می‌دهد و نشان‌گر ذهنیت بسیاری از اعضای جامعه است.

استفانی سال‌های طولانی به عنوان خدمتکار فعالیت می‌کند و این کار برایش انواع و اقسام دردها و بیماری‌ها را به یادگار می‌گذارد اما مهم‌تر از مشکلات فیزیکی، چالش‌های احساسی‌ای است که او در این شغل مجبور تحمل می‌کند. تنها چیزی که او را سرپا نگه می‌دارد عشق بی‌نهایتش به دخترش است که نور روشن و شفافی به تمام کتاب می‌تاباند.

گفتن اینکه کتاب خدمتکار پایان خوشی دارد قصه را بی‌ارزش نمی‌کند. استفانی در طول تمام سال‌های پر از رنج و مشقتی که اینجا بازگو می‌کند آرزوی نویسنده‌ شدن را در دل می‌پروراند. اگر این کتاب به شما انگیزه داد، که احتمالاً همین‌طور می‌شود، به خاطر داشته باشید که احتمال اینکه اصلاً نوشته نشود بسیار بالا بود. بعید نبود استفانی تسلیم ناامیدی و خستگی شود. همچنین به تمام زنانی فکر کنید که به دلایلی هیچ‌وقت نمی‌توانند داستانشان را تعریف کنند. استفانی به ما یادآوری می‌کند که زنان قهرمان زیادی اطرافمان وجود دارند که منتظرند به حرف‌هایشان گوش دهیم.

افتخارات کتاب خدمتکار:

- نامزد نهایی خاطرات و زندگی‌نامه گودریدز
- کتاب برتر سال 2019 در آمازون
- صد کتاب برتر نیویورک تایمز در سال 2019
- یکی از 50 کتاب برگزیده واشنگتن پست در سال 2019
- یکی از آثار منتخب باراک اوباما برای تابستان 2019

نکوداشت‌های کتاب خدمتکار:

- سفری چشم نواز به زندگی فقرای شاغل. (People)
- کاوش عمیقی از فقر در آمریکا (Bustle)
- خاطرات استفانی لندز [خدمتکار] خاطره‌انگیز است. (The Atlantic)
- خاطرات اخیر استفانی لند نگاهی نو به اختلاف طبقاتی آمریکا ارائه می‌دهد و یادآور این است که تمام مشاغل حائز اهمیت و قابل احتراماند. (باراک اوباما)

جملات برگزیده کتاب خدمتکار:

- در آن لحظات حس می‌کردیم یک خانواده‌ی واقعی هستیم و تقلا می‌کردم عشق و لذتی را که او حس می‌کرد احساس کنم.
- بعد از سال‌ها زندگی بدون محبت، بعد از نابودی رابطه‌ام با خانواده‌ام، از دست دادن دوستانم، خانه‌های موقتی و کپک‌های سیاه، نامرئی بودنم در شغل خدمتکاری، تشنه‌ی ذره‌ای مهربانی بودم.
- گاهی حتی قدم‌ زدن پشت سر یک خانواده با پدر و مادر در پیاده‌رو هم باعث می‌شد از تنها بودن احساس خجالت کنیم.

کتاب خدمتکار به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر به مطالعه‌ی خاطرات و تجربیات دیگران علاقه دارید، مطمئن باشید این کتاب جذاب و خواندنی به یکی از دلچسب‌ترین اتفاقات زندگی‌تان تبدیل خواهد شد.

در بخشی از کتاب خدمتکار می‌خوانیم:

هفت‌ساله که بودم از واشنگتن رفتیم و از همه‌ی خویشاوندانمان دور شدیم. خانه‌ای که در آن زندگی می‌کردیم در دامنه‌ی رشته‌کوه‌های چوگاچ در آنکوراژ آلاسکا واقع شده بود. کلیسایی که آن موقع‌ها به آن جا می‌رفتیم برنامه‌هایی برای کمک‌رسانی به بی‌خانمان‌ها و افراد کم‌درآمد داشت. بچه که بودم کار موردعلاقه‌ام این بود که هنگام تعطیلات به خانواده‌های نیازمند کمک کنم. بعد از مراسم روز یکشنبه مادرم به من و برادرم اجازه می‌داد یک فرشته‌ی کاغذی از روی درخت کریسمسی که در لابی کلیسا بود انتخاب کنیم. بعد از اینکه میان‌وعده‌ای می‌خوردیم به بازار می‌رفتیم تا لوازم لیست‌شده برای دختر یا پسر بی‌نام‌ونشانی که تقریباً همسن خودمان بود بخریم و اسباب‌بازی و لباس راحتی و کفش و جوراب جدید را به او بدهیم.

یک سال برای دادن غذا به یک خانواده با مادرم رفتم. صبر کردم تا نوبت من شود تا هدیه‌هایی را که با دقت کادو کرده بودم به مردی که درِ آپارتمان خرابه را باز کرد بدهم. موهای تیره‌ی پرپشتی داشت و پوست برنزه‌ی تیره‌اش از زیر تیشرت سفیدش معلوم بود. بعد از اینکه پاکت حاوی هدایا را به او دادم مادرم بسته‌ای حاوی بوقلمون، سیب‌زمینی و سبزیجات کنسروشده به او داد. سر تکان داد و بعد به آرامی درِ خانه‌اش را بست. ناراحت به راه افتادم. امیدوار بودم ما را به داخل دعوت کند تا به دختر کوچولویش کمک کنم هدایایی را که گلچین کرده بودم باز کند، می‌خواستم ببینم کادوهایم چقدر خوشحالش می‌کنند. می‌خواستم به او بگویم «این کفش اکلیلیای جدید خوشگل‌ترین کفشای تو مغازه بودن.» نمی‌دانستم چرا پدرش برای دادن آن‌ها به او خوشحال نبود.

در دوره‌ی نوجوانی بعضی روزها بعدازظهر را در مرکز شهر انکوراژ ناهارهای بسته‌بندی‌شده را بین افراد بی‌خانمان توزیع می‌کردم. ما آن جا بودیم تا «شاهد باشیم» و روزی‌مان را با آن‌ها سهیم شویم.

فهرست مطالب
پیشگفتار
بخش اول
1- خوابگاه
2- کمپر
3- خانه‌ی موقتی
4- خانه‌ی دائمی
5- انواع کمک‌های دولتی
6- مزرعه
7- آخرین کار روی زمین
8- خانه‌ی تفکیک شده
9- نظافت خانه‌های خالی
10- خانه‌ی هِنری
بخش دوم
11- سوئیت
12- مینیمالیست
13- خانه‌ی وندی
14- گلخانه
15- خانه‌ی سرآشپز
16- خانه‌ی دونا
17- ظرف سه سال
18- خانه‌ی غم‌زده
19- خانه‌ی لوری
20- نمی‌دانم چطور از پسش برمی‌آیی
21- خانه‌ی دلقک
22- و همچنان زندگی با میا
بخش سوم
23- بیشتر تلاش کن
24- خانه‌ی ساحلی
25- سخت‌کوش‌ترین کارگر
26- خانه‌ی محتکر
27- به خانه رسیدیم

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه