کتاب معامله‌گر با انضباط

کتاب معامله‌گر با انضباط


مارک داگلاس در کتاب معامله‌گر با انضباط، تجربیات خود در زمینۀ معامله‌گری، نحوۀ خودشناسی، روانشناسی بازار و به دست آوردن اعتماد به نفس را برای تازه واردان عرصۀ بورس و بازار تجارت با زبانی ساده بازگو می‌کند.

شما در کتاب معامله‌گر باانضباط (The Disciplined Trader) می‌آموزید که چطور اعتماد به نفس خودتان را در عرصه تجارت بالا ببرید، نظم و دقتتان را افزایش دهید و از محیط‌های خارجی و داخلی ذهنتان نیز استفاده کنید. مارک داگلاس (Mark Douglas) مسائلی که از ذهن نشأت می‌گیرند را از عوامل اصلی جهت رقابت در بازار می‌داند.

تنوع در مبادلات، به روزرسانی قراردادها، اطلاع‌رسانی دقیق و سریع، خدمات مشاوره‌ای پیشرفته‌تر، گوناگونی کتاب‌ها و نشریات مربوطه و پیشرفت روزبه‌روز نظام‌ها در زمینۀ تحلیل فنی و نظارتِ تخصصی به کمک نرم‌افزارهای کامپیوتری، از عناصر حائز اهمیت در کمک به رشد و تعالی معاملات هستند، که همۀ این‌ها راه شناخت بازارها و دنبال کردن آن‌ها را تسهیل می‌بخشند.

در هر معامله، به ازای هر یک دلار که یک معامله‌گر به‌عنوان سود در نظر می‌گیرد، شخصی دیگر باید ضرر کند. به ‌بیان دیگر، سودی که آن دستۀ کوچک دائماً از بازار به‌دست می‌آوردند، از جیب صدها معامله‌گر دیگری می‌آید که با از خودگذشتگی، پله‌ای می‌شوند برای بالارفتنِ گروه دیگر و به آن گروه در موفقیت‌های روزانه‌شان یاری می‌رسانند!

نظم داشتن، تسلط بر خود و مهار عواطف، از عوامل اصلی موفقیت هستند. با این حال این ویژگی‌ها ذاتی نیستند و باید آن‌ها را با آموختن تمرین‌های ذهنی مشخص کسب کنید. یاد گرفتن این تمرین‌های ذهنی اغلب به شکل آزمون و خطا صورت می‌گیرد که ممکن است بسیار پرهزینه و پر از درد و رنج‌های روانی باشد. مهم‌ترین مشکل شیوۀ آزمون و خطا در بازار این است که اکثر مردم، پیش از به پایان رساندن پروسۀ یادگیری، همۀ سرمایۀ خود را به باد می‌دهند. معامله‌گرانی هم که پول کافی جهت ادامۀ مسیر و معاملاتشان را دارند، هیچ‌گاه از اثرات طولانی‌مدت و مخرب روانی این مرحله نجات نمی‌یابند. بنابراین اگر می‌خواهید معامله‌گری کاربلد محسوب شوید، باید بردبار باشید و عواطف خود را مدیریت کنید!

داگلاس هدف خود از نوشتن کتاب معامله‌گر باانضباط را اینگونه بیان می‌کند:

«این کتاب را نوشتم تا هر آنچه که به‌ نظرم از حیاتی‌ترین نیازهای فردی است که می‌خواهد به شغل معامله‌گری در بازار حال و بازار سهام روی بیاورد را آموزش دهم. توضیح راجع‌ به اینکه چگونه با یک روش منظم و اصولی و قدم‌به‌قدم، مهارت‌های ذهنی لازم برای موفقیت در معامله‌گری و کسب ثروت را فرابگیرید. روشی که کلید آن فراگیریِ رویکردی جدید در نوع تفکر یا فراگیری یک الگوی فکری نوین است.»

حتی بعد از فراگیری تمام مهارت‌هایی که در این کتاب معرفی شدند، احتمالاً زمانی به این سطح از آگاهی می‌رسید و متوجه خواهید شد که معاملات شما در حقیقت مکانیزمی برای نشان دادن این است که «تا چه حد خودتان را دوست دارید».

به بیان دیگر، بعد از این‌که یاد گرفتید به خودتان اعتماد کنید و همیشه به بهترین شکل ممکن در راستای حفظ منافع خود گام بردارید، تنها چیزی که باز هم مانع شما در این مسیر باقی خواهد ماند «میزان اعتمادبه‌نفس شما است»، یعنی ارزشی که برای خود قائل هستید.

به یاد داشته باشید همیشه میزان پولی که در قالب سود معاملات به ‌دست می‌آورید، مستقیماً با باورهایی که در زندگی دارید در ارتباط است و مشخص می‌کند که چه اندازه لیاقت دریافت پول را دارید. بنابراین برای آنکه به‌عنوان یک معامله‌گر به خود پاداش دهید، باید هر چیزی که در نظام ذهنی‌تان مانع از رسیدن به بالاترین سطح ممکن از اعتمادبه‌نفس و دوست‌داشتن می‌شود را بشناسید و انرژی آن را تغییر دهید.

آیا برایتان سؤال پیش آمده که بالاترین سطح ممکن کجاست؟

مارک داگلاس در پاسخ به این سوال بیان می‌کند: با شوق به فراگیری آنچه لازم می‌دانید، باید به خود بیاموزید که «تمرکز» کنید، کاری که نیاز است را انجام دهید و همین اشتیاق انطباق شما به‌طور طبیعی و خودکار با آن سطح از اعتمادبه‌نفس را معین خواهد کرد و باعث ارتقاء روزافزون شما خواهد شد.

با مارک داگلاس بیشتر آشنا شویم:

مارک داگلاس مدرس، نویسنده، سخنران و بنیان‌گذار عرصۀ روانشناسی تجارت، یک افسر بازنشستۀ ارشد USN به شمار می‌رود. او پس از اتمام شغلش در نیروی دریایی، در جایگاه یک مشکل‌یاب، به حوزۀ کامپیوتر وارد شد و 19 دفترچۀ راهنما برای کاربران نگاشت و ساعات بسیاری را به آنان آموزش داد.

او فعالیت در بورس را از سال 1978 درست زمانی که در یک دفتر بیمه کارمند بود، شروع کرد. مارک توانست در مدتی کوتاه به یک معامله‌گر حرفه‌ای تبدیل شود. داگلاس همراه با همسرش نورا، پیش از بازنشستگی و رفتن به گاردنرویل، نوادا و سرگرم شدن به نویسندگی، به مدت 9 سال شرکت Orange Blossom RV Resort را در فلوریدا مدیریت می‌کردند.

خواندن کتاب معامله‌گر باانضباط به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

این کتاب برای شما که با امید داشتن درآمد بهتر و بیشتر وارد بازار بورس شده‌اید و یا قصد ورود به آن را دارید، نوشته شده است.

در بخشی از کتاب معامله‌گر باانضباط می‌خوانیم:

درست‌ترین راه برای به نمایش گذاشتن بی‌مرز بودن بازار، مقایسه‌ی آن با شرط‌بندی است. در شرط‌بندی، شما تصمیم می‌گیرید که چه مقدار پول را در بازی قرار دهید، پس به‌طور دقیق نیز می‌دانید که چه‌مقدار را می‌توانید ببرید یا ببازید و حتی امکان محاسبه‌ی احتمال برد و باخت با روش‌های ریاضی و با دقت نیز ممکن است. اما در بازار شرایط کمی فرق دارد، نمی‌دانید که در معامله، قیمت‌ها از نقطه‌ی شروع به چه سمتی می‌روند.

بر همین اساس اصلاً سود یا ضرر شما در یک معامله مشخص نیست. از نظر روانشناسی این خاصیت به شما اجازه می‌دهد که خود را قانع کنید که سرانجام در یک معامله، تمام رویاهایتان به حقیقت می‌پیوندند. در صورتی که بین خریدار و فروشنده تناسبی باشد که باعث تغییر قیمت در راستای موقعیت شما شود، این موضوع خیلی هم دور از ذهن نیست. اما اگر تنها تمرکز شما بر تحقق بخشیدن به این رویا باشد، شما طوری عمل می‌کنید که تنها اطلاعات مورد تأییدتان از بازار را جمع می‌کنید و امکان دارد در طول این مدت اطلاعاتی را که کامل هستند و قصدشان این است که به شما بفهمانند کار درست خارج شدن از موقعیتی‌ست که دارید، رد می‌کنید.

اگر در یک معامله‌ی پرضرر هستید، قیمت قادر است دائماً از نقطه‌ای که ورود شما را به این معامله نشان می‌دهد دورتر و دورتر شود و واضح است که ضررتان در هر لحظه بیشتر می‌شود. در این میان، به‌جای پذیرفتن اینکه بازار از حرکت خود نمی‌ایستد، به امید برگشتن آن در انتظار می‌نشینید.

این امید تا آن جا ادامه پیدا می‌کند که میزان ضررتان از آستانه‌ی تحملتان عبور می‌کند. در اینجا معامله را ترک می‌کنید و هرگز نمی‌توانید باور کنید که اجازه داده‌اید ضرر این معامله برای شما تا این میزان زیاد شود.

از دید روانی، به‌وجود آوردن سودهای زیاد، حس قدرت، خوشحالی بیش از اندازه و هر احساس دیگری که از این سودهای وسوسه‌انگیز دارید، خطرآفرین‌اند. احتمال به‌دست آوردن آن‌ها زیاد است اما جامه‌ی عمل به آن‌ها پوشاندن کمی جای بحث دارد.

فهرست مطالب
پیشگفتار
بخش اول: مقدمه
فصل اول: دلیل نوشتن این کتاب
فصل دوم: چرایی‌های نیاز به یک الگوی جدید
بخش دوم: روانشناسی بازار
مقدمه
فصل سوم: پیوسته حق با بازار است
فصل چهارم: سود و ضرر مرزی ندارد
فصل پنجم: قیمت‌ها دائماً تغییر می‌کنند
فصل ششم: برای بازار ساختاری وجود ندارد
فصل هفتم: دلایل در بازار بی‌ربط هستند
فصل هشتم: سه گام تا تبدیل‌شدن به معامله‌گر برتر
بخش سوم: ایجاد چارچوبی برای شناخت بهتر خود
فصل نهم: بینش درباره‌ی حقیقتِ محیطِ ذهنی
فصل دهم: مدیریت اطلاعات محیط توسط استنباط، یادآوری‌ها و برداشت‌ها
فصل یازدهم: الزام یادگیری روش‌های مطابقت
فصل دوازدهم: نحوه‌ی رسیدن به هدف
فصل سیزدهم: کنترل انرژی ذهن
فصل چهاردهم; روش‌هایی برای اجرای تغییر
بخش چهارم: چگونه به یک معامله‌گر برتر تبدیل شویم
فصل پانزدهم: روانشناسی تغییر قیمت‌ها
فصل شانزدهم: گامی در مسیر پیروزی
فصل هفدهم: کلام آخر

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه