کتاب دختران درهم شکسته

کتاب دختران درهم شکسته


سایمون سنت جیمز در کتاب دختران درهم شکسته داستانی نفسگیر و وحشتناک را روایت می‌کند که در مدرسه‌ای شبانه‌روزی رخ می‌دهد. این مدرسه زمانی پناه دخترانی بوده که طرد شده‌اند اما اکنون برای فیونا، تنها صحنه‌ی جرمی است که باید راز قتل خواهرش را حل کند؛ رازی که ابعادی وسیع به خود می‌گیرد.

معرفی کتاب دختران درهم شکسته:

خواهر فیونا بیست سال پیش به قتل رسیده و او که اکنون روزنامه‌نگار موفقی است هنوز نتوانسته مرگ خواهرش را فراموش کند. جسد خواهر فیونا اطراف ساختمان متروک آیدلوایلد هال پیدا شده بود. این ماجرا در تمام این سال‌ها زندگی فیونا را به شدت تغییر داد. درست است که دوست‌پسر خواهرش به عنوان قاتل دستگیر و متهم شد اما فیونا همچنان بر این باور است که این قتل نکات مبهم بسیاری دارد.

فیونا متوجه می‌شود که آیدلوایلد هال پس از سال‌ها توسط افرادی ناشناخته در حال بازسازی است و به همین دلیل قصد می‌کند تا داستانی درباره‌ی این ساختمان مخوف بنویسد. تصمیم او نقطه‌ی عطفی در رمان دختران درهم شکسته (The broken girls) به شمارمی‌آید؛ چراکه فیونا را به سمت اتفاقاتی سوق می‌دهد که رازهای بی‌شمار آن بنا را کشف می‌کند، رازهایی که به گذشته‌های دور باز می‌گردد و به شکل عجیبی با مرگ خواهرش در ارتباط است.

داستان‌های سایمون سنت جیمز (Simone St. James) معجونی سحرآمیز از وحشت، دلهره و عشق هستند که به روایت مشکلات و رنج‌های زنان می‌پردازد و در رمان دختران درهم شکسته نیز چنین رویکردی دنبال می‌شود و شما با زندگی دخترانی طرد شده آشنا می‌شوید که در مدرسه‌ای شبانه‌روزی به حال خود رها شده‌اند.

یکی از نکات مهم این کتاب خواندنی نحوه‌ی روایت آن است چون جیمز داستان خود را در دو زمان 1950 و 2014 شرح می‌دهد و با قلم توانمندی که دارد به خوبی از عهده‌ی این کار برمی‌آید و انسجام ماجرا حفظ می‌شود. این رمان از طرف کاربران سایت گودریدز به عنوان یکی از ده رمان ترسناک و معمایی انتخاب شده و تحسین بسیاری از منتقدان را برانگیخته است.

مطالعه‌ی کتاب دختران درهم شکسته به چه کسانی پیشنهاد می‌شود:

اگر به داستان‌های ترسناک و رمزآلود علاقه دارید، این کتاب برایتان تجربه‌ی جذابی خواهد بود.

نکوداشت‌های کتاب دختران درهم شکسته:

- یک داستان ترسناک در مورد قدرت حیرت انگیز نادیده گرفتن. (Publishers Weekly)

- کتاب دختران مطرود داستان‌های ترسناک ماوراالطبیعه را با یک راز جنجالی ترکیب می‌کند. همچنین به خوبی داستانی در مورد دوستی ناگسستنی، مسائل مربوط به والدین، وسواس وگرایش جنسی را در یک طرح رضایت بخش که دو دوره از زمان را دنبال می‌کند، کار می‌کند. (Associated Press)

- داستانی جادویی از رازهای نگه‌داشته شده، قتل‌های مرموز و یک مدرسه شبانه روزی! این داستان گوتیک که از طریق جدول زمانی ماهرانه‌ای به هم پیوسته است به درون من نفوذ کرد. خواندن این رمان اعتیادآور را نباید از دست داد. (کریستینا مک موریس، نویسنده)

در بخشی از کتاب دختران درهم شکسته می‌خوانیم:

جیمی آهی کشید و به میز نزدیک شد. فیونا با احساسی غیرواقعی نگاهش کرد. گاهی وقتی به جیمی نگاه می‌کرد چنین حسی داشت، حتی حالا. یک سال پیش شب بدی داشت تنها، در حالی که در حسی از ترحم به خودش و اندوهی برای دب غلت می‌زد و برای نوشیدن به باری محلی رفته بود. جیمی چهارپایه‌اش را طرف او کشیده بود خوش‌تیپ، عضلانی، با خستگی زیبایی بر چهره‌اش، مثل کسی بود که انگار در دانشگاه ورزشکار بوده ولی بعد چیزی وادارش کرده بود مثل حیوانی وحشی رام و محتاط شود. فیونا نوشیدنی‌اش را کنار گذاشته و در انتظار حرفی به او نگاه کرده بود، ولی جیمی هیچ عجله‌ای نداشت. متفکرانه جرعه‌ای از آبجویش نوشید و سپس آن را روی پیشخان گذاشت. گفته بود سلام.

چیزهای بیشتری می‌توانست بگوید، ولی واقعاً همین بود؛ فقط سلام. دو ساعت بعد توی اتاق جیمی بودند که خود فیونا را هم متعجب کرده بود، ولی یک‌جورهایی با حال و هوایش جور درمی‌آمد. فیونا فکر نمی‌کرد اتفاق خاصی بینشان بیفتد، ولی جیمی شماره‌اش را خواسته بود. وقتی جیمی بهش زنگ زد، شگفتی‌اش را قورت داده و گفته بود بله. و وقتی دوباره بهش زنگ زده بود، دوباره گفته بود بله.

با عقل جور درنمی‌آمد. پلیس‌ها و روزنامه‌نگارها دشمنان ذاتی بودند؛ هرگز نباید با هم قاتی می‌شدند. و خیلی وقت‌ها هم نمی‌شدند. جیمی فیونا را به همکارانش معرفی نکرد، یا او را به هیچ‌کدام از گردهمایی‌های اجتماعی‌اش نبرد. فیونا هم هر وقت می‌خواست او را در ساعات کاری ببیند، داخل پاسگاه نمی‌رفت، در عوض بیرون منتظرش می‌ماند. جیمی او را دقیقاً یک بار به والدینش معرفی کرده بود، طی گفت‌وگویی سرد که چند دقیقه بیشتر طول نکشیده بود. فیونا هم از طرف خودش جیمی را به ملاقات مالکوم برده بود، ولی فقط چون مالکوم اصرار کرده بود. او وقتی شنیده بود دخترش با پلیسی قرار گذاشته حتی با این‌که هرگز در زندگی عشقی او دخالت نکرده نگران شده بود. ملاقاتشان ناشیانه بود، و فیونا هنوز هیچ تصوری نداشت این دو مرد چه حرفی برای گفتن دارند.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه