یادآر ز شمعِ مُرده یادآر...رجعتی به آخرین روز حیاتِ «علی‌اکبر دهخدا»

یادآر ز شمعِ مُرده یادآر...رجعتی به آخرین روز حیاتِ «علی‌اکبر دهخدا»


یادآر ز شمعِ مُرده یادآر...

از وداع با «علی‌اکبر دهخدا»، درست شصت‌وچهار سال گذشته است.

او که محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «با چراغ و آینه» درباره‌اش نوشته است «اگر از فردوسی بگذریم، معلوم نیست کدام یک از بزرگان ادبِ ایران‌زمین به‌اندازه دهخدا به فرهنگِ ملی ما ایرانیان خدمت کرده است. کار عظیم و مردانه استاد علی‌اکبر دهخدا درباره واژگان زبان فارسی از کارهای کارستانی است که توفیق انجام آن را باید موهبتی الاهی برای زبان فارسی و برای بنیادگذارِ آن به‌شمار آورد. دهخدا در چند حوزه فرهنگ ما کارهای استثنایی و بزرگ عرضه کرده است. تنها امثال و حکم او، کافی است که مولفی را در زبان پارسی جاودانگی بخشد تا چه رسد به لغت‌نامه بزرگ او. عظمتِ کار دهخدا وقتی آشکارتر می‌شود که می‌بینیم او در عرصه خلاقیّت ادبی نیز در دو حوزه شعر و نثر از پیشاهنگان تجدّد و تحوّل است»، هفتم اسفند ۱۳۳۴، دار فانی را وداع گفت و در گورستان ابن‌بابویه شهر ری به خاک سپرده شد.

درباره دهخدا بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند. او که در جوانی هم روزنامه‌نگار بود و هم سیاست‌مدار و در میانسالی در کسوت فرهنگ‌نویس و لغت‌شناس درآمد و این همه در کنار مصحح و شاعربودنش بود. حال، در حال‌وهوای سالگرد وفات آن دانشی‌مرد، شاید بد نباشد، به سراغ دو روایت، یکی نخستین روز و دیگری ده روز پس از مرگش بپردازیم.

روزنامه «اطلاعات»، در شماره سه‌شنبه هشتم اسفند ۱۳۳۴ با تیتر «علامه دهخدا در سن ۷۸ سالگی درگدذشت» و زیرتیتر «تشییع جنازه آنمرحوم فردا بعمل خواهد آمد»، چنین نوشت: «دیروز ساعت هفت بعدازظهر علامه معاصر علی‌اکبر دهخدا پس از یک دوره کسالت طولانی در سن ۷۸ سالگی دار فانی را وداع گفت و با درگذشت خود کلیه علاقمندان بعلم و ادب را داغدار ساخت.

فقید سعید از پیشروان نظم و نثر فارسی و از خدمتگزاران قدیمی مطبوعات و فرهنگ بود. در لغات عربی و فارسی و فرانسه تبحر داشت و در مدتی قریب چهل‌وپنج سال برای تالیف دائره‌المعارف عظیم فارسی موسوم به «لغت‌نامه» مجاهدت نمود تا اینکه تالیف لغت‌نامه پایان یافت و بیست‌ودو جلد آن از طرف مجلس شورای ملی بطلع رسید.

بقیه مجلدات نیز در جزریان طبع میباشد. دیگر از آثار گران‌بهای علامه فقید کتاب «امثال و حکم» در چهار مجلد است که چندی پیش بطبع رسید مورد استفاده علاقمندان قرار گرفته است. دیوان اشعار دهخدا که اخیرا طبع و انتشار یافته از شاهکارهای ادبی زبان فارسی بشمار میآید. بنابراین فقدان علامه ماسوف‌علیه از نظر علمی و ادبی شایعه بزرگی است که طبعا موجب کمال تاثر اهل فضل و دانش میباشد.

از خداوند متعال مسئلت داریم آن مرحوم را در جوار رحمت خویش قرار دهد و ببازماندگان فقید سعید صبر و اجر عنایت کند.

تشییع جنازه مرحوم دهخدا ساعت ۹ صبح فردا از منزل شخصی ایشان واقع در خیابان جلال‌بایار [ایرانشهر فعلی] بعمل خواهد آمد.»

اما ده روز پس از آن روز تلخ، «فریدون مشیری» که آن زمان، مسئولیت صفحه ادبی مجله «روشنفکر» را برعهده داشت، در آن نشریه به شرح آخرین دقایق زندگی دهخدا که در آن زمان، هفتادوهفت سال داشت، پرداخت و بیست‌وچهار سال بعد، در شماره‌های ۷-۹ مجله «آینده» به تاریخ مهر-آذر ۱۳۵۸ بازنشر شد: «دهخدا با صورت متورم وچشمان برآمده، دو زانو نشسته بود. بیماری و خستگیِ چهل‌وهشت سال کار، او را از پای درآورده بود. سنگینی چهل‌وهشت سال مطالعه، تحقیق و جستجو، شانه‌های ناتوان او را خرد می‌کرد. هزاران جلد کتاب، که در مدت چهل‌وهشت سال با او سخن گفته و گفت‎‌وگو کرده بودند، اینک همه خاموش نشسته و استاد پیر را تماشا می‌کردند.

در این هنگام، دکتر محمد معین و سیدجعفر شهیدی، همکاران صمیمی و مهربان او به عیادتش آمدند.

دهخدا در همان حال گفت: پوست بر استخوان ترنجیده.

لحظاتی چند به سکوت گذشت. استاد پیر هر چند لحظه یک‌بار به حالت اغماء فرو می‌رفت و باز به حال عادی برمی گشت. در یکی از این لحظات، لبان دهخدا سکوت سنگین را شکست و گفت:«که مپرس»

باز چند لحظه سکوت برقرار شد و دهخدا مجددا گفت:« که مپرس»

در این موقع آقای دکتر معین پرسید: «منظورتان شعر حافظ است؟»

دهخدا جواب داد: «بله»

دکتر معین گفت: «مایل هستید برایتان بخوانم؟»

دهخدا گفت:«بله»

آنگاه دکتر معین دیوان حافظ را برداشت و چنین خواند:

درد عشقی کشیده‌ام که مپرس/ زهرهجری چشیده‌ام که مپرس

گشته‌ام درجهان و آخر کار/ دلبری برگزیده‌ام که مپرس

آنچنان در هوای خاک درش/ می‌رود آب دیده‌ام که مپرس

من به گوش خود ازدهانش دوش/ سخنانی شنیده ام که مپرس

سوی من لب چه می‌گزی که مگوی/ لب لعلی گزیده‎ام که مپرس

بی‎‌تو درکلبه گدایی خویش/ رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس

همچو حافظ غریب در ره عشق/ به مقامی رسیده‌ام که مپرس

از آن لحظه به بعد، دهخدا به حالت اغماء فرو رفت و روز بعد جان سپرد.»

پی‌نوشت:

۱. عنوان مطلب، وام‌گرفته از مطلع مسمطی سروده دهخدا در رثای میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل

۲. رسم‌الخط نقل قول‌ها، جهت امانت، عینا حفظ شده است.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه