معین زبان فارسی

معین زبان فارسی

مرحوم دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در وصفش نوشته است: «با شور و علاقه‌ای که او به کار معلّمی داشت، از همان آغازِ کار که کتابی درباب روان‌شناسی تربیتی ترجمه و نشر کرد. پیدا بود که در وجود او بزودی از یک معلّم جوینده و آرام، یک محقّق پرکار و هوشمند ولادت خواهد یافت.»

و این توصیف دکتر «محمّد معین» است. او که اگر بود، علی‌القاعده باید امروز یکصدودو ساله می‌شد. در اینجا و آنجا، درباره این استاد روانشاد، بسیار نوشته‌اند، اما مرور سریع آثار او را محمد روشن، چند سال پیش در شماره ۴۵ مجله «گزارش میراث» (خرداد و تیر ۱۳۹۰) نوشته است: «... ظاهرا نخستین رساله تالیفی او «یوشت فریان و مرزبان‌نامه» است که در اردیبهشت ۱۳۲۵ در مجله سخن به چاپ رسیده است. این اثر نشانه آشنایی او با فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و زبان پهلوی و اوستایی است. «حافظ شیرین‌سخن» از نخستین آثار اوست... «شماره هفت و هفت‌پیکر نظامی» سلسله مقالاتی بود که در مجله پشوتن چاپ می‌شد و سپس در سلسله انتشارات دانشگاه تهران قرار گرفت. «مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات فارسی» رساله دکترای آن شادروان است که بعدها با عنوان « مزدیسنا و ادب پارسی» ازسوی انتشارات دانشگاه تهران با اضافات مطلوب به چاپ دوم رسید. «برگزیده‌ها» دو رساله کوچک کم‌حجم و بسیار باارزش است: «برگزیده شعر فارسی» و «برگزیده نثر فارسی». طرح دستور زبان فارسی به گمان بنده شاهکار دکتر معین است. در دستور زبان فارسی بنده کسی از استادان زبان فارسی را نمی‌شناسم که در حدّ دکتر معین در مباحث دستوری توغّل و تفرّس کرده باشد... از دیگر آثار دکتر معین به نام یاد می‌کنم: جوامع الحکایات و لوامع الرّوایات سدیدالدین محمد بن محمد عوفی که از آثار مفصّل و مبسوط زبان فارسی است و بخشی از آن به تصحیح دکتر معین است... دانشنامه علایی، بخش الهیات از شیخ‌الرئیس ابوعلی‌سینا؛ جامع الحکمتین از ناصرخسرو با مقدّمه فرانسوی پروفسور هانری کربن؛ شرح قصیده ابوالهیثم جرجانی از حکیمان اسماعیلی‌مذهب... عبهر العاشقین از شهاب‌الدین روزبهان بقلی؛ چهارمقاله نظامی عروضی که عموما به دو گونه چاپ شده است: بدون تعلیقات؛ با تعلیقات و فهرست‌های کامل... استاد شادروان ترجمه‌ای سودمند از ایران از آغاز تا اسلام نگاشته باستان‌شناس سرشناس و تاریخ‌پژوه فرانسوی، دکتر رومن گیرشمن، عرضه داشته است که بسیار آموزنده و ارزشمند است... اما در میان آثار دکتر معین، فرهنگ فارسی، مشهور به «فرهنگ معین» جایگاهی ویژه دارد. این کمترین به دلیل پیوند مستقیمی که با کار تصحیح متون دارم، مراجعه‌ام به فرهنگ معین روزمرّه و شاید افزون از دیگران باشد، و هم‌اکنون فرهنگ معین من، حاوی یادداشت‌های نسبتا زیادی در حواشی است...»

و البته ناگفته نماند که فهرست کامل آثار، تحت عنوان «آثار دکتر محمد معین»، به سعی روانشاد دکتر مظفر بختیار، در «مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران» (شماره ۲، آذر ۱۳۵۰) نشر یافته است.

 دکتر محمد معین

خود استاد روشن - که عمرش به صحت، دراز باد – در همان یادداشت، درباره استاد خود نوشته است: «دلبستگی معین به کار خود، افزون از تدریس، که بدان عمیقا وابسته بود، از معدّات خودسازی بود. به‌تقریب، عموم دانشجویان در کلاس‌های دکتر معین شاهد اهتمام او به تعلیم تا حدّ ایثار بودند. تکالیف و وظایفی که به دانشجویان احاله می‌کرد، خود گوشه‌ای از اهتمام او بود. به سال ۱۳۳۵ که افتخار شاگردی او را یافته بودم، تکلیف عمومی آن بود که هر دانشجویی متنی را بر مبنای گزینش استاد فیش‌برداری کند. فی‌المثل شش دفتر مثنوی برای دوازده تن مقرّر شده بود. جلسه‌ای به ایضاح و روشنگری در شیوه انجام تکلیف اختصاص می‌یافت. هر دانشجو می‌بایست تعدادی فیش به ابعاد ۶*۱۰ سانتیمتر فراهم آورد، واژه را در سمت راست فیش [=وریقه] بنویسد، عبارت با بیت شاهد را نقل کند و معنی آن را بر مبنای فرهنگ نفیسی (فرنودسار) یا برهان قاطع یا غیاث‌اللغات و احیانا فرهنگ نظام بازنویسد...»

مرحوم دکتر محمدجعفر محجوب نیز، تلمذ در محضر او را چنین توصیف کرده است: «آشنایی بنده، به سال ۱۳۳۰ به عنوان دانشجوی دانشکده ادبیات با دکتر معین آغاز شد. نخست‌روز به صورت معلّمی خشک و جدّی و عصبی به کلاس آمد؛ و اوّلین‌بار که تُرک اولایی از دانشجویی به سر زد بدو پرخاش کرد و عصبانی شد. کلاس را سکوتی ناراحت‌کننده فراگرفت. دکتر معین درس خود را که خواندن متن فارسی بود آغاز کرد؛ و از همان آغاز دانشجویان دریافتند که خواندن متن‌های فارسی کاری است  دقیق و سخت دشوار؛ و در آن مشکلات فراوان وجود دارد که تاکنون بدان برخورده‌اند، و این استادِ «خشک و عصبانی» نخستین کسی است که آنان را با این دشواری‌ها روبه‌رو می‌کند! هنوز چند جلسه از روزگار تدریس استاد نگذشته بود که همه دانشجویان دانستند وی مردی مهربان و صمیمی و دوستدار دانش و دانشجوست...»

 جلسه دفاع دکتری محمد معین: ۱۷ شهریور ۱۳۲۱/ دانشگاه تهران؛ از چپ: ابراهیم پورداود (استاد راهنما)، سیدمحمد تدین (استاد مشاور)، ملک‌الشعرا بهار (استاد مشاور)

دیگر کسی که درباره کلاس درس معلم خود، چند سطری نوشته است، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی - که کلاس درسش مستدام باد - است: «تمام مدتی که شاگرد او بودم، یک جمله بیرون از حوزه درس و موضوع اصلی از او نشنیدم. به محض ورود به کلاس با ابهت خاصی که داشت، موج انبوه دانشجویان و قیل و قال‌هایشان را به سکوتی ممتد وامی‌داشت. بی‌آنکه در این باب سخن بگوید، حضورش آرامش‌بخش و متین بود. با اینکه دلی نرم و خویی فروتن داشت، در کلاس درسش، مجال کوچکترین بحثی - بیرون از حوره درسش - به کسی نمی‌داد تا وقت دیگران تضییع نشود، و این وقار خاص را، من در کمتر استادی از استادان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دیده‌ام.»

مرحوم ابوالقاسم سرّی هم یادآور شده است که «در تدریس طرزی تازه داشت. نفس گرم او روح‌نواز و دل‌انگیز و آرامش‌بخش بود. سخنش پرشکوه بود، و وقار و متانتش بر شکوه آن می‌افزود. نرم و سبک و پرهیمنه و هیبت چون سیل می‌رسید و چون کوهی - با همه خردی جثّه - بر کرسی استادی می‌نشست و کسانی که در کلاسش بودند، همه شیفتگانی بودند که می‌خواستند - و از دل و جان می‌خواستند - محضر استاد را درک کنند.»

 تشییع محمد معین/ تهران، ۱۳ تیر ۱۳۵۰

خاطره‌ای را هم دکتر مجدالدین کیوانی در جایی گفته است که « من شاگرد مستقیم دکتر معین نبودم. اما هنگامی که ایشان سرپرستی موسسه «لغت‌نامه» را برعهده داشت و جزوه‌های منتشرشده لغت‌نامه، زیر نظر ایشان چاپ می‌شد، خدمتشان رفتم و درخواست خرید اقساط آن جزوه‌ها را کردم. بار نخستی بود که ایشان را می‌دیدم. این شروع آشنایی من با ایشان بود. در سال اول دانشسرای عالی هم استاد ما دکتر محمدجواد مشکور، دو گزیده نظم و نثر فارسی را که دکتر معین فراهم آورده بود، تدریس می‌کرد. ما می‌دیدیم که معلم در کتاب نشسته است. به این معنا که هر آن‌چه را لازم بود، دکتر معین توضیح داده بودند. استاد معین ویژگی‌های منحصر به فرد بسیاری داشت. اما به نظر من دو ویژگی دقت علمی و دیانت علمی ایشان اهمیت فراوانی دارد. به آثار ایشان که نگاه کنید، می‌بینید، مآخذ را با دقت نقل کرده‌اند. این را نیز بگویم که شیوه تصحیح علمی و انتقادی را می‌توان از آثاری که پدید آورده‌اند، یاد گرفت...»

مرحوم دکتر محمد وحید دستگردی، پس از مرگ معین در ۱۳ تیر ۱۳۵۰، در شماره ۴۰ مجله «ارمغان» (شهریور ۱۳۵۰)، نوشتاری بلند درباره او تحریر کرد که در فرازی از آن آمده است: «...معین بی‌ادعا و سربه‌زیر و متواضع سنگ بنایی را گذاشت که تا قبل از او کسی شهامت و جرات و جسارت آن را در خود ندیده بود. معین نه‌تنها طرح و زیربنای این کاخ پرابهت علمی را گذاشت بلکه تمام مصالح و مواد آن‌را هم تهیه دیده بود. او تنها استادی بود که از زیر بار کار شانه خالی نمی‌کرد، حتی با تب چهل درجه به کلاس درس می‌آمد و مجدانه اوقاتش را مصروف دانشجویان می‌کرد. ازین روست که می‌گوییم معین از میان ما نرفته است....»

جاودان‌یاد دکتر عیسی صدیق اعلم در آیین یادبود دکتر معین که ۲۱ مهر ۱۳۵۰ در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد، درباره شاگرد خود گفت: «... من از بهمن ۱۳۱۰ که مامور تاسیس دانشگاه تهران شدم و تصدی دارالمعلمین علی را به عهده گرفتم با محمد معین آشنا شدم... وی دانشجویی بود ممتاز چه از حیث درس و چه از حیث اخلاق، با چهره‌ای نجیب و آرام، محمد معین طالب علمی بود شکیب، کم‌حرف، دقیق، امین، پرکار...»

به اعتقاد مرحوم دکتر ذبیح‌الله صفا، «او پایه اصول انتقادی تحقیق در متون را گذاشت» و به گفته زنده‌یاد دکتر خسرو فرشیدورد در شماره ۱۵ مجله «وحید» (اسفند ۱۳۴۳)، درباره فرهنگ فارسی او، «... کیست که همت بلند استاد معین را در این کار حیاتی نستاید و هدف مقدس و شیوه پسندیده او را مورد تحسین قرار ندهد...».

 آرامگاه محمد معین/ آستانه اشرفیه؛ آستانه اشرفیه، میدان استاد معین

روانشاد استاد ایرج افشار، اما در شماره ۲۸۹ مجله «یغما» (مهر ۱۳۵۱) درباره دوست سالیان خود مفصل نوشته، که بخشی از آن چنین است: «... زندگی معین سراسر با سختی و سخت‎‌کوشی گذشت و عبرت‌آموز بود. دوران جوانیش بی‌یاور بود. در فراگرفتن دانش رنج بر خود هموار کرد. بسیار کوشا و تازه‌جوی و دقیقه‌یاب بود. چون بالیده شد و به فنون ادب آراسته آمد و در دانشگاه تهران میدان خدمت بر او گشاده بود تیزگام شد. به ذوق و شوقی که در نهادش بود راه‌هایی جدید به جانب تحقیق پوئید. از نامورشدن دراین وادی فراخ خرسند بود. نخستین ایران بود که توانست درجه دکتری ادبیات فارسی بگیرد و از همراهان خود پیش افتد. پس از آن دست از کار نکشید. چه دلیرتر شده بود و در کار خود پویاتر واستوارتر... اما او دل بدان خوش کرده بود که بخواند و بنویسد و آنچه تازه می‌یابد بر برگه‌ای کوچک یادداشت کند. برگه‌دان‌ها را بپا کند و هرچند یکبار از دسته‌ای از آنها مقاله بپردازد. نوشته‌ای مفید و بدیع عرضه کند. نهال تشنه شوق و نامجویی را از آب نهاد خویش سرسبزی دهد. چون به رنج و تعب و بی‌مدد و محبت بدین تخت بلند برآمده بود... ولی معین به شوق علم جویی زنده بود. حیاتش آکنده بود بدین فضیلت. معین هیچگاه دنیای پرنگار خود پرداخته خود را رها نکرد. روزی که برخاک افتاد و جهان تیره بر او چیره شد در همان اندیشه بود که سی سال پیش از آن بود...»

زنده‌یاد جابر عناصری که از شمار بهره‌یابان محضرش بوده، در شماره ۳۴ مجله «چیستا» (آذر ۱۳۶۵) آورده است: «... گُریز شتاب‌آلود عمر را با بینشی استثنایی می‌دید. نگران لحظه‌ها بود تا بیهوده نگذرد. از این رو، همه دقایق کلاس او پُر بود و سرشار. می‌آموخت و بهره‌مند می‌ساخت. بی‌آنکه ادّعایی داشته باشد... استاد مُعین، مردی مهربان و صمیمی و دوستدار دانش و دانشجو بود. همه شاگردانش با او صمیمی و یکدل بودند. دانشجویان می‌دانستند که چگونه در گفتار با وی باید جانب ادب را مراعات می‌کردند. شاگردانش، بیش از آنچه بر علم او وقوف یابند، مجذوب انسانیّت، پاکدلی و بزرگواری و خوش‌باطنی او بودند. کلاس او نزهتگهی بود پُرصفا که نفس گرم او، همچون نسیمی روح‌نواز و دل‌انگیز در آن می‌وزید.ۀنچه بر علم او. وثوفوقوف یابند»

و البته ختام این یادکرد و تنها بخشی از توصیفات یاران و شاگردان دکتر محمد معین، جملات پایانی خطابه مرحوم دکتر سیدجعفر شهیدی است در همان گرامیداشتِ ۲۱ مهر ۱۳۵۰ در دانشگاه تهران: «اما حقیقت این است که معین زنده است، زنده و حاضر، زیرا تا زبان پارسی باقی است و هرجا شیفتگان و دلبستگان بدین زبان، کلید فهم آن را از کتاب لغت بجویند آنجا دکتر معین را خواهند دید و با او آشنا خواهند شد.»

 خانه‌موزه محمد معین/ تهران؛ خیابان پیروزی، میدان چهارصد دستگاه، خیابان بایزید بسطامی

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه