هرمان هسه؛ نویسنده شجاع با اندیشه‌ انسان‌مدارانه

هرمان هسه؛ نویسنده شجاع با اندیشه‌ انسان‌مدارانه

 هرمان هسه به‌خاطر قدرتش در نویسندگی و شکوفایی اندیشه و شجاعت ژرف در بیان اندیشه‌های انسان‌مدارانه و سبک عالی نگارش به دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات نایل شد.

هرمان هسه در ۲ ژوئیهٔ ۱۸۷۷ در یکی از شهرهای آلمان متولد شد. پدر و مادرش افرادی فرهنگی و اهل کتاب و مطالعه بودند. پدرش مدیر مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان و مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر«هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ناشران کالو بود و با داشتن چنین خانواده ای طبیعی بود که اولین آشنایی ها با کتاب و ادبیات از خانواده برای او آغاز شود. همچنین از طریق پدر و مادرش که مبلغان مذهبی در هندوستان بودند، با جهان‌بینی و تفکرات فلسفی هند آشنا شد. با این حال او از اوان جوانی دارای روحی حساس و ضربه‌پذیر بود و به همین دلیل هم نتوانست مدرسه کلیسایی ماول‌برون را تحمل کند و از آنجا با وجود داشتن بورس تحصیلی فرار کرد. اما بعد از فرار دچار افسردگی حادی شد که سرانجام آن اقدام به خودکشی بود. در نتیجه او را به آسایشگاه کودکان عقب افتاده ذهنی در اشتتن فرستادند. او مدتی بعد در یک کارگاه ساعت‌سازی مخصوص برج‌های کلیسا مشغول به کار شد و بعد از آن به سراغ کتابفروشی رفت که سه سال ادامه داشت. سرگرمی دلخواه هسه در اوقات فراغت نقاشی و باغبانی بود. در نقاشی او به آبرنگ علاقه داشت و روی ۲ نوع سبک متفاوت واقع گرایانه و تخیلی کار کرد. پس از موفقیت رمان "پتر کامنتسیند" وی با ماری برنولی که دختر خانواده‌ای سرشناس از ریاضیدانان بازل بود، ازدواج کرد و آن ها تا سال ۱۹۱۲ میلادی زندگی مشترک خود را ادامه دادند. هسه در همین سال به سوییس مهاجرت کرد و رمان "نارتسیس و گولدموند" را نوشت.

تاثیر طبیعت در آثار هسه

هرمان هسه به‌عنوان پرخواننده‌ترین نویسندهٔ اروپایی در سده بیستم شناخته شده ‌است. رضا نجفی در کتاب شناختی از هرمان هسه می‌گوید: «هسه از هنگام تولد در کالو و نزدیک جنگل سیاه تا هنگام مرگ در مونتانیولا در کنار دریاچه لوگانو، هرگز از طبیعت جدا نبود و تاثیر طبیعت را نمی‌باید در آثار هسه دست کم گرفت.» به گفته این منتقد، شباهت و همانندی جغرافیایی و طبیعت سوییس با ناحیه شواب (زادگاه هسه) در آلمان او را به پدیده مرزهای سیاسی بی اعتقاد ساخت و به مخالفت با ناسیونالیسم آلمانی برانگیخت. طبیعت آشنای سوییس مهاجرت را برای او ممکن کرد و با انزوا گزیدن در طبیعت، آفرینش ادبی هسه به ثمر رسید.

فلسفهٔ هندی
هسه اعتقاد داشت که "برای افراد مختلف، راه‌های مختلفی برای رسیدن به خدا وجود دارد" اما با وجود تأثیراتی که از فلسفه‌های هندی و بودایی گرفته بود، معتقد بود که مسیحیت بیش از همه مذاهب و قدرت‌ها در شکل‌گیری شخصیت او نقش داشته است. بر اساس ریشه های خانوادگی و پیشینه ای که هسه در ارتباط با فرهنگ هندوستان و شرق داشت، در سال ۱۹۲۲ روایتی به نام "سیدارتا" منتشر کرد که از جمله پرخواننده‌ترین آثار وی است. این کتاب نگرشی بر ریشه‌های روانشناسی در مذاهب جهانی و مکاتب عقلی است و هسه نیز در جستجوی رسیدن به مؤلفه‌ای است که تفاهم بین دو فرهنگ شرق و غرب را عملی کند. این در حالی است که تعدادی از صحنه‌های "سیدارتا" تابلوهای مثنوی مولوی را برای خواننده به تصویر می کشد. هنری میلر درباره این کتاب می‌گوید: "سیدارتا داروی شفابخشی است که از انجیل عهد جدید مؤثرتر است." در پی برقراری ارتباط هرمان هسه با آلمان از طریق تفسیر و تعبیر آثارش به وسیله آمریکایی‌ها، نظرات مذهبی و سنت گرایی مشهود در نوشته هایش، از دید خوانندگان مخفی ماند. در همین معنی، نویسنده اتریشی پتر هانتکه در سال ۱۹۷۰ با تعجب می‌گوید: "من کتاب‌های هسه را با کنجکاوی و تحیر تمام، خواندم. این مرد نه تنها یک شخصیت برجسته رومانتیک، معرفی‌شدهٔ آمریکایی‌ها است، بلکه نویسنده‌ عاقل و قابل اعتمادی نیز هست."

آثار هسه

"پیتر کامنسیند" که هسه آن را در سال  ۱۹۰۴ نوشت، درباره زندگی جوانی است که دهکده محدود و کوچک خود را ترک می‌کند تا سراسر جهان را زیر پا گذارد، اما او جویای هنر است و به زندگی از خلال زیبایی‌ها می‌نگرد و هسه به وسیله او می‌تواند نظرهای شخصی را درباره هنر و سرنوشت آن بیان کند و در جریان این جهانگردی برتری زندگی طبیعی را بر تمدن شهری نشان دهد و تمدن غرب را سخت به باد انتقاد گیرد.

رمان "زیر چرخ" که در ۱۹۰۶ میلادی نوشته شد و یکی از آثار محوری هرمان هسه است که منعکس‌کننده نشان‌های موجود در مجموعهٔ آثار او است. این کتاب نمایشی از تضاد بین آزادی‌های فردی و فشارهای تخریبی در جوامع مدرن است.
یکی از مشهورترین آثار هسه "دمیان" نام دارد که او آن را در ۱۹۱۹ میلادی نوشته است. دمیان داستانی است، درباره خود هسه. شاید بتوان گفت، نخستین ثمره تولد دوباره هسه این رمان بود. این داستان نخستین بار در سالی که هرمان هسه هشتاد و پنج ساله بود و به عنوان اعتراض به سیاست‌های نظامی آلمان در سوئیس می‌زیست، منتشر شد. دمیان شرح کندوکاو درونی مرد جوانی است که در پی دست یافتن به هویت و ارزش‌های شخصی است و بدین‌ترتیب افسانه‌ای است، فرادنیوی و تقریباً اسطوره‌وار.

رمان "گرترود" که مربوط به ۱۹۱۰ میلادی است، بخشی از سرگذشت نویسنده ‌است و شناخت فلسفی او را از «مسأله تنهایی» شرح می‌دهد. "رُسهالده " هم که در سال ۱۹۱۴ نوشته شده به نوعی مکمل گرترود به شمار می رود و درباره اعترافات یک نقاش هنرمند است.


در "سیدارتا" که در ۱۹۲۲ میلادی نوشته شده هرمان هسه اشتیاق خود را به یافتن روشی در جهت حل بحران جوامع بشری نشان داده‌ است.
"داستان گرگ بیابان" نوشته شده در  ۱۹۲۷ به صورتی استعاری روح آسیب دیده مردم پس از جنگ و مردم شهرنشین و متمدن را نشان می‌دهد که ناگهان در وجود خود ظهور خوی حیوانی یا مردی گرگ‌صفت را مشاهده می‌کنند. شخصیت اصلی کتاب، «هاری هالر»، نماد مبارزه با معضلات دههٔ سوم قرن بیستم است.
هسه در کتاب "نارسیس و گلدموند" مربوط به سال ۱۹۳۰ در پی یافتن راه حلی مسالمت‌آمیز به منظور آشتی است.
"سفر به شرق" در ۱۹۳۲ میلادی ادراک تازه‌ای از زندگی به دست می‌دهد و از عالم انسانیت پرتویی از کمال مطلوب عرضه می‌کند که زندگی، مداوم و تولدی از نو است.
"بازی مهرهٔ شیشه‌ای" (بازی تیله‌های شیشه‌ای) که یک رمان بزرگ است در ۱۹۴۳ میلادی در ۲ جلد منتشر شد. حوادث این رمان در سده بیست و سوم میلادی می‌گذرد و هسه خواننده را با خود به سرزمین کمال مطلوب که به آن نام کاستالی داده، می‌کشاند، سرزمینی که مشتاقان عالم معنا، دور از غوغای جهان در آن سکونت دارند.


جدای از این، تألیفات هسه مشتمل بر ده‌ها هزار نامه، هفتاد میلیون نسخه کتاب و نوشته‌های مختلف در سرتاسر جهان است. علاوه براین، هرمان هسه با بیش از شصت نشریهٔ پیشرو همکاری می‌کرد. وی در سال ۱۹۴۶ میلادی به دریافت جایزه نوبل در ادبیات نایل شد.

جملات معروف هسه

هسه در آثارش به جملات کلیدی  اشاره می کند که بعضا فلسفی هستند. برای مثال او درباره هنرمند گفته است: "آرزوی هنرمند ستایش نیست؛ بلکه درک آن کاری است که برای آن بس کوشیده و این کوشندگی به ثمر نشسته است." او همچنین گفته است: "وجود پروردگار نهفته در وجود توست و نه در مفاهیم و کتاب ها."

پایان زندگی
هرمان هسه متأثر از بیماری همسرش که مبتلا به شیزوفرنی بود، در ۱۹۱۶ میلادی به یک بحران عمیق روحی (افسردگی) مبتلا شد و تحت مداوا قرار گرفت. سال های (۱۹۱۸ - ۱۹۱۹ میلادی) سال‌های جدایی از خانواده، گوشه‌گیری و اقامت در «تسین» بود و این حوادث در داستان‌های کوتاه وی رد پای خود را به روشنی به جای گذاشته ‌است. هرمان هسه در (۹ اوت ۱۹۶۲ میلادی) در تسین واقع در سوئیس درگذشت.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه