انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید محمد جواد باهنر

انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید محمد جواد باهنر


چکیده
مقاله حاضر، مفهوم انقلاب را در چارچوب نظریه های متفاوت اعم از: مارکسیستی، کارکردگرایی، اسلامی و غیره، مورد بحث و بررسی قرار می دهد. نویسنده در این نوشتار در پی آن است، تا با ارائه مفهومی از انقلاب، به تحلیل مبانی نظری این مقوله از دیدگاه شهید باهنر بپردازد.

بدین ترتیب، این نوشتار در راستای چگونگی تشکیل انقلاب اسلامی در ایران از نظرگاههای متفاوت موشکافیهایی نموده است که در نهایت، مؤلف بر مبنای این حساسیتها به دنبال آن است که در مبانی اندیشه شهید باهنر راجع به انقلاب تعمق نماید و نیک دریابد که تفکر این شهید بزرگوار در چارچوب کدامین مکتب فلسفی و فکری می گنجد. وی در قسمتی از این مقاله، به نظریه هایی نظیر: تئوری توطئه، تئوری مدرنیزاسیون، تئوری اقتصاد، تئوری مذهب، و در پایان نیز به نظریات ترکیبی در باب انقلاب اشاره نموده و پس از تشریح مفصل این نظریه ها، به مبانی فکری شهید باهنر در قالب انقلاب و مشخصه های آن پرداخته است، و در پایان نیز به این نتیجه می رسد که در بحث مفهوم شناسی انقلاب، این شهید بزرگوار با تأثیر از مشرب فکری و معنوی اسلام به تعریف و تمجید از پدیده انقلاب می پردازد.

مقدمه
انقلاب نوعی تحوّل است که باعث دگرگونی بنیادین در عرصه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... جامعه می شود و در یک نگاه می توان در زمینه نظریه پردازی انقلاب، دو دیدگاه کلان بین متفکرین علوم اجتماعی را از یکدیگر تفکیک کرد. دیدگاه نخست مربوط به مکتب کارکردگرایی و نویسندگانی از قبل چالمزجانسون و پارسونز است ؛ و نظر دوم مربوط به مارکسیست های انقلابی از قبیل مارکس، لنین، تروتسکی و گرامشی است که هر یک بحث مستقلی را می طلبد.

مفهوم انقلاب در مکتب اسلام و فلسفه سیاسی شیعه، با واژگان و اصطلاحاتی یاد می شود که در تاریخ شیعه نمونه هایی از این گونه قیام ها ثبت شده است، این مقاله در صدد بررسی اندیشه های انقلابی یکی از متفکرانی است که در چارچوب مکتب اسلام، به طور عام و فلسفه سیاسی شیعه به طور خاص، به انقلاب و تئوری پردازی در این زمینه پرداخته است. شهید باهنر علاوه بر اینکه در آثار متعدد خود به بحث نظری و تئوریک در باب انقلاب پرداخته است، یکی از رهبران انقلاب اسلامی ایران نیز به شمار می رود، و همین امر ضرورت پرداختن به این موضوع را موجب می شود، هرچند فقر متون علمی در این زمینه نیز، نگارش چنین مقالاتی را توجیه می نماید.

سؤال اصلی نوشتار حاضر این است که تحلیل مبانی نظری انقلاب در اندیشه شهید باهنر در چارچوب کدام مکتب فکری و فلسفی می گنجد، به عبارت دیگر، آیا می توان گفت: که نظریه شهید باهنر در چارچوب مکتب فکری و فلسفی، غیر از دو مکتب یاد شده (کارکردگرایی و مارکسیستی) قابل تحلیل است. در این راستا بررسی موضوعاتی؛ از قبیل اینکه زیربنا در تحوّل انقلابی از نظر شهید باهنر چیست؟ مشرب فکری شهید باهنر در مورد مفهوم انقلاب، بر مبنای کدامین مکتب است؟، علل و عوامل انقلاب، از جمله انقلاب اسلامی ایران براساس دیدگاه شهید باهنر چیست؟ میزان تأثیرپذیری انقلاب اسلامی از نهضت کربلا، در نظر شهید باهنر چه میزان است؟ آرمان ها و دستاوردهای انقلاب کدامند؟

فرضیه مؤلف این است که؛ مبانی نظری تحلیل انقلاب در اندیشه شهید باهنر، ملهم از مکتب اسلام و فلسفه سیاسی شیعه است. در این رویکرد تغییر و تحوّل درونی به عنوان شرط اصلی و لازم انقلاب مطرح است و از دگرگونی فرهنگی؛ به عنوان زیر بنای دیگر تغییرات یاد می شود. در این قرائت اساسی تغییر و تحوّل، فرهنگی و درونی است و همچنین تغییر در ساختارهایی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... به عنوان شرط کافی انقلاب مطرح است. بنابراین، فرضیه فوق، در پی آن است، تا از روش نقلی تحلیلی آن بزرگوار، با اشاره به گفته ها و عملکرد وی مخاطب را بهره مند سازد. و امید است که این نوشتار بتواند نقطه آغازینی بر ای طرح و توجه بیشتر به مقوله، انقلاب در بستر اندیشه دینی باشد.

الف رویکردها
1. رویکرد سکولمار
در خصوص پدیده انقلاب، مانند سایر پدیده های اجتماعی علوم اجتماعی و سیاسی به لحاظ مفهوم، به اجماع نرسیده اند. به عبارت دیگر تاکنون برای انقلاب، معنا و مفهوم جامع و مانعی ارایه نشده است. در کتاب «تئوری های انقلاب»، نویسنده معتقد است که؛ انقلاب تحولی است که شاخص های زیر را دارا باشد. 1 استحاله ارزش ها 2 تغییر ساختار 3 تغییر نخبگان 4 خشونت 5 غیر قانونی بودن(2)

در مورد این تعریف، پرسش های بسیاری مطرح است. از جمله اینکه: استحاله به چه معناست و آیا با وقوع انقلاب، تمامی ارزش ها عوض می شود؟ طبیعی است که تمامی ارزش ها استحاله نمی شوند، بلکه بعضی از آنها استحاله و دگرگون می شود، بعضی دیگر بدون استحاله باقی می مانند. حداقل می توان گفت: استحاله ارزش ها در فرهنگ صدق نمی کند.

علاوه بر این، در تعریف یاد شده، مشخص نیست که منظور از ساختار چیست؟ چرا که ساختار، اگر چه توصیف کننده روابط پایدار است، اما در مکتب های مختلف معانی گوناگون دارد. ساختار در مکتب مارکسیسم به دو مقوله زیر بنا و رو بنا تقسیم می شود که در این مکتب تغییر در روابط تولید، زیر بنای دیگر تغییرات است به طوری که اگر شیوه تولید تغییر کند، انعکاس خود را در روبنا یعنی فرهنگ، حقوق، سیاست و... نیز نشا می دهد اما در مکتب کار کردگرایی؛ ساختار به معنای مجموعه ای از زیر سیستم ها می باشد. در مکتب اسلام ساختار عبارت است از؛ پی ریزی مجموعه ای بر اساس عقل و فطرت انسانی، که شهید مطهری بحث فطرت انسانی و شهید صدر نیز بحث تحوّل درونی را در همین راستا مطرح نموده اند.

از نظر تروتسکی انقلاب تحولی است که در پی شکل گیری قدرت دو گانه (duai pawer) و یا قدرت چندگانه در جامعه شکل می گیرد. بر اساس این دیدگاه، انقلاب هنگامی رخ می دهد که نوعی قدرت و یا ثنویت در قدرت مطرح باشد؛ به طوری که قدرت اجتماعی (جامعه، مطبوعات و...) مسیری، خلاف جهت قدرت سیاسی (هئیت حاکمه) را پی گیرد. در چنین روندی که نوعی تقابل و تضاد بین قدرت اجتماعی و سیاسی، از سوی یکدیگر در حال وقوع است، به مرور در این کشمکش قدرت سیاسی به تحلیل می رود و قدرت اجتماعی، با استفاده از رهبری ماهری، بسیج سیاسی توده های قدرت را قبضه می کند.(3)

اگر چه تعاریف بالا، پیش مصداق هایی دارد، اما ماهیت انقلاب اسلامی، فربه تر از آن است که در قالب تنگ تعاریف بالا بگنجد. در این ارتباط دیدگاه های مختلفی اظهار شده اند که ضرورتا، یکسان نمی باشند. به عنوان مثال؛ آیت اللّه... حمید زنجانی ضمن اشاره به سه مسأله آرمان خواهی، عقیده به مکتب و نیز رهبری، تعریفی خاص از انقلاب ارایه نموده است که بدین مضمون می باشد:

«انقلاب اسلامی عبارت است از دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی منطبق بر جهان بینی و موازین و ارزش های اسلامی و نظام امامت و بر اساس آگاهی و ایمان مردم و حرکت پیشگام متقیان و صالحان و قیام قهرآمیز توده های مردم.»(4)

البته این دیدگاه در حوزه اسلامی از اجماع برخوردار نیست و مشاهده می شود که برخی از اندیشمندان چون شهید مطهری، معنای تام از انقلاب را اراده نموده و بر این باورند که؛ انقلاب از مقوله عصیان و طغیان است و هرگاه که مردم یک ناحیه و یا سرزمین علیه نظم حاکم، برای ایجاد نظمی مطلوب قیام نمایند، انقلاب شکل گرفته است.(5)

و یا دکتر شریعتی، انقلاب را عمل اکثریت مردم تلقی می کند که به صورت تجلی اراده جامعه ای که طالب حق تعیین حاکمیت و مسئولیت است، آشکار می شود، که دراین صورت، تعریفی عام درورای ارزش های دینی خاص قرار دارد.(6)

2. رویکرد اسلامی
قبل از بررسی مفهوم انقلاب از دیدگاه شهید باهنر، اشاره ای به تعریف این پدیده در اسلام به عنوان گفتمانی که شهید باهنر در آن اندیشه می نمودند ضرورت دارد. در این ارتباط محورهای زیر قابل توجه قرار گیرند:

1. در اسلام، منشأ تحوّلات اجتماعی از جمله انقلاب، انسان است ؛ یعنی تغییر در محتوای دورنی انسان ها که همان اندیشه و آرمان برخاسته از اراده است. در این مکتب اندیشه و تفکر، منشأ انقلاب و زمینه ساز بستر وقوع آن است، گرچه ممکن است که انقلاب بدون سابقه و زمینه فکری و اندیشه ای به پیروزی برسد، ولی در شکل دهی نظام جدید و به عبارتی نظام سازی و قانونمندی با مشکل روبرو می شود. انقلاب در اسلام تحولی درونی است که ابتدا، بر اندیشه افراد تأثیر می گذارد و سپس رهبران انقلاب ها با بهره گیری از مکتب فکری انقلاب و نیز از طریق آموزش، در صدد اصلاح و تربیت جامعه بر می آیند، که با تغییر فکر مردم، زمینه تحوّل بنیادی در اوضاع و احوال جامعه را به وجود می آورند.

2. در اسلام، انقلاب عملی ارادی است که بر اساس آگاهی قبلی رخ می دهد و متضمن شناخت و برنامه از پیش تعیین شده است. به عبارت دیگر؛ انقلاب در اسلام با آگاهی شکل می گیردو زاده جیره تاریخ نیست. شهید باهنر در چارچوب مکتب اسلام، مهم ترین عامل پیروزی انقلاب اسلامی را «سازندگی درونی» می داند و می گوید:

«به نظر من ابتدا مردم ساخته شدند. با ایمان شدند، فکرشان عوض شد، رشد فکری و اخلاقی پیدا کردند، ارزش های فرهنگی جدید در جامعه بوجود آمد و سپس در پناه این ملت ساخته شده به پا خواسته ای که منبع قدرت و هیجان از درون آن زبانه می کشید و شعله ور می شد، انقلاب به ثمر رسید.»(7)

وی ضمن اشاره به دیدگاه های گوناگون در خصوص تحلیل انقلاب اسلامی ایران، معتقد است؛ اسلام دگرگونی اساسی را از تحوّل و انقلاب در شخصیت افراد آغاز می کند، یعنی ابتدا مردم را انقلابی، مسلمان و متعهد بار می آورد و پس از آنکه در جان، اخلاق و روحیات مردم این دگرگونی ها را به وجود آورد، بالطبع در نظام اجتماعی، اقتصادی، نظامی و سیاسی جامعه هم دگرگونی حاصل می شود.(8)

به همین دلیل است که در قرائت شهید باهنر از انقلاب، مفهوم فرهنگ در اولویت نخست قرار دارد، به عبارت دیگر؛ زیر بنای انقلاب، تغییر و تحوّل فرهنگی است که وی از آن، با عنوان «سازندگی درونی» یاد می کند. وی انقلاب فرهنگی را دارای حوزه های وسیع و گسترده ای می داند و آن را عبارت از انقلاب در معیارهای ارزشی، خلق و خوی، در خصلت و اخلاقیات یعنی؛ انقلاب در گرایش ها، تمایلات، انگیزه ها، جاذبه های اجتماعی و در مجموع؛ آنچه که برای جامعه هدف و خط مشی ایجاد می کند و جامعه را به سوی آرمان معینی سوق می دهد، تلقی می کند.

وقتی از انقلاب فرهنگی صحبت می شود، فرهنگ، با بار وسیع و مثبت اسلامی آن، در نظر گرفته می شود... در حالی که این مسئله در دیگر انقلاب ها مطرح نیست، دیگران انقلابشان انقلاب سیاسی و اقتصادی است و حتی اقتصاد در آن نوع از انقلاب، به عنوان زیر بناست یعنی؛ توزیع ثروت ونیز تولید و توزیع آن، به گونه ای است که انقلاب می آید و آن روابط اقتصادی را دگرگون می کند.(9)

در چارچوب همین سازندگی درونی و زیر بنای فرهنگی است که وی بحث خود سازی را مطرح می کند و می گوید:

«فرهنگ انقلاب اسلامی فرهنگی است که در پی آن فرهنگ، انسان خودش را بسازد.»(10)

و یا در جای دیگری می گوید:

«ما صرفا یک انقلاب اجتماعی یا سیاسی یا اقتصادی نکردیم، ما یک انقلاب همه جانبه کردیم که روح و پشتوانه این انقلاب، انقلاب فرهنگی است.»(11)

خلاصه کلام آنکه در تعریف شهید باهنر از انقلاب؛ فرهنگ و تحول درونی به عنوان زیر بنا و شرط لازم مطرح است و تغییر در ساختارها نیز، به عنوان شرط کافی انقلاب مد نظر قرار می گیرد. در نظر وی در مرحله اول انقلاب فرهنگی، در افکار و اندیشه های مردم؛ به گونه ای که باعث دگرگونی فکری آنان شود، ایجاد می گردد.

در این تعریف فرهنگ پوچ گرایی، بی تفاوتی، سود جویی، عشرت طلبی و... جای خود را به فرهنگ خود بازیابی، ایمان و ایثار می دهد. وقتی فرهنگ فکری و خصلتی انسان ها عوض شد، آنها به گونه ای دیگر ساخته می شوند و قادر خواهند بود، براساس تحولی جدید و نیز مبنای معیارهای فرهنگی؛ انقلاب سیاسی، اقتصادی و یا نظامی به وجود آوردند. در تعریف شهید باهنر استفاده از سلاح و خشونت به عنوان آخرین حربه است و قبل از هر چیز تغییر و تحوّل در خلق و خوی است که زمینه وقوع انقلاب را فراهم می آورد.

ب نظریه ها
در خصوص علت وقوع انقلاب اسلامی ایران نظریه های مختلفی مطرح شده است، در این قسمت ضمن اشاره به این نظریه ها و نقد و بررسی آنها، دیدگاه شهید باهنر را درباره چرایی وقوع انقلاب اسلامی مطرح می نماییم.

1 نظریه توطئه: (Conspiracy theory)
جوهره این نظریه عبارت است از اینکه، انقلاب اسلامی ایران محصول توطئه دشمنان مردم ایران، با همکاری متحدین داخلی آنهاست. چنین نظریه ای را محمد رضا پهلوی، در کتاب «پاسخ به تاریخ» مطرح کرده است. براساس دیدگاه او کشورهای غربی از جمله، آمریکا و انگلیس با همکاری اسرائیل زمینه سقوط وی را فراهم ساختند. به گمان محمد رضا، غربی ها از دیدن نو آوریها و جریان اصلاحات در ایران، دچار خوی حسادت شدند، لذا نقشه برکناری شاه را در پیش گرفتند.

«شاه پس از رفتن از ایرن تا لحظه مرگش در سال 59 ، همواره غربی ها را متهم به سقوط خود می کرد، به طوری که نام یکی از مصاحبه هایش را گذاشت، چگونه آمریکایی ها مرا سرنگون کردند.»(12)

ناگفته نماند این نظریه از جمله نظریه هایی است که در جوامع جهان سوم، از حیث فرهنگی مورد توجه بسیار زیادی می باشد. علاوه بر این، مشکلات روانی محمد رضا در هنگام نگارش کتاب «پاسخ به تاریخ»، بی تاثیر در ارایه این نظریه نیست؛ چرا که او در هنگام نوشتن این کتاب، سخت تحت فشار آمریکایی ها قرار داشت، به طوری که این گمان برای وی تقویت شده بود که آمریکایی ها وی را سرنگون ساختند.

2 نظریه مدرنیزاسیون (Modernization theory)
این نظریه را اندیشه گران غربی مطرح می کنند، مفهوم کلی نظریه مذکور به اعتقاد محمدرضا پهلوی، همان نظریه توطئه می باشد، که وی در آن، غربی ها را مقصر اصلی سرنگونی خود قلمداد کرد و این نظر از پایه و اساس نادرست است؛ چرا که براساس نظریه مدرنیزاسیون، توطئه ای علیه وی، از سوی اجانب و غربی ها نبوده است. بلکه غربی ها به ویژه آمریکایی ها تا آخرین لحظات عمر حکومت شاه از او و حکومت منصوب به وی یعنی؛ دولت بختیار حمایت کردند.

نظریه مدرنیزاسیون به عنوان علّت وجودی انقلاب اسلامی ایران به شکلی که در ذیل مطرح می گردد، مورد بحث است:

«بر طبق این نظریه، علّت بنیادین بوجود آمدن انقلاب اسلامی، آن بود که رژیم شاه با شتاب دست به یک رشته اصلاحات مدرن زد و سعی نمود تا چهره ایران را به سرعت دگرگون نموده و پیشرفته سازد، اما به دلیل بافت سنتی جامعه ایران، بسیاری از مردم پذیرای این اصلاحات نبودند، برای این اقشار به تدریج نوعی الیناسیون فرهنگی اجتماعی به وجود آمد و [مردم [نیز دچار بحران هویت شدند. با افزایش شکاف میان آنان و رژیم شاه، بحران هویت بدل به تضاد و رویارویی سیاسی مذهبی گردید که از دل آن انقلاب اسلامی ایران متولد گردید.»(13)

بر اساس این نظریه، مخالفت های مردمی علیه رژیم حاکم به سال های پایانی عمر حکومت محمدرضا باز می گردد، به علاوه اینکه مردم ایران دچار نوعی بحران هویت و از خود بیگانگی (Alienation) شدند و انقلاب نیز از زمان چنین وضعیت نابهنجاری ظهور کرد.

در پاسخ به این نظریه، به طور خلاصه باید گفت: مخالفت های مردمی علیه رژیم سلطنتی حداقل از سه دهه قبل از انقلاب شروع شد. این مخالفت ها از حدود سال 1322 در قالب کتاب کشف الاسرار از جانب امام ره صورت گرفت و در سال 1340 به اوج خود رسید و حالت عملیاتی به خود گرفت و در چارچوب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی انقلاب سفید، قیام 15 خرداد 42 و کاپیتولاسیون ظهور کرد. بنابراین مخالفت های با پهلوی، منحصر به چند سال آخر حکومت وی نیست، بلکه دارای قدمت حداقل سه دهه می باشد. علاوه بر این، تعداد اندکی از مردم ایران دچار از خودبیگانگی و بحران هویت شده و سرانجام در قالب جریان التقاطی اصلاح(14) معروف شدند و توده عظیم مردم که رهبری امام خمینی(ره) را پذیرفته بودند، اصلاً به فرهنگ غربی وقعی ننهادند؛ چرا که در این صورت، دچار حیرانی، سرگردانی و بحران هویت می شدند.

3 نظریه اقتصاد: (Economic theory)
برخی از اندیشه گران، از تئوری اقتصاد به عنوان عامل اصلی انقلاب اسلامی ایران یاد می کنند. ایشان عمدتا متأثر از مکتب مارکسیسم بوده و، معتقد به زیر بنا بودن اقتصاد در انقلاب ها هستند. از جمله طرفداران این نظریه؛ حزب توده، چریک های فدایی خلق و بعضی از اندیشمندان غربی از قبیل ریچاردکاتم و فرد هالیدی را می توان نام برد. این افراد و گروه ها، اقتصاد نابسامان رژیم را علت اصلی به وجود آمدن زمینه های انقلاب اسلامی ایران می دانند.

در پاسخ به این نظریه باید گفت: اولاً؛ واقعیت های اقتصادی جامعه ایران قبل از انقلاب، با این نظریه همخوانی ندارد؛ چرا که وضعیت اقتصاد رژیم در سال های پایانی عمر حکومت وی که منجر به انقلاب شد، در حد مطلوب بود، ثانیا شعارهای محوری مردم نیز بیانگر آرمان های دیگری غیر از اقتصاد است. چرا که شعار محوری استقلال آزادی، جمهوری اسلامی بیشتر جنبه مذهبی، سیاسی دارد تا اقتصادی.

4 نظریه استبداد و دیکتاتوری (Dictatorshipe theory)
این نظریه بیشتر با نام دکتر صادق زیبا کلام گره خورده است. وی علت انقلاب اسلامی را در نظریه سیاست جستجو می کند و معتقد است؛ سیاست ناموزون رژیم پهلوی باعث شد، اصلاحات در حوزه اقتصاد انجام گیرد و در حوزه سیاست، این اصلاحات به فراموشی سپرده شود و انقلاب اسلامی نیز، در حقیقت واکنشی بود به ساختار استبدادی و دیکتاتوری باقی مانده از سال های طولانی قبل از حکومت پهلوی، به عبارت دیگر؛ مردم ایران با استفاده از روش انقلاب، نوعی اصلاحات عمیق و زیر بنایی در حکومت به وجود آوردند.(15)

5 نظریه مذهب: (Religion theory)
این نظریه از جانب انقلابیون و متفکران مذهبی ارائه شده است. عمیدزنجانی از طرفداران این نظریه، مجموعه علل و عوامل فاعلی، عقیدتی، تاریخی، عینی و ساختاری انقلاب اسلامی را به یک عامل اساسی که عبارت از: ایمان و اعتقاد مردم، پیوند می زند و از نظر وی علت اصلی انقلاب اسلامی ایران، اسلام زدایی محمدرضا شاه و پدرش رضا شاه است.(16)

6 نظریات ترکیبی
در این نظریات، به دو یا چند عامل از عوامل ذکر شده استناد می شود. در این ارتباط می توان به دیدگاه منوچهر محمدی، که عوامل پیروزی انقلاب اسلامی را در دو مسئله نهفته می داند، اشاره می کرد:

اول: سابقه تاریخی مبارزات مردم ایران طی نیم قرن اخیر، و دوم: حضور هم زمان، هماهنگ و د رحد کمال مطلوب سه رکن اصلی و مهم انقلاب یعنی مردم، رهبری و ایدئولوژی در انقلاب اسلامی.(17)

خانم جملیه کدیور نیز انقلاب اسلامی را معلول ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی می داند که زمینه ساز ایجاد یک جامعه دو قطبی مستعد انقلاب، به علاوه سه عامل تعیین کننده مکتب اسلام، رهبری امام خمینی و اتحاد مردم به همراه برخی عوامل شتاب زا می داند.(18)

مهدی بازرگان، انقلاب اسلامی را واکنش ملت علیه استبداد تلقی می کند و مسأله اسلامی بودن آن را نیز، به دوران بعد از انقلاب ارجاع می دهد.(19) تحلیل گران خارجی که عامل انقلاب اسلامی را در مکتب اسلام جستجو می کنند، عمدتا با ارایه تفسیری انقلابی از آموزه های دینی، بعد رادیکالی مذهب شیعه را برجسته می کنند و گروهی نیز، تحلیلی مارکسیستی از انقلاب اسلامی ایران به دست می دهند.

«آدموند برک و پاول با دیدگاهی کاملاً مارکسیستی، به این امر نگاه می کنند و معتقدند؛ تحوّل ایدئولوژیک موجود در ایران به گونه ای بود که ترکیبی از اسلام و مارکسیسم و نیز اسلام و افکار مترفی ایجاد شد و همین پل هایی که به سوی مارکسیسم زده شد، عامل جو انقلابی گردید.(20)

خانم نیکی آرکدی، در پاسخ به این سؤال که آیا انقلاب ایران یک انقلاب مذهبی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و یا چیز دیگری بود، می گوید: «انقلاب ایران مجموعه ای از همه این ابعاد بود.(21)

در این میان آنچه از نظریات امام خمینی (ره) استنباط می شود؛ تأیید نظریه مذهب است. چرا که امام خمینی (ره) مشیت الهی اسلام خواهی ملت، وحدت اقشار ملت، اعتماد به نفس و نفی خود بیگانگی را مطرح می کنند که اگر چه ظاهرا به عوامل متعددی اشاره دارد، اما از حیث محتوا و جوهره، تماما مذهبی است.(22) در نظریه شهید مطهری نیز همین نظریه مذهب پذیرفته شده است است.(23)

«انقلاب اسلامی توسط مجموعه ای از تشکلهای فرهنگی و سازمانی ریشه دارتاریخی اسلامی شیعه و اسطوره بنیادین تشیع حضرت امام حسین (ع) مراسم اسلامی، شبکه مساجد، روحانیت و... به گونه ای هوشیارانه ساخته شد.(24)

میشل فوکو، اندیشمند پست مدرنیسم، که خود شاهد تحوّلات ایران در سال 57 بود، چنین نقل می کند:

«تشیع بود که با تکیه بر موضع مقاومت و انتقادی سابقه دار در برابر قدرت های سیاسی حاکم، و نیز نفوذ عمیق و تعیین کننده در دل انسان ها، توانست نقش آفرینی کند و مردم را اینگونه علیه رژیمی که بدون شک یکی از مجهزترین ارتش های دنیا را داشت و از حمایت امریکا برخوردار بود، به قیام وادارد.»(25)

از نظر وی انقلاب اسلامی ایران، براساس «معنویت گرایی سیاسی» شکل گرفته است و او نیز انقلاب ایران را یک انقلاب فرامدرن می داند.(26)

ج دیدگاه شهید باهنر
اول: علل
آنچه از مطالعه آثار و اندیشه های شهید باهنر استنباط می شود این است که در اندیشه ایشان نظریه مذهب، توانایی تبین و تحلیل انقلاب اسلامی ایران را دارد. البته روش و متدلوژی شهید باهنر با دیگر نظریه پردازان طرفدار این نظریه متفاوت است.

شهید باهنر ضمن اینکه اصل و ریشه انقلاب را در مکتب و ایدئولوژی اسلام جستجو می کند و ریشه آن را در حرکت بزرگ اسلام و پیدایش طلوع این مکتب در تاریخ بشر می داند، می گوید: «انقلاب اسلامی با اصل اسلام و هجرت پیامبر (ص) گره خورده است.»(27) وی در این زمینه می نویسد: «خود حرکت اسلامی و ایدئولوژی اسلام از موثرترین علل و عوامل انقلاب بود.»(28)

با هنر با اشاره به جلوگر شدن موج عظیم انقلاب فکری، فرهنگی، اجتماعی، نظامی و اقتصای صدر اسلام در انقلاب اسلامی ایران، از نقش واقعه کربلا در تحوّلات تاریخ اسلام پرده بر می دارد و با بیان این مطلب که واقعه کربلا یک موج تند و طوفانی علیه همه عواملی بود که برای خاموش کردن حرکت اسلامی بسیج شده بود، می نویسد:

«درست در دل سیر ارتجاعی، ناگهان یک موج انقلابی بر می خیزد، سبب بیداری می شود. جامعه را به خود می آورد و منشأ انقلاب ها و حرکت های فراوان می گردد وی ادامه می دهد؛ انقلاب اسلامی ما، از اسلام الهام گرفت... از درون یک حرکت قهقرایی، ارتجاعی، هبوطی و انحطاطی که، امت و جامعه اسلامی می پیمود و ناگهان یک ضربه می خورد و یک موج به وجود می آورد.»(29)

وی ضمن اعتقاد به وجود توانایی ها و قابلیت های انقلابی در مکتب اسلام و نیز با اشاره به توانایی اسلام برای رهبری و هدایت جشن های اسلامی می گوید: «پس اصل، آن تلاش و توان اسلام؛ هم از نظر حرکت آفرینی و سازندگی و نجات بخشی آن و هم به لحاظ الهام بخشیدن پر باروغنی کردن اندیشه ها وجود دارد. (30)

در مجموع شهید باهنر، عوامل به وجود آورنده انقلاب اسلامی را در چارچوب نظریه مذهب، تحلیل می نمایند. ایشان در درون مذهب موارد مختلفی را شناسایی می نمود که تماما ریشه در مذهب داشته اند. مذهب از اندیشه و نقش روشنگری های اسلامی، رهبری انقلاب، استبداد و ظلم و وحدت مردم یاد می کند که در این قسمت از این نوشتار، اشاره ای به آن موارد خواهد شد:

1 روشنگری های اسلامی:
شهید باهنر با اشاره به روشنگریی هایی که از طریق انتشار کتاب ها و مقالات به ویژه از سال 42 به بعد در زمینه ترویج اندیشه های اسلامی، و تحلیل تاریخ اسلام و تاثیر این فعالیت ها در نسل جوان می گوید: «اینها (آثار علمی) برای ساختن نسل ما و برای جوانان ما به سوی انقلاب و به سوی اسلام، نقش بسیار مؤثر و مفید داشت.»(31)

وی از نقش کلیدی حوزه علمیه قم و استادانی همچون علامه طباطبایی، و در زمینه تفسیر نیز؛ از مسایل اجتماعی و تربیت مدرسان و همچنین نقش استاد مطهری و دکتر شریعتی در روشنگری نسل جوان یاد می کند و می نویسد:

«همین مایه های فکری، خمیر مایه ها و منابع حرکت انقلابی ما بود.»(32)

استاد شهید از مناسبت هایی مانند ماه محرم، رمضان و عید فطر که از نظر کیفی زمینه ساز انقلاب اسلامی بودند و نیز؛ از نقش ویژه ماه رمضان در پیشبرد حرکت انقلابی و پیام هایی که حضرت امام به مناسبت حلول این ماه صادر می کردند، یاد می کند و با اشاره به نقش مساجد در بارورکردن انقلاب و حضور چشمگیر جوانان در مساجد، به برکت انقلاب معتقد است:

«مساجد در نسل جوان و دربارور شدن این انقلاب نقش حساسی داشتند.»(33)

2 رهبری
وقوع هر نوع تحوّل و انقلاب به ویژه در مکتب اسلام، منوط به وجود سه عنصر اصلی یعنی؛ مکتب، رهبر و مردم است، مکتب، راهنمای مبارزه است و رهبر نقش هدایت و راهنمایی را در چارچوب مکتب به عهده دارد. عمده ترین نقش رهبران در انقلاب ها، ایجاد وحدت و یگانگی است. رهبر در انقلاب نقش سازماندهی و ایجاد وحدت رویه را عهده داراست.

3 استبداد و ظلم
انقلاب ها مانند سایر پدیده های اجتماعی، تک علتی نیستند، بلکه دارای علل گوناگون می باشند. با توجه به این قرائت است که شهید باهنر، در کنار مکتب اسلام به عنوان علت اصلی انقلاب اسلامی از استبداد و دیکتاتوری نیز سخن می گوید و از ظلم و جوری که بر مردم قبل از انقلاب وارد می شود، به عنوان بستر شرایط وقوع انقلاب یاد می کند و معتقد است هر چه خفقان، ظلم، شکنجه و کشتار بیشتر می شد، رژیم به گور خود نزدیک تر می کردید. و نیز می گوید: «رهبری امام و تربیت اسلامی و بالا رفتن تفکر و اندیشه و فرهنگ اسلامی در یک زمینه بسیار مساعد از ظلم، زور و خفقان، توانست این انقلاب را به راه بیندازد.» (34)

4 مردم
یکی از خصوصیات منحصر به فرد انقلاب اسلامی ایران، ویژگی مردمی و سراسری بودن آن است(35) به عبارت دیگر؛ انقلاب اسلامی در مقایسه بین انقلاب ها، از ویژگی مردمی بودن برخوردار بود، به طوری که مردم سراسر شهرها و روستاهای کشور در این تحوّل عظیم نقش داشتند.

شهید باهنر، در آثار خود ضمن اشاره به تفاوت روانشناسی مردم در دوره قبل و بعد از انقلاب، به تشریح وضعیت انقلابی دوران انقلاب می پردازد و معتقد است: در جریان تند انقلاب مردمی که در کوران و طوفان پر خروش انقلاب قرارمی گیرند، احساساتی بر انگیخته دارند. این خشم حاصل از برخورد تند با دشمن، بلاها و ظلم هایی است که از دشمن به انسان رسیده است، وی معتقد است: در چنین وضعی خشم انسان ها چنان بر انگیخته می شود که تمامی نیروهای خود را، برای هدفی مشخص بسیج می کنند.(36)

5 الگوی کربلا
تمامی تحولات سیاسی مذهبی که در جهان تشیع اتفاق افتاده است، متأثر از نهضت کربلاست. انقلاب اسلامی ایران که شکل تکامل یافته تحولات پس از قیام عاشورا است، بیش از دیگر قیام ها، مدیون الگوپذیری از نهضت سرخ امام حسین (ع) است. این انقلاب پس از قرن ها، بازگشتی دوباره به اهداف و آرمان های امام حسین (ع) در سال 60 هجری داشت. شهید باهنر در کتاب در مقام تحلیل قیام عاشورا، دو موج مختلف را از یکدیگر تفکیک نموده است. یکی مایه و موج عاطفی و احساسی و دیگری مایه و موج حماسی و انقلابی. وی موج عاطفی قیام عاشورا را شهید شدن خاندانی پاک، کودکانی معصوم و جوانان و نوجوانانی برجسته می داند که گروهی از آنها نیز داغ دیدند و به اسارت رفتند.(37) موج حماسی و انقلابی قیام امام حسین(ع) پدیده ای است که به عنوان عالی ترین و چشمگیرترین فراز تاریخی اسلام مطرح است؛ مبارزه ای علیه ظلم و بیدادگری.(38)

شهید باهنر با اولویت دادن به بعد حماسی نهضت کربلا، بحث الگوپذیری از این نهضت مقدس را مطرح می کند و می گوید: «نهضت حسین بن علی(ع) باید برای همیشه در تاریخ اسلام آن خاصیت اصیل خود را که خاصیت حماسی و انقلابی است حفظ کند و نیز چنین خاصیتی را مردم فراموش نکنند و بدانند که فداکاری حسین بن علی(ع) یک نهضت مقدس و خونین در برابر ظلم و بی عدالتی بود.»(39)

البته شهید باهنر مخالف موج عاطفی نهضت کربلا نیست، بلکه سخنش این است که در کنار گریه و زاری، باید بعد انقلابی و حماسی این نهضت نیز، زنده نگه داشته شود.

شهید باهنر ضمن اشاره به اینکه اسلام، یک کل به هم پیوسته ای است که جلوه ها و ابعاد گوناگونی دارد و هر یک از ائمه (ع) نیز مظهر یکی از این ابعاد برجسته آن هستند، امام حسین(ع) را سرچشمه مبارزه، انقلاب، شهادت، حرکت و نهضت و خشم انقلابی می داند و جلوه امام خمینی را که در انقلاب اسلامی مجسم شده، متأثر از نهضت امام حسین(ع) قلمداد می کند.(40)

این شهید با اشاره به الگوپذیری انقلاب اسلامی از قیام امام حسین(ع) و نیز از شعارها و حرکت های عاشورا، می نویسد: «نهضت ما بیش از هر چیز از حادثه کربلا جان گرفته و از آنجا مایه گرفت و تغذیه و هدایت شد.»(41)

وی معتقد است: همان گونه که در مرحله اول انقلاب یعنی پیروزی، از واقعه کربلا الگو گرفتیم، در مرحله دوم یعنی سازندگی نیز، باید از همان قیام الگو بگیریم.

دوم: دستاوردها
دستاوردها همان آرزوهای تحقق یافته اند، شهید باهنر در مدت چند سالی از عمر خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد به بار نشستن آمال و آرزوهای خود بود. وی در این زمان کوتاه، به برخی از این دستاوردها نیز اشاره کرده است:

1. آزادی عقیده
باهنر ضمن اشاره به این مسئله که عقیده صرفا یک سنت و تشریفات نیست، از آن به عنوان یک اصل زیر بنایی و مبدأ انرژی و تحرک یاد می کند، و نه تنها آزادی عقیده را قبول دارد، بلکه، شدیدا طرفدار آن نیز هست، البته شهید باهنر این مسئله را نیز مطرح می کند که نمی توان با نام آزادی، به دنبال تجزیه جمهوری اسلامی ایران بود.(42) وی از آزادی استثنایی که در انقلاب اسلامی به وجود آمده، سخن می گوید و با اشاره به آزادی هایی که در انقلاب اسلامی حتی به مخالفان داده شده نیز، معتقد است: چنین آزادی در هیچ یک از انقلاب های جهان سابقه ندارد.

«به خدا، اگر تاریخ انقلاب های دنیا را بخوانید، هیچ نمونه ای را نخواهید دید که چهل روز بعد از انقلاب، از مردم بخواهند که در رفراندوم نسبت به نظام خود رأی دهند که جمهوری اسلامی می خواهند یا نه.»(43)

استاد شهید، با اشاره به چنین آزادی معتقد است: هیچ یک از اقلیت های پس از انقلاب، به دلیل مذهب و عقیده خود، مورد تعقیب قرار نگرفتند، آنها که زندانی و کشته شدند به خاطر خیانت بوده است.

2. عزت اسلامی
«انقلاب ایران، اسلام عزیز را در دنیا حیات تازه ای بخشید.»(44)

3. مشارکت مردم در امور کشور
شهید باهنر معتقد است در دنیا سابقه ندارد که در 14 ماه پس از پیروزی، پنج انتخابات مهم برگزار شود.(45)

4. دگرگونی بنیادی در ارزش های فرهنگی
شهید باهنر معتقد است: یکی از برکات انقلاب اسلامی تغییر در معیارهای قضاوت و ارزش گذاری مقام و موقعیت افراد در سنجش وزن اجتماعی انسان ها و توجه به فضیلت ها و کرامت های آنان است.

وی معتقد است برکت انقلاب اسلامی؛ برای متجلی کردن حقایق و رشد دادن به شخصیت ها و متبلور کردن ارزش های واقعی به جای ارزش های طاغوتی و شیطانی، بزرگترین خدمات به بشریت بود.(46)

5 . انسان سازی
شهید باهنر یکی دیگر از دستاوردهای انقلاب را تربیت و ساختن انسان های جدید می داند و با اشاره به اینکه برای تحلیل انقلاب سرگرم مسایل اقتصادی، نظامی و سیستمی هستیم و از مسایل عمیق معنوی غافلیم می نویسد:

«این انقلاب، انسان ساخت و فضیلت آفرید.»(47)

6. شکل گیری فرهنگ بارور و غنی
شهید باهنر به دستاوردهای انقلاب در بخش فرهنگ اشاره می کند و معتقد است این انقلاب سبب رشد بار فرهنگی انقلاب ها، در جهان گردید و برای اصطلاحات انقلابی، دنیای غنی فرهنگی به وجود آورد. وی با اشاره به اصطلاحاتی مانند مستضعف، مستکبر، طاغوت، امام، مکتبی و غیرمکتبی، به تأثیرات انقلاب اسلامی بر ادبیات می پردازد و می گوید:

«اکنون انقلاب اسلامی ما نه تنها یک ادبیات تازه در دنیا پدید آورده بلکه سبب پیدایش شعارها و اصلاحات تازه در جهان نیز گشته است.»(48)

7. صدور انقلاب اسلامی
وی یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی را در سطح منطقه و بین الملل، صدور انقلاب می داند و به بحث، پیرامون معنا و مفهوم صدور می پردازد و می گوید:

«صدور انقلاب، صدور تجاوز و جنگ و به معنای گرفتن زمین های دیگران نیست.»(49)

باهنر ترس ابرقدرت ها از انقلاب اسلامی را، در راستای صدور این انقلاب به دلیل نشناختن معیارهای آن تلقی می کند و صدور انقلاب را از نوع، صدور پیام و رسالت می داند که به زور نمی شود آن را بر فردی تحمیل کرد.

«صدور انقلاب به معنای صدور پیام و صدور رسالت انقلاب است، صدور ارزش هایی مانند استقلال، عدم وابستگی، خودکفایی، خصلت های انسانی پاک، ایمان، شرف، افتخار، حمایت از مستضعفان و...»(50)

8. ضربه زدن به ابرقدرت ها
به یقین می توان گفت که؛ ضربه پذیری ابرقدرت ها، یکی دیگر از دستاوردهای انقلاب اسلامی است که شهید باهنر به آن اشاره کرده است.(51)

9. در بعد داخلی
باهنر یکی از دستاوردهای کلان انقلاب اسلامی را شکسته شدن ابهت استبداد در ایران می داند.(52)

سوم: آسیب ها
کاربرد اصلی اصطلاح آسیب شناسی (Pathology)، در علوم پزشکی است، که به علت کثرت کارایی سر از علوم سیاسی درآورده است. منظور از آسیب شناسی؛ بررسی آفات و موانعی است که در اندیشه شهید باهنر رویاروی انقلاب بوده و یا خواهند بود.

1. جنگ تحمیلی و کودتاها
شهید باهنر جنگ تحمیلی را تجاوزی آشکار از جانب یکی از مهره های امپریالیسم تحلیل می کند و از آن به عنوان حمله ای صریح، خائنانه و غیرقابل توجیه یاد می نماید. از دیدگاه شهید باهنر، جنگ تحمیلی در زمره مجموعه توطئه هایی قرار دارد که امپریالیسم آمریکا و ایادی وی علیه انقلاب اسلامی ترتیب دادند.(53)

وی ضمن اشاره به انواع آسیب ها، آفات و موانع انقلاب اسلامی از قبیل: تحرکات نظامی در کردستان، طبس و کودتاها، جنگ تحمیلی را مهم ترین حربه آمریکایی ها برای جلوگیری از نفوذ انقلاب اسلامی تحلیل می کند و معتقد است: چون عراق بیشتر از سایر کشورها آسیب فرهنگی، ایدئولوژیکی و آرمانی از انقلاب دیده است، بنابراین آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند، که از بین کشورهای منطقه، عراق زمینه مساعدتری برای حمله به ایران دارد، چرا که؛ این کشور اختلافات مرزی هم با ایران دارد.

شهید باهنر سرمایه ملت ایران در دفاع مقدس را، ایمان به خدا و عشق به شهادت تحلیل می کند.(54)

2. آفات فرهنگی
از نظر شهید باهنر یکی از مشکلاتی که می تواند گریبان گیر انقلاب های مکتبی مانند ؛ انقلاب اسلامی ایران باشد، این است که؛ دشمن از راه خصلت های آرمانی نفوذ می کند و با حمله ای اخلاقی و سیاسی سازمان دهی شده، نیروهای بطن انقلاب را هدف قرار می دهد و از طریق شایعه پراکنی، ایجاد بدبینی، صف بندی و گروه گرایی به هدف خود می رسد. وی با اشاره به اینکه بدبینی نیروهای انقلاب نسبت به هم، به معنای سقوط یک پایگاه و ستاد است و خطر بسیاری نیز برای انقلاب دارد، می گوید:

«نظر من این است که از بزرگترین نقاط آسیب پذیری، از بین بردن چهره ها، جناح ها و نهادهای حرکت انقلاب است.»(55)

شهید باهنر وضعیت نابسامانی و آشفتگی را، خاصیت طبیعی هر انقلاب می داند و انقلابیون را به مهار کردن این وضعیت و رهبری و هدایت این حالت انفجاری سفارش می کند.

3. انحراف از مبانی فکری انقلاب
شهید باهنر با توجه به مبانی فکری و معرفت شناختی انقلاب اسلامی، به منظور جلوگیری از انحراف انقلاب و حفظ آن معتقد است: «وظیفه ما گسترش مبانی فکری و اعتقادی انقلاب در نسل جوان است، تا آن منبع عقیدتی که مبدأ حرکت بود، محکم شود.»(56)

این استاد بزرگ، حفظ انقلاب را از آفات و موانع در چارچوب مکتب اسلام و محتوای اسلامی انقلاب می داند و می گوید: «حفظ انقلاب، منوط به حفظ هویت مکتبی انقلاب و هویت اسلامی نظام است.(57)

وی راهکار عملی حفظ محتوای انقلاب را، ترویج و شکوفا کردن ایمان اسلامی، حاکم کردن اسلام و در نهایت، تصمیم گیری های ارگان های مختلف حکومتی، نهادهای تبلیغی، اجرایی، قانون گذاری، قضایی و فرهنگی می داند.(58)

ایشان برای حفظ انقلاب همواره مردم و مسئولان را به حفظ شور و شعور انقلابی دعوت می کردند. استدلال شهید این بود که ما هنوز در ابتدای مسیر هستیم و در صورتی می توانیم این راه را ادامه دهیم که شعور سیاسی خود را حفظ کنیم چرا که؛ خیلی از انقلاب ها، وقتی آن حالت بسیج انقلابی و معنوی آرمان دار و هدف دار، را فراموش کردند، ورق به کلی برگشت و اوضاع چیز دیگر شد.

نتیجه گیری
براساس آنچه در این نوشتار آمده است؛ شهید باهنر انقلاب اسلامی را در چارچوب مدل نظری انقلاب، و در قالب گفتمان سیاسی اسلام، تحلیل می کند. براساس این تحلیل، انقلاب اسلامی با اصل بعثت و هجرت رسول اکرم(ص) گره خورده است. در بحث مفهوم شناسی انقلاب، شهید باهنر، با تأثیر از مشرب فکری اسلام به تعریف، این پدیده می پردازد و از انقلاب با عنوان «سازندگی درونی» یاد می کند. براساس این تعریف، در انقلاب شرط لازم و ضروری تغییر و تحول درونی است و تغییر در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و...، شرط کافی برای انقلاب است. شهید باهنر در بحث نظریه ها و چرایی انقلاب، ضمن پذیرش تئوری مذهب، با روش گرایی خاص خود از زاویه سه عنصر مکتب، رهبری و مردم به علل وقوع انقلاب اسلامی پاسخ می دهد، که البته در کنار نظریه مذهب، از نظریه سیاست نیز سخن می گوید و علاوه بر این، تأثیر نهضت عاشورا و دیگر تحولات تاریخ ایران بر انقلاب اسلامی را نادیده نمی گیرد.

شهید باهنر با توجه به تجربه عملی که در جمهوری اسلامی داشتند، موضوع آرمان ها، دستاوردها و آسیب های انقلاب را مورد توجه قرار داده و مهم ترین راهکار حفظ و بقای انقلاب اسلامی را که در چارچوب نظام سیاسی جمهوری اسلامی متبلور شده است، در صیانت از هویت مکتبی انقلاب و توجه به بعد جمهوریت نظام می داند و این همان تجربه ای است که پس از گذشت بیش از دودهه از عمر انقلاب و نظام به آن دست یافته ایم، یعنی حفظ دستاوردهای انقلاب در صورتی ممکن است، که بدون افراط و تفریط به دو جنبه جمهوریت و اسلامیت نظام سیاسی توجه کنیم و این دو را مکمل یکدیگر بدانیم چرا که؛ معنا و مفاد اصطلاح جمهوری اسلامی چیزی غیر از این نیست.

پانوشت ها:

1. عضو هیئت علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان

2. الوین استانفورد کوهن، تئوری های انقلاب، ترجمه علیرضا طیب (تهران: نشر قومس، 1372)، ص ص 6 25

3. زمزم، علیرضا، «مطالعه تطبیقی تئوری انقلاب تروتسکی با انقلاب اسلامی ایران»، اصفهان، دانشگاه اصفهان (پایان نامه) 1379، ص 23.

4. عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، (تهران: نشر کتاب سیاسی، 1376)، ص 40

5. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، (تهران: نشر صدرا، )، ص ص 3432

6. منوچهر محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، (تهران: نشر امیرکبیر، )، ص 27

7. محمد جواد باهنر، مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1387)، چاپ چهارم، ص 19.

8. همان، ص 88

9. همان، ص 320

10. همان، ص 205

11. همان، ص 212

12. صادق زیباکلام، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی ایران، (تهران: انتشارات روزنه، 1370) ص ص 30-29

13. مجموعه مقالات، ج 1، پیشین، ص 94. مقاله آقای زیبا کلام

14. زمزم، علیرضا، «جزوه درس انقلاب دانشگاه شهید باهنر»، نیمسال دوم 77-76، ص 59

15. صادق زیبا کلام، پیشین، ص 114

16. عمید زنجانی، پیشین، ص 572

17. منوچهر محمدی، پیشین، ص ص 91-11 پراکنده

18. کدیور جمیله، «رویارویی انقلاب اسلامی و امریکا»، (تهران: اطلاعات، 1373)، ص 17

19. مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، (تهران: ناشر نویسنده، 1363)، ص 15

20. شفیعی فر، محمد، «در آمدی بر مبانی فکری انقلابی اسلامی» (قم: معاونت امور اساتید معارف اسلامی، 1378)، ص ص 2 31

21. کدی، نیکی آر، ریشه های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378)، ص 15

22. امام خمینی آیین انقلاب اسلامی، (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)، 1373، ص 180-167

23. مرتضی مطهری، نهضتهای اسلامی در یک صد ساله اخیر، (قم: انتشارات اسلامی،)، ص ص 74- 72

24. فراتی، عبدالوهاب، «رهیافت های نظری انقلاب اسلامی»، (قم، معاونت امور اساتید و معارف اسلامی، 1377)، ص 151

25. فصلنامه متین، پژوهشکده انقلاب اسلامی، شماره 1 سال 1377، تهران، ص 209

26. جمعی از مولفان انقلاب اسلامی و چرایی و چگونه رخداد آن. معاونت امور اساتید و دروس معارف، چاپ هشتم 1379 ه ص 157

27. محمدجواد باهنر، پیشین، ص 26

28. محمدجواد باهنر، مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، (تهران: نشر فرهنگ اسلامی، 1378)، ص 23.

29. همان، ص 31

30. همان، ص 31

31. همان، ص 34

32. محمدجواد باهنر، پیشین، ص 35

33. همان، ص 11

34. همان، ص 39

35. محمدباقر حشمت زاده، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی، (تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر 1378)، ص 267

36. محمدجواد باهنر، نقش قیامتی انقلاب اسلامی، (تهران: ، ،)، ص 85

37. محمد جواد باهنر، گسترش نهضت حسینی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377) از ص 49 تا....

38. همان، ص 50.

39. همان، ص 123

40. محمد جواد باهنر، پیشین، مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، ص 67.

41. همان، ص 70.

42. محمدجواد باهنر، پیشین، نقش قیامتی انقلاب اسلامی، ص 48.

43. محمد جواد باهنر، پیشین، مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، ص 174.

44. محمدجواد باهنر، پیشین، نقش قیامتی انقلاب اسلامی، ص 95.

45. همان، ص 103.

46. همان، ص 106.

47. همان، ص 126.

48. محمدجواد باهنر، پیشین، مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، ص 125.

49. همان، ص 364.

50. همان، ص 366.

51. همان، ص 370.

52. همان، ص 46.

53. همان، ص 370.

54. همان، ص 377.

55. محمدجواد باهنر، مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، (تهران: نشر فرهنگ اسلامی، 1378) ، ص 313.

56. محمدجواد باهنر، پیشین، نقش قیامتی انقلاب اسلامی، ص 51.

57. محمدجواد باهنر، پیشین، مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، ص 40.

58. همان، ص 151.

منبع : مجله اندیشه انقلاب اسلامی، شماره 2 , زمزم، علیرضا

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه