نطق تاریخی حضرت امام در عاشورای 1342

نطق تاریخی حضرت امام در عاشورای 1342


روز 13 خرداد 1342 به مناسبت عاشورای محرم 1383، آیت الله خمینی، در معیت چند تن از روحانیون، درصدد برآمدند به مدرسه فیضیه بروند و برای مردم سخنرانی کنند.کوشش رژیم برای منصرف ساختن ایشان از سخنرانی روز عاشورا به نتیجه نرسید.مقارن عصر، آیت الله خمینی، در حالی که هزاران تن، با فریاد «خمینی، خمینی » او را مشایعت می کردند، وارد مدرسه فیضیه شد.مقارن ساعت پنج بعد از ظهر، به منبر رفت و بیانات تاریخی خود را ایراد کرد.به لحاظ اهمیت این نطق و تاثیر آن در جامعه و تحولات شگرفی که در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران به وجود آورد، عینا نقل می شود: (1)

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،

بسم الله الرحمن الرحیم

الآن عصر عاشوراست...گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر می گذرانم این سؤال برایم پیش می آید که اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین سر جنگ داشتند آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا نسبت به زنهای بی پناه و اطفال بی گناه مرتکب شدند؟ ! زنان و کودکان چه تقصیر داشتند؟ طفل 6 ماهه حسین چه کرده بود؟ (گریه حضار) به نظر من آنها با اساس کار داشتند بنی امیه و حکومت یزید با خاندان پیغمبر مخالف بودند بنی هاشم را نمی خواستند و غرض آنها از بین بردن این شجره طیبه بود همین سؤال اینجا مطرح می شود که دستگاه جبار ایران با مراجع سر جنگ داشت، با علماء اسلام مخالف بود به قرآن چکار داشتند به مدرسه فیضیه چکار داشتند به طلاب علوم دینیه چکار داشتند؟ به سید 18 ساله ما چکار داشتند (گریه حضار) سید 18 ساله ما به شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاه جبار چه کرده بود؟ (گریه شدید جمعیت) به این نتیجه می رسیم که اینها با اساس کار دارند، با اساس اسلام و روحانیت مخالفند، اینها نمی خواهند این اساس موجود باشد، اینها نمی خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد اسرائیل نمی خواهد در این مملکت علماء اسلام باشند، اسرائیل نمی خواهد در این مملکت دانشمند باشد، اسرائیل به دست عمال سیاه خود مدرسه فیضیه را کوبید، ما را می کوبد، شما ملت را می کوبد، می خواهد اقتصاد شما را قبضه کند، می خواهد تجارت و زراعت شما را از بین ببرد، می خواهد ثروتها را تصاحب کند، اسرائیل می خواهد به دست عمال خود آن چیزهایی را که مانع هستند، آن چیزهایی را که سد راه هستند از سر راه بردارد.قرآن سد راه است باید برداشته شود، روحانیت سد راه است باید شکسته شود، مدرسه فیضیه و دیگر مراکز علم و دانش سد راه است باید خراب شود، طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند باید کشته شوند، از پشت بام پرت شوند، باید سر و دست آنها شکسته شود، برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشه های اسرائیل به ما اهانت کرده و می کند.

شما اهالی محترم قم ملاحظه فرمودید آن روز که آن رفراندوم غلط، آن رفراندوم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندومی که بر خلاف مصالح ملت ایران بود با زور سر نیزه اجرا شد، در کوچه ها و خیابانهای قم، در مرکز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه (ع) مشتی اراذل و اوباش را راه انداختند، در اتومبیلها نشاندند و گفتند مفتخوری تمام شد! ، پلو خوری تمام شد! آیا این طلاب علوم دینیه که لباب عمرشان را، موقع نشاطشان را در این حجرات می گذرانند و ماهی 40 الی صد تومان بیشتر ندارند مفتخورند!؟ ولی آنهایی که یک قلم در آمدشان هزار میلیون تومان است مفتخور نیستند؟ آیا ما مفتخوریم که مرحوم حاج شیخ عبد الکریم ما وقتی که از دنیا می روند همان شب آقا زاده هایش شام نداشتند (گریه جمعیت) ما که مرحوم بروجردی ما وقتی که از دنیا می روند ششصد هزار تومان (بابت شهریه حوزه ها) قرض باقی می گذارند ایشان مفتخورند؟ ولی آنهایی که بانکهای دنیا را از دسترنج مردم فقیر انباشته اند، کاخهای عظیم را روی هم گذاشته اند باز هم ملت را رها نمی کنند و باز هم دنبال این هستند که منافع این کشور را به جیب خود و اسرائیل برسانند مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت کند، باید ملت قضاوت کند که مفتخور کیست؟ ! ...من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه، ای جناب شاه، من به تو نصیحت می کنم، دست از این اعمال و رویه بردار، من میل ندارم که اگر روزی اربابها بخواهند تو بروی مردم شکر گزاری کنند، من نمی خواهم تو مثل پدرت بشی.

شما ملت ایران به یاد دارید، پیر مردها، 40 ساله ها حتی 30 ساله هایتان نیز یاد دارند که در جنگ دوم جهانی سه دولت اجنبی به ما حمله کردند، شوروی و انگلستان و آمریکا به ایران ریخته مملکت ما را قبضه کردند اموال مردم در معرض تلف بود نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا می داند مردم خوشحال بودند که پهلوی رفت! من نمی خواهم تو این طور باشی، من میل ندارم تو مثل پدرت بشی، نصیحت مرا بشنو، از روحانیت بشنو، از علماء اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را می خواهند اینها صلاح مملکت را می خواهند.از اسرائیل نشنو، اسرائیل به درد تو نمی خورد.بدبخت بیچاره، چهل و پنج سال از عمرت میره یک کمی تامل کن یک کمی تدبر کن، یک قدری عواقب امور را ملاحظه کن، کمی عبرت بگیر، عبرت از پدرت بگیر، اگر راست می گویند که تو با اسلام و روحانیت مخالفی بد فکر می کنی، اگر دیکته می کنند به دست تو می دهند در اطراف آن فکر کن، چرا بی تامل حرف می زنی؟ آیا روحانیت نجس است؟ اگر اینها حیوان نجس هستند چرا این ملت دست آنها را می بوسد؟ آیا ما حیوان نجس هستیم؟ ! (گریه جمعیت) خدا کند که مراد تو از این جمله که (اینها مثل حیوان نجس هستند) علما و روحانیت نباشد و گرنه تکلیف ما با تو مشکل می شود و تکلیف تو مشکلتر می گردد نمی توانی زندگی کنی، ملت نمی گذارند که با این وضع ادامه دهی، آیا روحانیت و اسلام ارتجاع سیاه است؟ لکن تو مرتجع سیاه انقلاب سفید کردی؟ انقلاب سفید به پا کردی؟ چه انقلاب سفیدی کرده ای؟ چرا این قدر می خواهی مردم را غافل کنی؟ چرا مردم را این قدر تهدید می کنی؟

امروز به من خبر دادند که عده ای از وعاظ و خطباء تهران را برده اند سازمان امنیت و تهدید کرده اند که از سه موضوع حرف نزنند:

1) از شاه بد گویی نکنند.

2) به اسرائیل حمله نکنند.

3) نگویند که اسلام در خطر است و دیگر هر چه بگویند آزادند.

تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است.اگر از این سه موضوع بگذریم دیگر اختلافی نداریم و باید دید که اگر ما نگوییم اسلام در معرض خطر است، آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولا چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می گوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل نیز صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟ !

آقای شاه! شاید اینها می خواهند تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند؟ ! تو نمی دانی اگر یک روز صدایی دریابد، ورق برگردد هیچ کدام از اینها که اکنون دور تو را گرفته اند با تو رفیق نیستند.اینها رفیق دلارند، اینها دین ندارند اینها وفا ندارند، دارند همه چیز را به گردن توی بیچاره می گذارند، آن مردک که حالا اسم او را نمی برم آنگاه که دستور دادم گوش او را ببرند نام او را می برم (احساسات شدید مردم) آمد به مدرسه فیضیه و سوت کشید کاماندوها اطراف او مجتمع شدند، فرمان حمله داد بریزید، بکوبید، تمام حجرات را غارت کنید، همه چیز را از بین ببرید، وقتی که از او می پرسی که چرا این جنایات را کردید، می گوید شاه گفته است، فرمان ملوکانه است که مدرسه فیضیه را خراب کنیم اینها را بکشیم، نابود کنیم!

مطالب خیلی زیاد است بیشتر از آنها است که شما تصور می کنید، حقایقی در کار است، مملکت ما، اسلام ما، در معرض خطر است، آن چیزی که در شرف تکوین است سخت ما را نگران و متاسف ساخته است از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب از وضع این هیئت دولت و از وضع این سردمداران حکومت نگران و متاسف هستیم و از خداوند بزرگ اصلاح امور را خواهانیم.»

در این سخنرانی، که به زبان ساده ایراد شد و درک آن برای مردم کوچه و بازار بسیار آسان بود، محمد رضا شاه، برای نخستین بار از سوی یک شخصیت روحانی مورد سؤال، انتقاد، سرزنش و حمله قرار گرفته بود.غول وحشت و هراسی که نام شاه طی سالهای متمادی در اذهان جای داده بود، درهم شکسته شد.آیت الله روح الله خمینی در حضور دهها هزار تن مستمع، شاهنشاه را «آقای شاه!» «تو!» «بیچاره!» «بدبخت!» خطاب کرده بود! بت بزرگ سخت ضربه خورده بود، اقتدار رژیم کودتا و ترس و وحشتی که از سازمان امنیت مخوف او، در اذهان وجود داشت، آسیب دیده بود....

به گمان ما، نطق روز 13 خرداد 1342 آیت الله خمینی، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر ایران، نمودی است از یک حرکت پهلوانی و واکنش شدیدی است در برابر ستمگریهای محمد رضا شاه....بپذیریم، یا نپذیریم، سخنان آن روز آیت الله خمینی، رژیم شاهنشاهی را تکان داد.سخت هم تکان داد و شمارش معکوس از همان روز شروع شد.ابعاد ماجرا، وسیعتر از آن بود که بتوان از راه تهدید، یا وعده و وعید، با آن مقابله کرد.

شاه، به شیوه معمول، و با اتکاء به پشتیبانی آمریکا، در برابر این تهدید، به سیاست خشونت و سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت آیت الله خمینی را صادر کرد.

پی نوشت:

1. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، صفحات 65- 456.

 منبع : تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1 , نجاتی، غلامرضا

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه