درس‌های مدیریتیِ سعدی

درس‌های مدیریتیِ سعدی

امیرحسین دولتشاهی

شاید در نگاه اول این‌طور برداشت شود که آنچه سعدی خطاب به پادشاهان و حاکمان نصیحت کرده، تنها منحصر به همان حکمرانانِ دنیای دیروز بوده است. حال آنکه آنچه سعدی در این‌باره نوشته و سروده، در واقع درس‌های مدیریتی به شمار می‌رود که برای همه افراد در همه زمان‌ها و موقعیت‌ها کاربرد دارد. سعدی اصولی را بازگو می‌کند که به کار هر شخصی که مسئولیتِ افرادی دیگر را به عهده دارد، خواهد آمد.

برای بسیاری از فارسی زبانان، «سعدی» شاعر عشق است و جوانی و البته چنین تصوری درباره شیخ شیراز بحق و بسزا است. آخر، نه مگر سعدی همان شاعرِ عاشقی است که با غزل‌های خویش قرن‌ها و سال‌ها است به دلِ بسیاری از مردمان که احساس، عاطفه، محبت و عشق را می‌فهمیده‌اند، راه یافته و در تجربه‌های شیرین و تلخ، در وصال و فراق و در قهر و آشتی، با شعر خود همدم و هم‌نشینِ لحظه‌هایشان بوده است؟ او همان است که بارها این بیت‌هایش در حالاتِ گوناگونِ احساسی زمزمه شده است:

«شبِ عاشقانِ بیدل چه شبی دراز باشد /// تو بیا کز اول شب، درِ صبح باز باشد»؛

«من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش /// ندیده‌‎ام، مگر این شیوه از پری آموخت»؛

«هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم /// نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم»؛

«خوش می‌روی به‌تنها، تن‌ها فدای جانت /// مدهوش می‌گذاری یارانِ مهربانت»؛

«ببند یک نفس ای آسمان دریچه صبح /// بر آفتاب، که امشب خوش است با قمرم»؛

«پای سرو بوستانی در گل است /// سرو ما را پای معنی در دل است»؛

«دلبرا، پیش وجودت همه خوبان عدمند /// سروران بر درِ سودای تو خاکِ قدمند»؛

«سلسله موی دوست حلقه دام بلاست /// هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست»؛

«هر که دلارام دید، از دلش آرام رفت /// چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت»؛

«خاک بادا تنِ سعدی که تو او را نپسندی /// که نشاید که تو فخرِ من و من عارِ تو باشم».

این دَه بیت، مُشتی است نمونه خروار از فراوان شعرهای سراسر احساس و عاشقانه‌ ای که سعدیِ عزیز برای اهالی زبانِ شیرین فارسی به یادگار نهاده است. اما باوجود آن‌همه عاشقانه‌سراییِ سعدی، نباید او را تنها شاعر عشق و غزل بدانیم و شعرش را منحصر به غزل‌های عاشقانه. سعدی به همان اندازه که عشق را سروده، گوینده و نویسنده نصیحت و پند و موعظه نیز بوده است؛ اندرز و وعظی که همچون غزلش شیرین است و دلنشین و گوارا؛ و البته این شیرینی را کسی خواهد شنید که گوشِ شنوا دارد. نصیحت‌ها و اندرزهای سعدی حوزه‌های گوناگونی را دربر می‌گیرد، اما شاید یکی از مهم‌ترینِ آنها، نصایح وی به پادشاهان و حاکمان است. آنچه در ادامه این گزارش آمده، گزیده‌ ای است از کلامِ سعدی در این حوزه که به مناسبتِ یکم اردیبهشت ماه، روزِ بزرگداشت «سعدی»، تقدیم شده است.

مخاطبِ سعدی کیست؟

سعدی بابِ نخستِ هر دو کتابِ تعلیمی مهمِ «گلستان» و «بوستان» خود را بابی قرار داده که به نصیحت و اندرز حکمرانان و سلاطین اختصاص دارد. عنوانِ بابِ نخست گلستان «در سیرتِ پادشاهان» است و باب یکم بوستان نیز «در عدل و تدبیر و رای» نام دارد. اینکه سعدی این دو باب را در آغازِ کتاب‌های خویش قرار داده، خود گویای اهمیت محتوایِ باب‌های نخستِ بوستان و گلستان است. به جز اینها، سعدی در دو رساله منثورِ «نصیحت‌الملوک» و «انکیانو» (در تربیت یکی از ملوک گوید) نیز به‌اختصار، شرایط و ضوابط حکمرانِ شایسته و نحوه سلوک وی با زیردستان و مردم را یادآور شده است. در نگاه اول شاید این‌طور برداشت شود که آنچه سعدی در دو بابِ نخستِ گلستان و بوستان و نیز دو رسالۀ منثورِ یادشده آورده، تنها خطاب به پادشاهان و سلاطین و حاکمان است؛ حال آنکه آنچه سعدی در این‌باره نوشته و سروده، در واقع درس‌های مدیریتی است که برای همه افراد در همه زمان‌ها و موقعیت‌ها کاربرد دارد. فرقی نمی‌کند که مخاطبِ سعدی سلطان یا حاکم و امیر قرنِ هفتمی باشد یا رئیس جمهور و وزیرِ امروزی یا مدیر یک شرکت و اداره یا مسئولِ یک بخش میانی و یا حتی سرپرستِ یک فروشگاه و مدیرِ یک مدرسه یا سرپرستِ یک خانواده. سعدی اصولی را بازگو کرده که به کار هر شخصی که مسئولیتِ افرادی دیگر را به عهده دارد، خواهد آمد. به این حکایت از باب نخست گلستان دقت فرمایید:

«درویشی مستجاب‌الدّعوه در بغداد پدید آمد. حجّاجِ یوسف [۱] را خبر کردند. بخواندش و گفت: دعای خیری بر من بکن. [درویش] گفت: خدایا جانش بستان. گفت: ازبهرِ خدا این چه دعاست؟! گفت: دعای خیر است تو را و جملۀ مسلمانان را.

ای زبردستِ زیردست‌آزار /// گَرم تا کِی بمانَد این بازار؟

به چه کار آیدت جهانداری؟ /// مردنت بِه که مردم‌آزاری». [۲]

درست است که در ظاهر این حکایت درباره یک حاکم است اما در اصل هر فردی که مسئولیتی برعهده دارد، می‌تواند موردِ خطابِ این حکایت باشد. حجاجِ یوسفِ این حکایت حتی می‌تواند پدرِ یک خانواده باشد. پدری که آن‌قدر در حق زن و فرزندانش ظلم می‌کند و نسبت به آنان بدی روا دارد، که آنان با وجودِ پیوندِ خونی، آرزوی مرگِ وی را دارند. پس وقتی حالِ پدرِ ستمگر و ازخدانترس چنین باشد، تکلیف مدیر، مسئول، رئیس، سرپرست و سرکارگرِ ظالم، معلوم است. با این توضیح، واضح است که آنچه در ادامه متن، از قول سعدی خطاب به حاکم و پادشاه آمده، در اصل خطابی است به هر آن‌که مسئولیتِ عدّه‌ ای دیگر را برعهده دارد.

نسبتِ بین تندی و نرمی در رفتار

توصیه به عدالت نسبت به مردم و زیردستان، یکی از اندرزهای مدیریتیِ سعدی است. «عدل» در اصل به معنی توازن و برابری است؛ توازن و مساوات در پاداشِ نیکی به نیکی و جزای بدی به بدی. [۳] سعدی در سرآغاز نصیحت‌الملوک به فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم اشاره کرده و آورده است که «ملوکِ جهان را نصیحت ربّ‌العالمین بسنده است که در کتاب مجید می‌فرماید: وَإِذَا حَکَمتُم بَینَ ٱلنَّاسِ أَن تَحکُمُواْ بِالعَدل [۴] و دیگر فرمود: إِنَّ اللَّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسان. [۵]. مُجملی فرمود تعالی و تقدّس که مفصّلِ آن در دفترها نشاید گفتن؛ اما به قدر طاقت کلمه‌ ای چند بیان کنیم در معنی عدل». [۶] از همین چند سطر، واضح است که به عدل رفتار کردنِ حاکم (مدیر، مسئول و سرپرست) به‌اندازه‌ ای در نظر سعدی اهمیت دارد که وی تأکید می‌کند، رساله نصیحت‌الملوک را در معنیِ عدل نوشته است.

سعدی به‌طور کلی درباره عدالت‌مند بودنِ پادشاه معتقد است که «پادشاهی که عدل نکند و نیکنامی توقّع دارد، بِدان مانَد که جو همی‌کارَد و امید گندم دارد». [۷]

از دیگر نکاتی که سعدی در همین نصیحت‌الملوک درباره رعایت عدل اشاره کرده، این است که حاکم در نیکمردی و جوانمردی با دیگران، میانه‌روی را درنظر داشته باشد و نسبت به بَدان و نااهلان نیکویی روا ندارد، که این کارِ او جز سست‌رایی نیست. «نیک‌مردی به‌جای خود است؛ نه چندان‌که بَدان چیره گردند و دیده‌هاشان خیره. نه هرکه خواهد که نامش به نیک‌مردی برآید، بر حیفِ ناانصافانش [۸] صبر باید کرد و این را خردمندان مروّت نخوانند، بلکه سست‌رایی». [۹]

سعدی در ادامه پادشاه را اندرز می‌دهد که بین صلابت و نرمی در رفتارِ خویش تناسب و توازن برقرار کند و طوری رفتار کند که هر دو حالت در شرایط و موقعیتِ خاصِ خود بروز یابد. از دید سعدی «خشم و صلابت پادشاهان بِکار است، نه چندان‌که از خویِ بدش نفرت گیرند. بازی و ظرافت روا باشد، نه چندان‌که به خفّت عقلش منسوب کنند». [۱۰]

از نکته‌های ظریفِ کلامِ سعدی که به همین رعایت میانه‌روی و موقعیت‌سنجی در ابهت و ملایمت مربوط است، اشاره وی به نحوه رفتارِ ظاهری حاکم در جمع بیگانگان و نیز در حضور خاصان یا خودی‌ها است. این بیگانگان می‌تواند، غریبه‌ها و نیز اهلِ ممالکِ دیگر را دربر بگیرد. سعدی نوشته است که «در چشمِ غریبان، روا باشد پادشاه را مهیب نشستن و هیبت نمودن؛ اما در خلوتِ خاصان، گشاده‌روی اولی‌تر [۱۱] و خوش‌طبع و آمیزگار». [۱۲]

زیردست باید از خدا بترسد نه از مدیرش

استادِ سخن در بخشی دیگر از اندرزهای مدیریتیِ خود به حاکم توصیه می‌کند که افرادی را مسئولیت دهد و بر کارها بگمارد که به‌جای آنکه از حاکم یا سلطان بترسند، از خدا ترس داشته باشند. امروزه به مددِ پیشرفتِ فنّاوری، یک مدیر در هر نقطه‌ ای از محلِ تحتِ مدیریتش می‌تواند دوربین‌های مداربسته نصب کند تا بتواند بر درستی رفتار و انجامِ وظیفه‌ زیردستانِ خود نظارت داشته باشد. اما آیا با وجودِ این همه دوربین‌های پیشرفته، افراد خطا نمی‌کنند؟ در انجامِ کار و وظیفه خویش، کوتاهی و تقصیر ندارند؟ از کسی دزدی و بدرفتاری سرنمی‌زند؟ واضح است که این‌طور نیست. پرسشِ دیگر این است که اصلش آیا با وجودِ این همه دوربینِ ناظر، آیا یک مدیر می‌تواند از همه خطاها و کوتاهی‌های زیردستانش مطلع شود؟ اگر آن‌که خطا می‌کند با آن‌ فردی که قرار است پای دوربین رفتار او را نظارت کند و نتیجه را به اطلاعِ جناب مدیر برساند با یکدیگر به‌اصطلاح دست‌به‌یکی کنند، مدیر از کجا متوجه خطاهای زیردستِ خطاکار خواهد شد؟ از این رو است که سعدی در باب نخستِ بوستان می‌گوید:

«خداترس باید امانت‌گزار /// امین کز تو ترسد، امینش مدار

امین باید از داور اندیشناک /// نه از رفعِ دیوان [۱۳] و زجر و هلاک». [۱۴]

البته باید توجه داشت که این سخنِ سعدی به هیچ روی بدین معنی نیست که مدیر کار را به دستِ افرادی که آنان را خداترس می‌داند بسپارد و دیگر بر اعمال آنان هیچ نظارتی نداشته باشد. وی در نصیحت‌الملوک پادشاه را سفارش می‌کند که افرادی را به‌طرز پنهانی مراقبِ کارگزارانِ حکومتی خویش قرار دهد تا بر رفتار آنان نظارت داشته باشند: «ارکانِ دولت و اعیانِ حضرت [۱۵] را باید یکان‌یکان [۱۶] مُشرِفِ [۱۷] نهانی برگمارد تا نیک و بدِ هر یک معلوم کند». [۱۸]

وی همچنین هشدار می‌دهد که حاکم نباید افرادی را که با هم دوستیِ صمیمانه دارند، در یک کار مسئول گرداند؛ زیرا این، می‌تواند برای دستگاه حکومت خسارت‌بار باشد. نصیحت سعدی این است: «دو کس را که با یکدیگر الفتی زیادت نداشته باشند، در عمل [۱۹] انباز [۲۰] گرداند تا با خیانتِ یکدیگر نسازند.

چو گرگان پسندند بر هم گزند /// برآساید اندر میان، گوسپند» [۲۱]

بدبخت‌ترینِ مردمان

شیخ اجلّ باز هم در بوستان تأکید می‌کند که حاکم باید کارها را به دست افراد خداترس بدهد تا مبادا کارگزارانِ بی‌تقوا برای جلب رضایتِ وی و رسیدنِ خویش به منفعتِ بیشتر (از قِبَلِ این جلب رضایت) به مردم ستم کنند:

«خداترس را بر رعیّت گمار /// که معمارِ مُلک است پرهیزگار

بداندیشِ تُوست آن و خونخوارِ خَلق /// که نفعِ تو جوید در آزارِ خلق

ریاست به دستِ کسانی خطاست /// که از دستشان دست‌ها بر خداست

نکوکارپَرور نبیند بدی /// چو بد پَروری، خصمِ خونِ خودی...». [۲۲]

سعدی در نصیحت‌الملوک، ضمن برشمردنِ ویژگی‌های جلیسان و هم‌نشینانِ پادشاه، در انتخابِ وزیر نکته بسیار مهمی را یادآوری می‌کند. او نوشته است که «وزارت پادشاهان را کسی شاید [۲۳] که شفقت بر دین پادشاه، از آن بیشتر دارد که بر مالِ او؛ و حَیفِ [۲۴] سلطان بر رعیت روا ندارد». [۲۵]

سعدی شیرین سخن در گلستانِ خویش حکایتِ عبرت‌انگیزی آورده است که تدبّرِ در آن، بسیار مفید تواند بود همۀ زیردستانی را که برای جلبِ رضایتِ بالادستیِ خود، حاضرند در برابرِ آن یگانه دستِ برترِ هستی، خداوند متعال، بایستند و از هیچ ظلمی در حقِ خَلقِ خدا کوتاهی نمی‌کنند. این بدبختان، مصداقِ آشکارِ خَسِرَ الدنیا و الآخرت هستند. اما حکایتِ سعدی از این قرار است:

«غافلی را شنیدم که خانه رعیّت خراب کردی تا خزینه سلطان آبادان کند؛ بی‌خبر از قولِ حُکَما که گفته‌اند: هرکه خدای را، عزّ و جلّ، بیازارد تا دلِ خَلقی به دست آرَد، ایزد تعالی همان خَلق را  بر او بگمارد تا دَمار از روزگارش برآرد.

آتشِ سوزان نکند با سپند /// آنچه کُنَد دودِ دلِ دردمند

سَرجملۀ حیوانات گویند شیر است و کمترینِ جانوران، خر؛ و به اتفاقِ خردمندان: خرِ باربَر، بِه که شیرِ مردم‌دَر... .

بازآمدیم به حکایتِ وزیرِ غافل. مَلِک را طَرَفی [۲۶] ذمایمِ اخلاقِ او معلوم شد. در شکنجه کشیدش و به انواعِ عقوبت بکُشت.

حاصل نشود رضای سلطان /// تا خاطرِ بندگان نجویی

خواهی که خدای بر تو بخشد /// با خلقِ خدای کُن نکویی.

آورده‌اند که یکی از ستمدیدگان بر او بگذشت و در حالِ تباهِ او نظر کرد و گفت:

نه هر که قوّتِ بازوی منصبی دارد /// به‌سلطنت بخورد مالِ مردمان به‌گزاف [۲۷]

توان به حَلق فروبردن استخوانِ درشت /// ولی شکم بِدَرَد چون بگیرد اندر ناف.

نمانَد ستمگارِ بدروزگار /// بمانَد بر او لعنتِ پایدار». [۲۸]

دوستانِ مخلص هم دوستانِ مخلصی دارند!

از دیگر توصیه‌های سعدی در دادنِ مسئولیت به افراد، این است که شخص، «تفویضِ کارهای بزرگ به مردمِ ناآزموده نکند، که پشیمانی آرَد». [۲۹]. وی همچنین تأکید می‌کند که «مردمِ متّهمِ ناپرهیزکار قرین [۳۰] و رفیق خود نگرداند، که طبیعتِ ایشان در او اثر کند؛ و اگر نکند، از شُنعَت [۳۱] خالی نماند و تأدیبِ دیگران که همان فعل دارد، از وی درست نیاید». [۳۲]

شیخ اجلّ همچنین توصیه می‌کند که کارها را باید به افراد باتجربه سپرد. او حاکم را اندرز می‌دهد که «تا کَسی را چند قضیّه نیازمایی، اعتماد مکن». [۳۳]

از دیگر نکاتی که سعدی گوشزد می‌کند، این است که فردِ صاحب‌منصب موضوع یا مطلبی را که نمی‌خواهد شخصی از آن مطلع شود، حتی با دوستانِ «مخلص» و نزدیکانِ یکدلِ خویش هم در میان نگذارد؛ یکی به این دلیل که آن «دوستان را همچنین دوستانِ خالص باشند و این مسلسل [۳۴] هم بر این قیاس [ادامه خواهد داشت]. دلیل دیگر اینکه این امکان هست «که دوستی همه وقتی نماند». [۳۵] واضح است آن‌گاه که دوستی‌ها و رفاقت‌های صمیمی براثرِ گردشِ روزگار به دشمنی‌های خونی تبدیل می‌شود، رازها و اسرارِ مگویی از طرفینِ این رابطه برملا خواهد شد.

ای شخصی که امضایت سرنوشتِ افراد را تغییر می‌دهد!

یکی دیگر از توصیه‌های مدیریتی سعدی، این است که فرد صاحب‌منصب که سرنوشتِ افرادی دیگر در گرو یک فرمان یا امضای او است، نباید زود عنانِ اختیار از دست دهد و خشمگین شود و در همان غضبناکی، فرمانی دهد که کمی بعد موجب پشیمانی‌اش شود. از دید سعدی، حاکم «به هنگام خشم‌گرفتن تعجیل نکند؛ که [۳۶] زنده را توان کُشت و مرده را باز زنده نتوان کرد، چنان‌که جواهر را توان شکست و شکسته بازجای آوردن محال بُوَد». [۳۷]

سعدی در گلستان حکایتی آورده است تا به زبانِ قصه بهتر بتواند هشدارِ خویش را درباره تصمیمِ عجولانه گرفتن، به‌ویژه در اموری که به سرنوشتِ یک عمرِ دیگران مربوط است، به گوشِ هوشِ مخاطبِ صاحب قدرت یا صاحب امضای خویش بنشاند. حکایت این است:

«پادشاهی به کُشتنِ بی‌گناهی فرمان داد. گفت: ای پادشاه به‌واسطۀ خشمی که تو را بر من است، آزارِ خود مجوی. گفت: به چه معنی؟ گفت: از برای آنکه این عقوبت بر من به یک نَفَس به‌سرآید و بِزِهِ [۳۸] آن جاوید بر تو بماند.

دورانِ بقا چو بادِ صحرا بگذشت /// تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت

پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد /// در گردنِ او بماند و بر ما بگذشت

مَلِک را نصیحتِ او سودمند آمد و از سرِ خونِ او برخاست. [۳۹]

به فکر دورانِ پساریاست باشیم...

آخرین نصیحتِ مدیریتیِ سعدی که برای این سیاهه در نظر گرفته شده است، به این نکته مهم بازمی‌گردد که آدمی همیشه مدیر، مسئول، رئیس و حاکم نخواهد ماند. همچنان‌که روزی حُکمِ مدیریت یا ریاستِ انسان را امضا می‌کنند، روزی هم نامه پایانِ مسئولیت یا حکم بازنشستگی و حتی اخراج را به دستِ او خواهند داد. طبیعی است که رفتارِ دیگران، از مردم و ارباب رجوع گرفته تا زیردستان و همکاران و حتی گاه زن و فرزندِ انسان در دورانِ مسئولیت و پسامسئولیت یکسان نخواهد. بسیار دیده و شنیده‌ایم که برای شخصی در زمان مدیریت و ریاستش چه احترام‌ها و تشریفات‌ و خم و راست‌شدن‌ها بوده است، اما به محضِ پایان یافتنِ آن دوران، همه آن احترام‌ها از میان رفته است. سعدی پادشاه (و همۀ ما) را نصیحت می‌کند که «در پادشاهی چنان کُنَد که اگر وقتی پادشاه نباشد، جفا و خجالت نبیند؛ همچون زنبور که هر که مر او را ناتوان و افتاده بیند، پای در سر مالد». [۴۰]

حضرت شیخ در گلستان نیز حکایتی آورده است که به زبانی دیگر، همین عاقبت را برای اهلِ قدرتی که عاقبت‌اندیش نیستند، هشدار می‌دهد:

مردم‌آزاری را حکایت کنند که سنگی بر سر صالحی زد. درویش را مجالِ انتقام نبود؛ سنگ را با خود همی داشت تا وقتی که مَلِک را بر آن لشکری خشم آمد و او را در چاه کرد. درویش درآمد و سنگش در سر انداخت. گفتا: تو کیستی و مرا این سنگ چرا زدی؟ گفت: من فلانم و این، همان سنگ است که در فلان تاریخ بر سر من زدی. گفت: چندین وقت کجا بودی؟ گفت: از جاهت می‌اندیشیدم [۴۱]؛ اکنون که در چاهت دیدم، فرصت غنیمت شمردم.

ناسزایی را چو بینی بخت یار /// عاقلان تسلیم کردند اختیار

چون نداری ناخنِ درّنده تیز /// با دَدان آن بِه که کم گیری ستیز

هر که با پولادبازو پَنجِه کرد /// ساعدِ مِسکینِ خود را رنجه کرد

باش تا دستش ببندد روزگار /// پس به کامِ دشمنان مغزش برآر». [۴۲]

آنچه در این سیاهه آمد، مختصری است از بسیار. امید است که مخاطبانِ فاضل را اگر اشتیاقی به نشستن در مکتبِ درسِ زندگانی استاد سخن باشد به گلستان، بوستان، دیوان و رسایل شیخ اجلّ، سعدی شیرین‌سخن، مراجعه نمایند که به قول خودِ حضرت سعدی:

گل همین پنج روز و شش باشد /// وین گلستان همیشه خوش باشد».

ارجاع‌ها:

۱. حجّاج بن یوسف ثقفی (علیه اللعنة و العذاب)، حاکم اموی بی‌رحم و خونریز عراق و حجاز بود که در سال ۹۵ هجری مرد.

۲. «گلستان»؛ سعدی شیرازی؛ تصحیح غلامحسین یوسفی؛ تهران: ۱۳۸۴؛ ص ۶۷.

۳. رک: لغت‌نامه دهخدا. «عدل».

۴. سوره مبارک نساء، آیه ۵۸.

۵. سوره‌ مبارک نحل، آیه ۹۰.

۶. «کلّیات سعدی»؛ سعدی شیرازی؛ تصحیح محمدعلی فروغی؛ تهران: اقبال؛ ۱۳۸۲؛ نصیحت الملوک، ص ۳.

۷. همان. ص ۲۲.

۸. یعنی ستمِ ستمگران و ظالمان.

۹. همان. ص ۷.

۱۰. همان. ص ۸.

۱۱. سزاوارتر است.

۱۲. همان. ص ۱۵.

۱۳. منظور سعدی این است که شخصی که تو او را بر مسئولیت یا مالی امین قرار می‌دهی، باید از خدای داور بترسد، نه از حساب و کتاب و بازداشت و شکنجۀ تو.

۱۴. «بوستان»؛ سعدی شیرازی؛ تصحیح غلامحسین یوسفی؛ تهران: خوازرمی؛ ۱۳۸۴؛ ص ۴۴.

۱۵. بزرگانِ دربار.

۱۶. یک به یک.

۱۷. ناظر، خبررسان.

۱۸. «کلّیات سعدی»؛ سعدی شیرازی؛ تصحیح محمدعلی فروغی؛ تهران: اقبال؛ ۱۳۸۲؛ نصیحت الملوک، ص ۱۱.

۱۹. کارِ و مسئولیتِ دولتی.

۲۰. شریک. در اینجا منظور، همکار است.

۲۱. همان. ص ۱۵.

۲۲. «بوستان»؛ سعدی شیرازی؛ تصحیح غلامحسین یوسفی؛ تهران: خوازرمی؛ ۱۳۸۴؛ ص ۴۳.

۲۳. شایسته و سزاوار است.

۲۴. ستم.

۲۵. «کلّیات سعدی»؛ سعدی شیرازی؛ تصحیح محمدعلی فروغی؛ تهران: اقبال؛ ۱۳۸۲؛ نصیحت الملوک، ص ۶.

۲۶. بخشی، گوشه‌یی، پاره‌یی از.

۲۷. به ناحق، بسیار.

۲۸. «گلستان»؛ سعدی شیرازی؛ تصحیح غلامحسین یوسفی؛ تهران: ۱۳۸۴؛ ص ۷۴.

۲۹. «کلّیات سعدی»؛ سعدی شیرازی؛ تصحیح محمدعلی فروغی؛ تهران: اقبال؛ ۱۳۸۲؛ نصیحت الملوک، ص ۹.

۳۰. همنشین، نزدیک، یار.

۳۱. زشتی و بدی. رسوایی.

۳۲. همان.

۳۳. همان. ص ۲۷.

۳۴. رشته زنجیر.

۳۵. همان. ص ۱۳.

۳۶. این «که» به معنی «زیرا» است.

۳۷. همان. ص ۲۱.

۳۸. گناه.

۳۹. «گلستان»؛ سعدی شیرازی؛ تصحیح غلامحسین یوسفی؛ تهران: ۱۳۸۴؛ ص ۷۸.

۴۰. «کلّیات سعدی»؛ سعدی شیرازی؛ تصحیح محمدعلی فروغی؛ تهران: اقبال؛ ۱۳۸۲؛ نصیحت الملوک، ص ۲۶.

۴۱. یعنی از مقام و منصبت می‌ترسیدم.

۴۲. «گلستان»؛ سعدی شیرازی؛ تصحیح غلامحسین یوسفی؛ تهران: ۱۳۸۴؛ ص ۷۵.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه