مقالات فاطمیه

فاطمه الزهرا (س) بانوی پاک نهاد

فاطمه الزهرا (س) بانوی پاک نهاد

 فاطمه الزهرا بانوی پاک نهاد، دخت گرامی سیدالعالمین و بانوی بانوان بهشتی، یکی از برترین بانوان بهشت و محبوب‌ترین مردم نزد رسول خدا(ص) و پاره تن آن گرامی است؛ آنچه پیامبر را می‌آزارد بانو را می‌آزارد و آنچه پیامبر را می‌رنجاند بانو را می‌رنجاند.

 فاطمه الزهرا بانوی پاک نهاد، دخت گرامی سیدالعالمین و بانوی بانوان بهشتی، یکی از برترین بانوان بهشت و محبوب‌ترین مردم نزد رسول خدا(ص) و پاره تن آن گرامی است؛ آنچه پیامبر را می‌آزارد بانو را می‌آزارد و آنچه پیامبر را می‌رنجاند بانو را می‌رنجاند.

روزنامه ایران ۲۷ آذر به بازتاب سخنان باسم مکداش عالم محقق معاصر لبنانی اهل تسنن در خصوص فضائل فاطمی در بیان بزرگان اهل سنت پرداخت و نوشت: باسم مکداش عالم محقق معاصر لبنانی اهل تسنن، باب سوم از کتاب خود «الدرر البهیه‌ بفضائل‌ العترة‌ النبویة‌ و الذریة بروایات‌ اهل‌ السنة‌ الصحیحه‌ المرضیه» را به حضرت زهرا(س) اختصاص داده است. وی در مقدمه اشاره می‌کند که انگیزه‌اش از نگارش کتاب، مقابله با دو موج غلوّ و تقصیر اهل تسنّن در باب فضائل اهل بیت و بسنده کردن به احادیث صحیح (بر طبق مبانی علم الحدیث اهل تسنن) است. گزیده‌ای از این باب درتبیین سیمای معنوی دخت گرامی رسول خدا از پی می‌آید. فاطمه الزهرا بانوی پاک نهاد، دخت گرامی سیدالعالمین و بانوی بانوان بهشتی، یکی از برترین بانوان بهشت و محبوب‌ترین مردم نزد رسول خدا(ص) و پاره تن آن گرامی است؛ آنچه پیامبر را می‌آزارد بانو را می‌آزارد و آنچه پیامبر را می‌رنجاند بانو را می‌رنجاند.

مادر حسنین – دو سرور جوانان بهشتی – است، جده سادات و خاندان پاک است و همسر امام علی که به امر خدای تعالی به تزویج او در آمد. بانوی عارف، ناسک زاهد، که مادرش مولای ما خدیجه بنت خویلد بود، محبوبه پیامبر و نخستین همسر او بود. سرور ما علی در سال دوم هجری پس از جنگ بدر، او را به تزویج خود در آورد. فضائل او بسیار و مناقبش بی‌شمار و بسی درخشان است. در شرافت و فخر او همین بس که پاره تن رسول خدا است، برترین بانو در جهان و بانوی بانوان این امت، بلکه سرور بهشتیان بود.

انس بن مالک گوید: از مادرم درباره فاطمه دخت رسول خدا پرسیدم. گفت: مانند ماه شب بدر (شب چهاردهم) بود... شباهت فراوان به پیامبر داشت. (حاکم نیشابوری، مستدرک ۳/۱۷۶). ام المؤمنین عایشه گوید: کسی ندیدم که مانند فاطمه در کلام و گفتار به پیامبر همانند باشد. چون فاطمه بر پیامبر وارد می‌شد، پیامبر به او خوشامد می‌گفت و پیش پایش بر می‌خاست، دستش را می‌گرفت و می‌بوسید و در جای خود می‌نشانید. (حاکم نیشابوری، مستدرک ۳/۱۶۷، بیهقی، السنن الکبری ۷/۱۰۱. حاکم آن را صحیح می‌داند و ذهبی با او موافقت کرده است).  

ابوثعلبه خشنی گوید: وقتی رسول خدا از سفر باز می‌گشت، در مسجد دو رکعت نماز می‌گزارد، آنگاه نزد فاطمه می‌رفت، پس از او نزد همسران می‌رفت. روزی از سفری باز گشت. دو رکعت نماز در مسجد گزارد، آنگاه نزد فاطمه رفت. دید که بر در خانه ایستاده است. فاطمه صورت و دیدگان پدر را بوسید در حالی که می‌گریست. پیامبر علت گریه‌اش را پرسید. بانو گفت: می‌بینم که رنجیده و خسته‌ای و کهنگی بر جامه ات نشسته است. فرمود: گریه مکن؛ خداوند پدرت را به کاری برانگیخته که در روی زمین، نه خانه‌ای هست و نه خیمه‌ای، نه شنی و نه سنگی، نه پشمی و نه مویی، مگر آنکه خداوند عزّت و ذلّت آن را به واسطه (ایمان آوردن یا نیاوردن به) او رقم می‌زند؛ و این تا آنجا می‌رسد که پرده سیاه شب کشیده می‌شود. (ابونعیم، حلیة الاولیاء ۲/۳۰، طبرانی، المعجم الکبیر ۲۲/۲۲۵، حاکم، مستدرک ۳/۱۶۹. حاکم روایت را صحیح می‌داند).

ابوحازم گوید: مردم از سهل بن سعد ساعدی می‌پرسیدند در حالی که کسی میان من و او نبود. پرسیدند: زخم‌های پیامبر چگونه مداوا می‌شد؟ گفت: هیچ کسی نمانده که بهتر از من این را بداند. علی با سپر خود آب می‌آورد و فاطمه خون را از چهره پیامبر پاک می‌کرد. همچنین حصیری آوردند و سوزاندند تا خاکستر آن را بر زخم حضرتش نهند. (بخاری، الجامع الصحیح، کتاب الوضوء، باب غسل المرأه آباها الدم عن وجهه؛ همین مضمون را بخاری در دو موضع دیگر آورده است: همان منبع: بخاری، کتاب الجهاد و السیر، باب لبس البیضه؛ مسلم، کتاب الجهاد و السیر، باب غزوه احد؛ بخاری، کتاب الطب، باب حرق الحصیر لیسدّ به الدم).

علباء بن احمر یشکری گوید: ابوبکر فاطمه را از پیامبر خواستگاری کرد. پیامبر فرمود: من در این مورد فرمان الهی را چشم به راهم. ابوبکر این مطلب را به عمر گفت. عمر گفت: پیامبر تو را برگردانید. ابوبکر به عمر گفت: تو به خواستگاری برو. عمر به خواستگاری رفت و پیامبر مشابه همان جواب را به او داد. عمر نزد ابوبکر رفت و به او خبر داد. ابوبکر به عمر پاسخ داد: تو را نیز برگردانید.

خانواده علی به او گفتند: تو به خواستگاری فاطمه برو. گفت: بعد از ابوبکر و عمر؟ در پاسخ، خویشاوندی او با پیامبر را یادآور شدند. علی به خواستگاری رفت و پیامبر فاطمه را به تزویج او در آورد. علی برخی از کالاها را به بهای چهارصد و هشتاد درهم برایش خرید. پیامبر فرمود: «دو ثلث آن را برای عطر و یک ثلث را برای کالا قرار می‌دهم.» (ابن سعد، الطبقات الکبری ۸/۱۹ – ۲۰).محدث نام آور، محمد بن جعفر کتّانی در کتاب «نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر»، به شماره ۲۳۴ حدیثی یاد کرده به این مضمون که فاطمه محبوب‌ترین فرد نزد پیامبر بود. آنگاه می‌افزاید: حدیث، از چندین طریق رسیده که از مجموع آنها تواتر معنوی به‌دست می‌آید.

کتانی از عزیزی در شرح الجامع نقل می‌کند: این مضمون در چندین حدیث آمده که مجموع آنها تواتر معنوی را می‌رساند. در التیسیر در شرح حدیث «احبّ اهل بیتی الی الحسن و الحسین» گوید: حق این است که فاطمه محبوبیت مطلق دارد. این مطلب در چند حدیث آمده است که مجموع آنها تواتر معنوی دارد. احادیث دیگر به این معنا است که آن محبوب‌ها نیز از آن محبوب مطلق هستند یا بر سبیل اختلاف جهت است.

کتانی می‌افزاید: ترمذی به سند حسن و حاکم به سند صحیح و طیالسی و طبرانی و دیلمی و دیگران از اسامه بن زید مرفوعاً روایت کرده‌اند که پیامبر فرمود: «احبّ اهلی الی فاطمه». در کتاب التیسیر گوید: اسناد آن صحیح است. (کتانی، نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر / ۲۰۷.)

طبرانی در المعجم الکبیر ۱۱/۶۶ و هیثمی در مجمع الزوائد ۹/۲۰۲ آن را روایت کرده‌اند و هیثمی گوید: طبرانی روایتش کرده و رجال آن رجال صحیح هستند. مسور بن مخرمه گوید: رسول خدا فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر که او را به خشم آورد مرا به غضب آورده است. حدیث مورد اتفاق است. بخاری در صحیح، کتاب فضائل اصحاب النبی، باب مناقب فاطمه علیها السلام؛ مسلم در صحیح، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل فاطمه بنت النبی و دیگر محدثان نیز آورده‌اند، مانند: نسایی، ابو داوود، ترمذی، ابن ماجه در کتاب‌های خود تحت عنوان سنن و احمد در مسند. در این حدیث، فضیلتی برای سیده فاطمه و ویژگی برای اوست که خداوند، او را بدان اختصاص داده است. آن فضیلت این است که هر کسی او را به غضب آورد، پیامبر را به غضب آورده است، یعنی پیامبر را آزرده است. و در مورد چنین کسی، حکم به عذاب الیم داده شده است. خدای تعالی می‌فرماید: «کسانی که پیامبر خدا را بیازارند، عذابی دردناک در انتظار آنها است» (توبه – ۶۱).

عایشه گوید: پیامبر در بیماری آخرین روزهای عمر خود فرمود: «ای فاطمه! آیا نمی‌پسندی که سرور بانوان جهان و سرور بانوان این امّت و سرور بانوان مؤمن باشی؟» (حاکم، در مستدرک ۳/۱۷۰ آورده و گوید: اسناد آن صحیح است، گرچه بخاری و مسلم نیاورده اند). علی بن ابی طالب گوید:پیامبر فاطمه را به تزویج من در آورد. روزی علی به فاطمه گفت: به خدا سوگند آن اندازه آب از چاه کشیده‌ام که سینه‌ام درد گرفته است. اسیرانی برای پدرت آورده‌اند، برو و از او بخواه که یکی از آنها را به ما بسپارد (که در کارهای مربوط به خانه به ما کمک کند).فاطمه در پاسخ گفت: من هم به خدا سوگند آن اندازه گندم آرد کرده‌ام که دست‌هایم پینه بسته‌اند. بدین روی نزد پیامبر رفت. فرمود: برای چه کار آمده‌ای، دخترم؟ گفت: آمده‌ام که خدمت شما عرض سلام کنم. اما از گفتن خواسته‌اش حیا کرد و بازگشت. وقتی بازگشت،

علی گفت: چه کردی؟ پاسخ داد: حیا کردم که مطلب را بگویم. بار دیگر – این بار با هم – رفتیم. من گفتم: یا رسول‌الله! آنقدر آب از چاه کشیده‌ام که سینه‌ام درد گرفته است. فاطمه نیز گفت: آنقدر گندم آرد کرده‌ام که دستانم پینه بسته‌اند. حال که خداوند، فردی اسیر را به شما داده، در خدمت ما در آور.

پیامبر فرمود: «وقتی نیازمندی اهل صفّه را می‌بینم چگونه به شما خدمتگزار بدهم؟ هر دو بازگشتیم. پیامبر به خانه‌شان آمد و فقرشان را دید. آنگاه به آنها فرمود: به‌جای خدمتگزار کلماتی به شما بیاموزم که جبرئیل به من آموخت. بعد از هر نماز ده بار تسبیح، ده بار تحمید و ده بار تکبیر بگویید. سپس تسبیحات مشهور را برای قبل از خواب به آنها آموخت.

علی گوید: به خدا این کلمات را از آن زمان که پیامبر به من آموخت رها نکردم، راوی گوید: ابن کوّاء پرسید: حتی شب صفین؟ پاسخ داد: آری، حتی شب صفین. (احمد، مسند ۱/۱۰۶ – ۱۰۷؛ مسلم، صحیح، کتاب الدعوات؛ و منابع حدیثی دیگر از طرق مختلف و به الفاظ مختلف).

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه