مقالات حجاب و عفاف

حجاب همیشه زنده است

حجاب همیشه زنده است

هر چادری که دور انداخته شود افق جدیدی را که برای استعمار ممنوع بوده، در برابر او می گشاید و پس از دیدن هر چهره ی بی حجابی امیدهای حمله ورشدن استعمار ده برابر می شود. (فرانتس فاتون، جامعه شناس و فیلسوف فرانسوی)


گذری بر تاریخ کشف حجاب در هفدهم دی ماه 1314
هر چادری که دور انداخته شود افق جدیدی را که برای استعمار ممنوع بوده، در برابر او می گشاید و پس از دیدن هر چهره ی بی حجابی امیدهای حمله ورشدن استعمار ده برابر می شود. (فرانتس فاتون، جامعه شناس و فیلسوف فرانسوی)

اولین نشانه های کشف حجاب از دربار ناصرالدین شاه و با مشاهدات و سفرهای او به کشورهای اروپایی آغاز شد و کم کم در قالب تجددخواهی به محافل روشن فکران و مطبوعات نفوذ کرد و به علت تعصبات مردمی و مقاومت خانواده ها، این افکار تنها در دربار و محافل نزدیک شاه رواج داشت.

مستشارالدوله سفیر ایران در ترکیه می گوید: «وقتی رضاشاه به عمارت حزب خلق که محل اقامت او در آنکارا بود مراجعت کرد تا پاسی از شب نخوابید و در تالار بزرگ خانه ی ملت قدم می زد و فکر می کرد. گاه گاه بلند می گفت: عجب! عجب! وقتی چشمان شاه متوجه من شد که در گوشه ی تالار ایستاده بودم فرمود: صادق، من تصور نمی کردم ترک ها تا این اندازه ترقی کرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا می بینم که ما خیلی عقب هستیم مخصوصاً در قسمت تربیت دختران و بانوان... فوراً باید با تمام قوا به پیش رفت سریع مردم، مخصوصاً زنان اقدام کنیم.»

رضاخان که با طرح کودتای سوم اسفند ماه 1299 و با حمایت انگلیسی ها بر سرکار آمد، در صدد اجرای تز اسلام زدایی و جایگزینی ارزش های لیبرالیستی در جامعه و از آن جمله کشف حجاب بر آمد. رضاخان در ابتدا خود را مقید به اصول مذهب نشان داده و در مجالس و تکیه ها حاضر می شد. از ابتدا به کمک جریان روشن فکری هم خود را در تغییر لباس ملی به کار گرفت و پس از یک سری اقدامات دیگر نظیر محدودکردن مجالس عزاداری و ممنوع کردن لباس روحانیت و با سفری چهل روزه به ترکیه نزد کمال آتاترک در 12/3/1313 چندین سوغات برای مردم ایران به ارمغان آورد که از جمله ی آن ها، کشف حجاب بود.

گام هایی برای کشف حجاب
همسر دوم رضاخان، تاج الملوک، زنی مهاجر از آذربایجان بود و برای او برداشتن حجاب بسیار ساده بود. وی در آغاز سال 1306 هنگامی که قصد زیارت و وارد شدن به حرم حضرت معصومه(س) در قم را داشت، بدون حجاب همراه دختران شاه وارد قم شد و در هنگام ورود به حرم مورد اعتراض شدید یک روحانی به نام شیخ محمدتقی بافقی قرار گرفت. رضاخان به محض اطلاع از این ماجرا چنان خشمگین شد که شبان گاه با نیروی نظامی وارد قم شد و با کمال خشونت مرحوم بافقی را مورد تعرض قرار داد و سپس او را دستگیر شده و به تهران اعزام نمود. مرحوم بافقی پس از 5 ماه حبس در زندان شهربانی به مرکز به جوار حضرت عبدالعظیم در شهر ری تبعید شد. (زهیری،1379، 88)

لایحه ی تغییر لباس
رضاشاه چنین می پنداشت که آنچه غرب با عنوان تمدن به دست آورده است، به سبب دوری از تقیدات و ارزش های دینی و تغییر ظواهر و رواج بی عفتی بوده است. درک او از تمدن سلوک و رفتار تجددمآبانه در ظواهر بود، نه شکوفایی و اندیشه و فرهنگ. رضاشاه که مسأله ی تغییر لباسش را پیش از سلطنت مطرح کرده بود؛ در تاریخ 10 دی 1307ش قانون متحدالشکل نمودن البسه را به تصویب رساند. در حقیقت در مرداد 1306 هیأت وزیران مطرح کردند که کارمندان دولت و شاگردان مدارس به پوشیدن لباس متحدالشکل که شامل کت و شلوار و کلاه لبه دار بوده، موظف شدند. (بصیرت منش،1376، 174)

اجبار و خشونت در بدو امر از کارمندان و مأمورین دولتی آغاز شد. مقامات عالی رتبه با خطر اخراج مواجه بودند، مگر آن که همسران شان را در مجالس بی حجابی می بردند و مستخدمین دون پایه ی دولت با خطر جرایم نقدی مگر آن که زنان شان را بدون حجاب در حال عبور از خیابان های اصلی شهر ظاهر سازند. به دنبال دستور شاه به وزرا، مبنی بر برپایی جشن با حضور زنان، خود ابتدا در وزرات جنگ این امر انجام شد که خود رضاشاه نیز در این جشن شرکت کرد و زن های افسران خواسته یا ناخواسته در این جشن حاضر شدند؛ سپس سایر وزار نیز مجبور به این کار شدند.

طرح تغییر لباس هم زمان با تبلیغی پیرامون پاسداری از ارزش های ملی صورت می گرفت، در حالی که با اجبار این طرح پوشیدن لباس های ملی ممنوع شد و تغییر لباس مردان مقدمه ای برای عادی سازی موضوع مهم تری که پس از این قرار بود مطرح گردد، یعنی کشف حجاب.

هفدهم دی 1314 روز کشف حجاب
با حضور شاه در عمارت دانش سرای عالی تهران که به منظور اعطای دیپلم به فارغ التحصیلان صورت گرفت، هفدهم دی به نام روز کشف حجاب و آزادی زن نام گذاری شد. شاه دستور داده بود در مراسمی که به مناسبت اعطای گواهی نامه ی دانش سرای عالی برپا می گردد، همه ی دختران باید بی حجاب حضور پیدا کنند. به همین منظور امر کرده بود دو آرایشگر از اروپا بیاورند و دختران را در آن روز بیارایند و این در حالی بود که بسیاری از آنان از خجالت رو به دیوار کرده بودند. این اولین مراسم عمومی بود که رضاخان با زن و دخترانش بدون حجاب حاضر می شدند و همه ی مسئولین کشوری طبق یک برنامه ی از پیش طراحی شده با همسران بدون حجاب خود شرکت کردند.

رضاشاه طی سخنانش در این مجلس اظهار داشت: «من بی اندازه خوش حالم شما زنان باید این روز را که روز سعادت و موفقیت شماست روز بزرگی بدانید و از فرصتی که به دست آورده اید برای خدمت به کشور خود از آن استفاده کنید... باید خیاط ها و کلاه دوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ به بازار بیاورند، ما میله های زندان را شکستیم حالا خودِ زندانی آزادشده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس، خانه ی قشنگی بسازد.» این سخنرانی در حالی بود که بعضی بانوان چنان از بی حجابی خود ناراحت بودند که رو به دیوار ایستاده و روی خود را برنمی گرداندند و از گریه خود نمی توانستند جلوگیری نمایند از فردای آن روز بر سر کردن چادر در خیابان های تهران ممنوع گردید.

یکی از اقدامات عجیب و غریب برای بی ارزش کردن و حقیر و پست نشان دادن حجاب و چادر فشار و زور برای چادر سر کردن زنان بدکاره و فواحش بود تا بدین وسیله نشان دهند که حفظ عفت و پاکی مربوط به نوع و طرز پوشش نیست و زن های آن چنانی برای پوشاندن بدکار گی و قبح عمل خود به آن پناه برده، در نتیجه چادر به پوشش پست و شرم آور و ضدملی، بلکه ضددینی تبدیل می شود. دستور دیگر این بود که از ورود زنان بدنام در مهمانی ها و پذیرایی ها جلوگیری شود و حتی اگر فواحش به کشف حجاب اقدام نمایند، باید قویاً جلوگیری شود که صدمه به این مقصود نرسد تا مردم فکر نکنند که بی حجاب ها زن های بدنام و بدسابقه هستند. همان طور که بعدها در پی سخت گیری شدید شهربانی نسبت به زنان محجبه، رژیم تبلیغ می کرد که فواحش از چادر استفاده می کنند و حتی مخالفت های مردمی به حدی بود که چند هفته قبل از به رسمیت بخشیدن بی حجابی آن رژیم دستور داد که از ذکر عنوان بی حجابی خودداری شود تا مردم حساس نشوند.

مسجد گوهرشاد
از ابتدای سال 1314 تبلیغات در جهت کشف حجاب با برپایی جشن هایی با حضور مقامات بلندپایه کشور آغاز شد. در مشهد نیز در دبیرستان فردوسی جشنی برپا شد که رضاشاه در آن شرکت کرده و به والی خراسان دستور داد که در مراسم استقبال از او دختران بی حجاب شرکت کنند. این امر موجب نگرانی شدید علما و مردم شد و آیت الله قمی طی تلگرافی انزجار خود را از این موضوع ابراز کرد و شاه در پاسخ اظهار داشت که این کار بدون اطلاع او بوده، حتی شخص رئیس شهربانی مشهد را مورد ضرب و جرح قرار داد. (سیدان،1386، 381)

در پی این وقایع آیت الله قمی تصمیم گرفتند که خود به تهران رفته و شخصاً با رضاشاه صحبت کنند که البته موفق به این دیدار نشدند. به دنبال سفر آیت الله قمی به تهران در تاریخ هشتم تیر 1314 علمای مشهد تصمیم گرفتند جلساتی منعقد نمایند. علما طی اطلاعیه هایی مردم را نسبت به منویات پلید رژیم پهلوی آگاه کردند و آن ها را به اعتقاد و تحصن در مسجد گوهرشاد فرا خواندند. بعد از تجمع هر روز یکی از روحانیون اوضاع و احوال جاری کشور را برای مردم بازگو نماید. با تجمع مردم در این مسجد روحانیون و وعاظ در سخنرانی اهمیت و ضرورت حجاب در اسلام را بیان کردند. (همان، 459)

خشم و انزجار مردم مشهد به نهایت رسید. هیجان مردم وقتی بیش تر شد که سخنرانی فردی به نام بهلول آن ها را آگاه تر می کرد. رضاخان هم دستور می دهد که سربازان به صحن حرم وارد شوند و تهدید کنند و اگر مردم خارج نشوند تیراندازی کنند. ابتدا درهای مسجد گوهرشاد شکسته شد و نظامیان داخل مسجد شدند و نزدیک به پانزده دقیقه با سرنیزه و شمشیرهای بلند به مردم حمله کردند؛ مردم نیز از خود دفاع می کردند. این باعث شد که مسلسل ها به کار افتد و حدود بیست مسلسل مردم را زیر رگبار گرفتند. سربازان از قبل شناسایی شده بودند و از کشته شدن مردم مضایقه نداشتند. با وجود این که برخی تسلیم می شدند باز تیراندازی می کردند و آن ها را برای پول و ساعت شان می کشتند. بعضی از نظامیان با لباس مبدل داخل مسجد شدند. این یورش نزدیک دو ساعت به طول انجامید و آنچه بر عمق فاجعه افزود آن بود که کامیون های بزرگ اجساد کشته ها و زخمی ها را به خارج شهر می بردند و در گودال بزرگی دفن می کردند و یا زنده به گور می کردند. (فردوست،1386، ج1، ص69 )

لغو فرمان بی حجابی
بی تردید اگر حتی ساده اندیشانه و بدون در نظر گرفتن ضرورت دین بپذیریم که کشف حجاب خود تمدن بود و یا راه را به سوی متمدن شده جامعه می گشود، نمی توانیم این حقیقت را نادیده بگیریم که هیچ رشد و تمدنی را نمی توان و نباید به زور و چماق حکومت به جامعه تحمیل کرد آیا گسترش تمدن با عفت ناسازگار است؟ آیا لازمه ی اعتلا و رشد اجتماعی ترک ارزش ها و سنت هاست؟ حتی پس از سقوط رضاشاه، کسانی که به اجبار کشف حجاب نموده بودند، دوباره به پوشش سابق خود روی آوردند. (جعفری،1373، 25)

در واقع عالمان دین و زن های مسلمانی که در برابر کشف حجاب مقاومت می کردند، مخالف حضور زن در عرصه های سیاسی و اجتماعی نبودند؛ زیرا بودند زن های زیادی که در نهضت تنباکو مشروطیت و بسیاری از نهضت های دیگر شرکت کرده و نه تنها مورد اعتراض علمای دین قرار نگرفتند، بلکه مورد تأکید واقع شدند. اما در برابر روشن فکران غرب زده، پندار آنان این بود که زن عفیف و یا باحجاب نمی تواند در عرصه های گوناگون حضور داشته باشد. همان طور که بدعت های رضاشاه در مورد بی حجابی ادامه پیدا می کرد. مخالفت علما نیز شدت بیش تری می گرفت. برای مثال به نامه ی آیت الله کاشانی به نخست وزیر وقت در تاریخ 17 مهر 1320 می توان اشاره کرد.

آیت الله قمی هم از مشهد به اعتراضات خود ادامه می دادند تا این که هیأت وزیران طی جلسه ای در تاریخ 12 شهریور 1322 مصوبه ای را تصویب کرد مبنی بر این که مأموران متعرض زن های چادری نشوند، به علاوه در اولین فرصت ممکن مدارس مختلط تفکیک شود. پس از آن شماری از علما و فضلا نیز طی نامه ها و تلگرافاتی خواستار لغو قانون اجباری کشف حجاب شدند و بالاخره پس از تصویب نامه ی هیأت دولت، علما آن را روی منابر خوانده و اعلام کردند که به موجب امر دولت خانم ها در استعمال چادر آزاد هستند.

به دنبال این اعلام، فعالیت فرهنگی و علمی علما باید شکل تازه ای به خود می گرفت تا بتواند نحله ی فرهنگی را که به پیکره ی جامعه ی اسلامی وارد آمده، جبران کند. در دهه ی بیست بود که قلم ها به نگاشتن با صراحت بیش تری روی آوردند و کتاب ها و مقالات نوشته شد، اما دریغ که نسلی را درگیر کرده و رو به نابودی می گذاشت. این روند هم چنان ادامه داشت و آثار نفیس و ارزش مندی را به جای می گذاشت، از جمله کتاب مسأله ی حجاب استاد مطهری در سال 1348 بود که جنجالی عظیم هم در نسل جدید و هم در میان علما برپا کرد. آیت الله مطهری در کتاب خود عنوان کرد جهان امروز به نام آزادی زن و صریح تر آزادی روابط جنسی روح جوانان را سخت فاسد کرده است و به جای این که این آزادی به شکفتن استعدادها کمک کند، نیروها و استعداهای انسانی را هدر داده است. زن از کنج خانه بیرون آمده اما به کجا رو آورده است؛ به سینماها، کنار دریاها، حاشیه ی خیابان ها، و مجالس شب نشینی. زن امروز را به نام آزادی خانه خراب کرده بدون این که مدرسه یا جای دیگر را آباد کرده باشد که بدون شک آن جا را نیز خراب کرده است. (مطهری،1381، 202)

منابع:
- زهیری، علی رضا، عصر پهلوی به روایت اسناد، قم، دفتر نشر معارف، 1379.

- بصیرت منش، حمید، علما و رژیم رضاشاه، تهران، عروج، 1376.

- سیدان، سید مهدی و دیگران، مسجد و موقوفات گوهرشاد، تهران، کومه، 1386.

- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، تهران، اطلاعات، 1386.

- جعفری، مرتضی و دیگران، واقعه ی کشف حجاب، قم، چاپ دوم، فناشر سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی،1373.

- مطهری، مرتضی، مسأله ی حجاب، چاپ پنجاه و ششم، تهران، صدرا، 1381.

 

منبع : مجله  پیام زن  دیماه سال 1391 شماره 250 /  نویسنده : معصومه صفر آبادی کارشناس ادبیات فارسی

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه