پرویز یاحقی؛ آهنگساز و نوازنده چیره‌دست ویولن

پرویز یاحقی؛ آهنگساز و نوازنده چیره‌دست ویولن

پرویز یاحقی آهنگساز و نوازنده چیره‌دستی است که او را به عنوان نابغه موسیقی و چهره‌ای اثرگذار و صاحب سبک در این حوزه می شناسند. وی توانست با پنجه‌های بی‌همتای خود زیباترین قطعات موسیقی ایران را خلق کند.

ویولن از جمله سازهای بیگانه به شمار می رود که جای خود را در میان نواهای اصیل ایرانی به سرعت باز کرد و با پنجه‌های طلایی نوازندگان چیره‌دست ایرانی خیلی زود انس گرفت و چنان ناله‌های سوزناکش با فرهنگ موسیقی ایرانی عجین شد. وسعت دایره نت‌های قابل اجرا با این ساز نه تنها در ایران که خیلی از نوازندگان جهان را وسوسه کرد و پرویز یاحقی از همین دسته افراد بود. پرویز صدیقی پارسی‌ مـلقب‌ بـه‌ پرویـز یاحقی در ۱۳۱۵ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود و از همان ابتدای کودکی به‌ موسیقی علاقه‌مند شد. او این هنر را بـا نی‌لبک آغاز کرد و پس از چندی نواختن ویولن را نزد دایی‌اش حسین یاحقی فراگرفت. استعداد، نـبوغ و پشتکار او از همان کودکی بـه حـدی بود که دوره‌های ویولن را خیلی سریع‌تر از دیگر هنرجویان پشت‌سر گذاشت و شیوه‌ نوازندگی‌اش مورد تایید بزرگان موسیقی‌ قرار گرفت. سخن‌ گفتن‌ و نوشتن درباره یاحقی‌،  هر فردی را به یاد شعری از حافظ شیرازی می‌اندازد که می‌فرماید: «ای‌ مگس، عرصه سیمرغ نه جولانگه توست» پرویز یاحقی بیش از ۷۰ سال با ویولن عشق بازی کرد، دردانه ای از تبار موسیقی کـه‌ تـنها با چهار سیم ویولن بیش از نیم سده قلب‌های‌ دوستداران موسیقی را تسخیر کرد. هنرمندی‌ که‌ نامش بـا ویـولن درهـم آمیخته بود و در هر نقطه‌ای از کشور وقتی نام‌ این‌ ساز به میان می آمد، نام پرویز یاحقی برده می شد.

 

 

آثار برجای مانده از یاحقی

او در تاریخ فعالیت هنری‌اش با هنرمندان بـسیاری از جمله غلامحسین بنان، ادیب‌ خوانساری، داریوش رفیعی، حسین قوامی، حسین خواجه‌ امیری‌، اکبر گلپایگانی، محمد رضا شجریان و بسیاری دیگر از هنرمندان کشورمان همکاری داشته است. از آثار زنده‌یاد پرویز یاحقی می‌توان به افسانه، بیداد زمان، گردباد، آهـنگ مـحبت، هدیه عشق، پر بسته، اشک‌ سپهر، با دلم مهربان شو، مرا نفریبی، مرا تنها نگذاری، خدایا تو دانی، بهار نورسیده، امید جان من، هم نفسم کو، چه کنم‌ ای خدا چه کـنم، بـهانه‌ تو، می‌زده‌ و ... اشاره‌ کرد.

پرویز یاحقی نابغه‌ای بود که‌ تمام ناملایمتی‌ها و رنج‌های‌ زمانه را با آرشه‌ سحرآمیزش بـیان مـی‌کرد. رحیم معینی کرمانشاهی درباره او گفته بود: چگونه از فـقدان‌ هـنرمندی سخن‌ بگویم‌ که‌ بیش از ۵۰ سال‌ افتخار همکاری و هم‌نفسی‌اش را داشتم؟ به عقیده‌ این تـرانه‌سرا بـا ظهور هنرمندانی همچون پرویز یاحقی، حـبیب‌ اللّه‌ بدیعی، علی تـجویدی و هـمایون خرم دورانی‌ طلایی‌ در تاریخ‌ مـوسیقی‌ ایـران به وجود آمد که‌ دیگر تکرار نخواهد شد.

فرهنگ شریف نوازنده‌ بی‌بدیل تـار بـر این‌ اعـتقاد است که در نـبوغ پرویـز یاحقی‌ همین‌ بس‌که‌ در نـوجوانی‌ اسـتادان‌ و بزرگان‌ موسیقی کشور را تحت تاثیر قرار داد و آنان را به تحسین واداشت. وی، پرویز یاحقی را از نوادر مـوسیقی دانـست و درباره او گفت: بیش از ۱۵۰ ساعت با پرویز یـاحقی کـار خصوصی دارم کـه امـیدوارم بـه گوش تمام هنردوستان کـشور برسد. شریف همکاری‌اش با یاحقی را زندگی و نوعی تعامل‌ روحی دانست.

محمد رضا شجریان درباره فقدان‌ یاحقی گفت: سـرنوشت داغـی بر پیکره‌ موسیقی‌ میهنمان وارد کرد. پرویز یاحقی از معدود افردای بود که با نوای آسـمانی‌ ویـولنش هـر شنونده‌ای را تحت تاثیر قرار می‌داد.». یـاحقی‌ حـق فـراوانی بر گردن‌ ویولن‌ دارد زیرا بیش از هرفردی او بود که این ساز را به مردم‌ شناساند. در لطافت پنجه و شیوه‌ عالی نوازندگی یاحقی همین بس‌که‌ همه می‌خواهند چون او بنوازند.. هـمایون‌ خرم نیز پرویز یاحقی‌ را سوار بر سرنوشت‌ موسیقی دانست و افزود: «شیوه‌ نوازندگی و خلق آثار این هنرمند در بهبود وضعیت‌ موسیقی ایرانی بسیار تاثیرگذار بود. درگذشت او نیز به راحتی نواختن ویولنش بود.

 

 

تاثیرگذاری یاحقی‌ در تـکنوازی ویـولن

تا پیش از پرویز یاحقی ویولن بیشتر در ارکسترها استفاده می‌شد و به دلیل دشواری‌ در آموختن‌ این ساز، تعداد کمی برای تکنوازی به سراغ‌ آن می‌آمدند. ظهور این‌ هنرمند و شیوه‌ نوازندگی و پنجه‌ او، ایـن ساز را به عنوان یک ساز سولو در میان مردم‌ رایج‌ کرد به‌طوری که پس از درگذشت او، خیلی‌ها به این ساز روی آوردند. خلاقیت یاحقی حتی‌ در تکنوازی‌هایش نیز کاملا مشخص بود به‌طوری که تنها بـه انـدوخته‌هایش قـناعت‌ نمی کرد و هربار با ارایه‌ تـکنیکی جـدید، مـانند دکلمه‌ و سخنرانی احساسش را به وسیله‌ ساز به مخاطب‌ منتقل‌ می‌کرد. وی هرگز خود را در حصار ردیف‌های‌ آوازی و کوک‌های تعیین شده، مقید نمی‌کرد و با ابـداع‌ کـوک‌های جـدید و ابتکاری تنوع و تازگی در کارش به‌ وجود می‌آورد.

همزمان با تاسیس رادیو و با آغاز به کار برنامه‌ گـل ها، چـهره‌های‌ درخـشانی در عرصه‌موسیقی‌ وارد شدند که‌ در جذابیت و شیوایی این‌ برنامه تاثیرگذار بودند. پرویز یـاحقی بـا پنـجه‌ بی‌همتا و آثار ماندگار خود از جمله هنرمندانی بود که‌ در ماندگاری‌ این برنامه نقش برجسته‌ای داشـت‌ و مـجموعه‌ گـران‌بهایی از چهار مضراب‌ها و قطعات گوناگون یاحقی در آرشیو برنامه‌ گل ها ثبت و ضبط شده که‌ گنجینه‌ ارزشـمندی بـرای دلبستگان هنر موسیقی است.

 

پرویز یاحقی‌ از زبان خودش

سه یا چهار سال‌ داشـتم کـه بـا انگشتان‌ کوچکم روی آب‌پاش باغبان‌ پدرم‌ ضرب می‌گرفتم و نغماتی که از دایی‌ام‌ حسین یاحقی و دوستانش شـنیده بـودم‌ را زمزمه می‌کردم‌. دایی‌ام‌ استاد ویولن‌ بود و منزلش محل آمدوشد هنرمندان‌ بزرگ و سرشناس‌، طـبعا نـظرم‌ بـه این ساز جلب‌ شده بود. پدر حسین یاحقی(پدر بزرگ من)موسیقیدان بوده و در زمان‌ خودش مورد تـوجه‌ دوسـتداران‌ این هنر بود. مادرم نیز گوشه‌های‌ موسیقی‌ را می‌شناخت‌. «فرخ لقا»خـاله‌ مـن‌، اسـتاد دایی‌ام بوده و سنتور را در حد استادی می‌نواخت و سبک و سیاقش‌ مورد توجه و بررسی استادان آن‌ زمان‌ از جـمله «حـبیب سـماعی» بود. خانم فرخ‌ لقا به‌ جز سنتور، سازهای‌ دیگری‌ از جمله‌ پیانو، تـار و کـمانچه می‌نواخت و متاسفانه‌ در دوران کودکی من درگذشت و نتوانستم از وجودش استفاده کنم. مادر و دایی‌ام اعتقاد داشتند، مـن اسـتعداد موسیقی را از او به ارث برده‌ام. تقریبا همه روزه استادانی همچون «ابو الحسن‌ صبا»، «احمد عـبادی»، «رضـا محجوبی» و «مرتضی محجوبی» به منزل دایی‌ام‌ مـی‌آمدند و مـن از هـنرشان بهره‌مند می‌شدم. دلبستگی من‌ به‌ موسیقی بـه‌ گـونه‌ای بود که اگر آنان نمی‌آمدند من‌ از دایی‌ام خواهش می‌کردم، مرا به منزل‌ آنـان بـبرد. حسین یاحقی که از عـلاقه‌ام بـه موسیقی اطـلاع داشـت از پدرم خواست تا مرا تحت تعلیم خـودش قـرار بدهد، اما او مخالفت کرد. پدرم کارمند عالی رتبه‌ وزارت امور خارجه بود و بشدت با مـوسیقیدان‌ شـدن‌ من مخالفت‌ می‌کرد. این کشمکش‌ بـین‌ پدرم و گروه‌ مقابل که دایـی‌ام و صـبا در صدر آن بودند، ادامه داشت. او آرزو داشت، مـن دکـتر یا مهندس شوم، ولی دایی‌ام بدون توجه‌ به‌ مخالفت او به تعلیم‌ من‌ می‌پرداخت. بـالاخره پدرم بـرای دوری من از محیط به بهانه‌ مـاموریت اداری مـرا بـه بیروت‌ برد و حـتی اجـازه نداد، نی‌لبکم را با خـودم‌ بـبرم. من در اثر دوری از دایی‌ام‌، صبا و محیط موسیقی به سختی بیمار شدم. پدرم‌ برای درمان مـرا نـزد پزشکان مختلف برد ولی هیچ تاثیری نـداشت تـا اینکه یـک‌ پزشـک فـرانسوی به او گفت: «بیماری‌ فـرزند خردسال شما روحی‌ است و از دوری چیزی رنج می‌برد و تا آن چیز برایش فراهم نشود، حال او بدتر و بـدتر خـواهد شد.». دوری‌ از فضای موسیقی‌ مرا تـا سـرحد مـرگ کـشانده بـود ولی پدرم‌ همچنان‌ مـقاومت‌ مـی‌کرد تا این‌که در آستانه‌ ۱۰ سالگی با پول توجیبی که‌ جمع کرده بودم از خانه‌ پدر ‌فرار کرده‌ و به ایران بـازگشتم. بـه مـحض رسیدن‌ به ایران مادرم مرا به بـیمارستان‌ بـرد و در نـامه‌ای بـرای پدرم نـوشت: اگر به‌ مخالفتت ادامه بدهی فرزندمان را از دست خواهیم داد.

من در ایران ماندم و نزد دایی‌ام به فراگیری‌ ویولن ادامه دادم. به یاد دارم، شبی دایی‌ام‌ به‌ استاد صبا گفت: دلم می‌خواهد ایـن‌ خواهرزاده‌ من مدتی نزد تو کار کند و با سبک و سیاقت آشنا شود.. او نیز پذیرفت و از هفته‌ بعد به کلاس‌ ایشان رفته و به جز تکنیک‌های ویولن‌ با اصول ارکستراسیون، کمپوزسیون و رهبری ارکـستر آشـنا شدم. استاد صبا به‌ من خیلی لطف داشت و در بعضی از مواقع 2 ساعت و نیم از وقتش را برای‌ آموزش من اختصاص می‌داد. در ۱۵ سالگی برای اجرای ساز تنها به رادیو دعوت شدم. منتها پدرم اجـازه نـمی‌داد از نام فامیلم استفاده کنم، بنابراین به پیشنهاد دایی‌ام از نام فامیل وی استفاده کردم و از آن‌ پس‌ با نام پرویز یاحقی در ارکستر یاحقی فعالیت داشتم تا ایـنکه در سـال بعد نخستین ارکستر خودم را تـشکیل دادم. از سـال ۱۳۳۴ فعالیت جدی‌ام را با اداره‌ تولید رادیو آغاز کردم.

وی درباره همکاری‌اش با بـیژن تـرقی‌ می‌گوید: «هنر آهنگسازی‌ و تـرانه‌سرایی‌ الهامی‌ است‌ که‌ زمان نمی‌شناسد و تجربه ثابت کرده‌ که بین آهنگساز و ترانه‌سرا گذشته از تخصص لازم‌ باید تفاهم و همدلی وجود داشته باشد. خوشبختانه‌ این‌ رفاقت‌ و تعامل‌ روحـی بـین من با بسیاری از ترانه‌سراهای معاصر به‌ ویژه استاد بیژن ترقی به وجود آمده بود که همین مساله، راز ماندگاری آثارمان‌ است.»

یاحقی در ارتباط با حرفه‌ خبرنگاری‌اش‌ می‌گوید: «از سال ۱۳۳۱ به دلیل علاقه‌مندی بـه نـویسندگی و روزنامه‌نگاری بـه‌ حرفه‌ خبرنگاری روی آوردم و با بسیاری از روزنامه‌نگاران مشهور آن زمان همکاری‌ می‌کردم. خاطرات بسیاری از دوران خبرنگاری‌ام‌ دارم‌ که‌ مهم‌ترین آنها تـهیه‌ و رپورتاژ و مصاحبه با «هوشنگ ورامینی» قاتل مشهور بود که‌ جریان قـتل‌ قـربانیان خـود را به وضع فجیعی تشریح می‌کرد.»

یاحقی در خصوص نحوه‌ استفاده‌ صدا و سـیما از آثـارش در جـایی گفته است: دلم‌ نمی‌خواهد اثـر بـه‌ صـورت‌ ناقص‌ به گوش مخاطبان برسد. در ادامه‌ افزود: نشست‌های پی‌درپی‌ای به اتفاق ‌ بیژن ترقی با مسوولان موسیقی صدا و سیما داشـتیم‌ و پیـشنهادهایی نـیز ارایه دادم‌ که‌ هنوز به آنها پاسخ‌ داده‌ نـشده است.

پرویز یاحقی‌ بر این اعتقاد است که یک‌ هنرمند بیش از هرچیز نیاز به مخاطب دارد و مخاطب‌ است‌ که بـه هـنرمند تـعالی می‌بخشد. به‌ عقیده‌ او ارزش‌ یک‌ هنرشناس‌ بیش از یک هنرمند اسـت، هنرمند با دنیای درون خویش به گفت‌وشنود می‌نشیند که حاصلش خلق هنر است اما در همین‌ راستا انسان‌های باهوش بـاید وجـود داشـته‌ باشند که‌ هنر او را درک‌ کنند.

 

سرانجام یاحقی

خبر در ساعات اولیه‌ بامداد شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ خورشیدی به سرعت مـنتشر شـد. پرویز یاحقی‌ استاد بی‌بدیل ویولن بر اثر ایست قلبی درگذشت و پس از سال‌ها نامش بـر ذهـن‌ و زبـان مردم‌ کوی و برزن و رسانه‌های داخلی و خارجی افتاد. برخی از رسانه‌های خارجی فارسی‌زبان‌ خبر درگذشت استاد ویـولن‌ را بـا پخش قطعاتی از کارش منتشر کردند: «به رهی دیدم برگ‌ خزان‌، پژمرده ز بـیداد زمـان، کـز شاخه جدا بود...»

 

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه