نقش روحانیون و بازاریان در انقلاب اسلامی

نقش روحانیون و بازاریان در انقلاب اسلامی


نقش روحانیون و همکاران نزدیک آنان، یعنی بازاریان، با توجه به عدم برجستگی آنان در سالهای قبل از سال 1978 و آنگاه نقش بزرگ آنان در حوادث این سال، اهمیت ویژه ای دارد . بدون تردید، در جریان سالهای اخیر نوعی احیاء احساسات مذهبی در جریان بوده است ولی اگر حوادث سال 1978 را بر اساس معیارهای مطلق مذهبی تجزیه و تحلیل کنیم یا مفهوم «انقلاب اسلامی» را بنحوی که رهبران مذهبی مطرح می کنند بپذیریم، مسلما کاری گمراه کننده کرده ایم . چنین تعیین خصوصیتی درست بهمان شکل که شاه مخالفان خود را «مرتجعین مذهبی» می نامید، باعث ابهام در تجزیه و تحلیل عوامل مادی بسیار عمیق، یعنی عوامل اجتماعی و اقتصادی، می شود که زیر بنای این جنبش و ماهیت خاص ائتلاف طبقاتی موجود در آن را تشکیل می دهد .

تقریبا 90 درصد از مردم ایران پیروان مذهب شیعه اثنی عشری اسلام هستند. این مذهب از سال 1502 تا بحال مذهب رسمی ایران بوده است و از این لحاظ ایران را از کشورهای عرب در جنوب و غرب ایران و افغانستان و پاکستان در شرق کشور جدا می سازد. مسلمانان شیعه مذهب برعکس سنی ها هرگز فرمانروای دنیوی وقت را بمنزله جانشین پیغمبر برسمیت نشناخته اند؛ با وجود این، اگر ادعا کنیم که مذهب شیعه ذاتا ضد دولت و آنارشیست است، مبالغه کرده ایم . از لحاظ فقهی درباره مسأله اطاعت از فرمانروای دنیوی وقت می توان بطریق متضاد استدلال کرد و این موضوع به عوامل محتمل الوقوع بستگی دارد. در عمل نظرات و تمایلات روحانیون نسبت به این حکام دنیوی به شرایط حاکم در هر دوران وابسته است. حکام مستبدی چون امام های یمن کوشش می کردند که اقدامات خود را با اشاره به اصول مذهب شیعه توجیه کنند. اما نتایج ضمنی تشکیلاتی این برداشت ها بسیار مهم است: در کشورهای سنی مذهب، معمولا مالیات مذهبی، یعنی زکوة، به دولت پرداخت می شود و سپس دولت آنرا میان رهبران مذهبی تقسیم می کند ولی زکوة در مذهب شیعه مستقیما به روحانیون پرداخت می شود. بعلاوه، در هیچ کشور اسلامی قشر کشیش و سلسله مراتب مذهبی از نوع مسیحیت وجود ندارد رهبران مذهبی را مؤمنین متعلق به مسجد معینی انتخاب می کنند و مفهوم این مسأله آنست که در مقام مقایسه با کشورهای مسیحی ارتباط میان مؤمنین و روحانیون بیشتر و ارتباط میان روحانیون و دولت یا مقامات دنیوی کمتر است. رهبران بزرگ مذهب شیعه، یعنی مجتهدین و آیة الله ها نیز بنحو مشابهی از میان هیئت غیر متمرکز روحانیون پدیدار می شوند و تعیین مناصب به سیستم تشکیلاتی اداری کلیسائی جهان مسیحیت شباهت ندارد. بهر حال نباید به این سیستم حالتی آرمانی دارد زیرا در آن نیز موارد سوء استفاده فراوان بوده است ولی چنانکه تاریخ اخیر ایران نشان داده، این سیستم باعث می شود که شکافی میان روحانیت پدیدار شود و همچنان باقی بماند.

نقش روحانیون در تاریخچه سیاسی اخیر ایران جزر و مد فراوان داشته است. در اعتراضات علیه نفوذ اقتصادی بریتانیا در اواخر قرن نوزدهم و همچنین در جریان انقلاب مشروطیت سالهای 1906 تا 1908، رهبران مذهبی نقشی مهم در راه تأمین استقلال کشور و استقرار دولت مشروطه ایفا کردند. در دوران مبارزات ملی کردن صنعت نفت از سال 1944 تا سال 1953، یکی از این رهبران مذهبی بنام آیة الله کاشانی در مراحل اولیه، خود را به صفوف طرفداران مصدق فرستاده بود ولی مصدق به ناسیونالیسم غیر مذهبی معتقد بود و کاشانی بدنبال اقدامات مصدق در جهت محدود کردن قدرت شاه، راه خود را از او جدا کرد. اهمیت این حادثه را با توجه به حوادث متعاقب آن دوران نباید از یاد برد؛ در این رابطه نکته مهم دیگر آنست که آیة الله کاشانی، یعنی بزرگترین شخصیت مذهبی دوران، پس از در افتادن با مصدق نتوانست تمام روحانیت را بصورت یک کل واحد همراه ببرد، و به عبارت دیگر، تحت شرایط حاد سیاسی، رهبران مذهبی به صورت هیئتی بهم پیوسته و متحد عمل نکردند.

از سوی دیگر، رشد حکومت سلطنتی از دهه 1920 به بعد باعث کاهش تدریجی قدرت روحانیون شده است. روحانیون در وراء مساجدی که در آنها به موعظه می پردازند، دو حوزه فعالیت سیاسی دیگر داشتند که یکی قانون و دیگری آموزش و پرورش بود. این هر دو حوزه را رژیم از دست آنها خارج کرده است. در اوائل دهه 1960 نیز رژیم موقوفات را از دست آنها خارج کرد که 2 درصد کل املاک مزروعی ایران قبل از اصلاحات را تشکیل می داد. در تظاهرات و مبارزات توده ای ژوئن 1963 (15 خرداد 42) که در جریان آن آیة الله خمینی یکی از مدرسین مبارز مدرسه فیضیه قم شهرت و برجستگی پیدا کرد، می توان یکی از عوامل اعتراض را مخالفت با آن نوع اصلاحات ارضی دانست. درست بدلیل آنکه موقوفات منبع درآمد و در واقع سمبل استقلال روحانیت در برابر دولت بود. اما اعتراضات سیاسی اصلی دو گانه عبارت بود از نخست مخالفت کلی با کنترل شاه بر حیات سیاسی مردم ایران و دوم اعتراض به اعطای حق کاپیتولاسیون به نظامیان آمریکائی در ایران. به موضوع اعطای رأی به زنان نیز می توان اشاره کرد ولی نه آنچنان که شاه درباره اش سر و صدا راه انداخته است.

سال 1963 نمودار یک عقب نشینی سیاسی بزرگ برای روحانیون بود ولی قدرت اجتماعی و ایدئولوژیک آنان در اعماق جامعه همچنان نیرومند باقی مانده است. اولا، مؤمنان مانند گذشته به پرداخت زکوة ادامه داده اند و اعتقاد عمومی بر آنست که درآمد روحانیون از طریق مالیات مذهبی بیشتر از در آمد دولت از رهگذر مالیات های غیر مذهبی است. در یک مورد در سال 1976 که مؤمنین به اماکن مقدسه شیعه در عراق سفر کردند و به زیارت آیة الله خمینی رفتند، هدایائی به ارزش بیش از 10 میلیون دلار با خود حمل می کردند. ثانیا تمایلات و اعمال مذهبی، علی رغم برنامه های غیر مذهبی دولتی مرتبا افزایش یافته است. تعداد مؤمنینی که به زیارت حرم مطهر در مشهد می روند از 332 هزار در سالهای 67 1966 به 5/3 میلیون نفر در سال های 77 1976 یعنی معادل 10 درصد جمعیت کشور وجود دارد. علاوه بر این تعداد بیشماری از اماکن مقدسه و مذهبی در کشور موجود است که مردم برای مراسم سوگواری، تلاوت قرآن یا برگزاری «مراسم شهادت امام حسین (ع) در ماه محرم به آنها هجوم می آورند. گفته می شود که رقم چنین اماکن مقدسه در حدود 200/1 است و 305 تای آنها فقط در تهران واقع شده است. دستگاه اداری دائمی همه این اماکن باضافه کلیه مساجد از طریق زکوة تأمین می شود. علاوه بر خود روحانیون، در حدود 000/5 نفر مسئول سازمان دادن مراسم و برنامه ها و اعیاد و سوگواریهای مذهبی هستند و هر کدام از آنها با اهالی ناحیه معینی تماس مستقمی دارند. تعداد طلاب نیز در سطح بالائی باقی مانده است و کسانی که از قم بازدید کرده اند می گویند که در «مدرسه ها» ، یعنی کالج های مذهبی ایران، در حدود 11 تا 13 هزار دانشجو درس می خوانند و بودجه ماهانه آنها در حدود 400 هزار دلار است. باین ترتیب مشاهده می شود که اسلام در ایران خود سازمان و تشکیلات عظیمی دارد که از دولت جداست و از کنترل مستقیم شاه خارج است.

اقبال عمومی مردم به رهبران مذهبی بازتاب چندین عامل مختلف است. نخست آنکه در جریان دگرگونی های اخیر و ریشه کن کردن معیارهای اجتماعی، فقرا و تهیدستان به تنها ارزش ها و نهادهائی که می شناختند، پناه برده اند و این واقعیت بیانگر آنست که چرا فعالیت های مذهبی در میان مهاجرین به شهرها و همچنین روستائیان کشور، اگر زیادتر از شهرها نباشد، بهمان اندازه نیرومند است. ثانیا مذهب در ایران، مانند مسیحیت در کشوری چون لهستان، از لحاظ مردم پدیده ای است مستقل از دولت و در مواردی مخالفت با دولت. پس اگر در نظر آوریم که مردم ایران تا چه اندازه نسبت به دولت کینه و تنفر داشته اند، اقبال از مذهب واضح تر می شود. ثالثا در میان قشرهای تحصیلکرده ایران نیز علاقه به رفورمیسم اسلامی روز افزون بوده است و این جنبشی است که از دهه 1960 از حسینیه ارشاد در تهران آغاز گردید . بزرگترین نماینده این جنبش دکتر علی شریعتی بود که مضمون خطابه ها و سخنرانیهایش پیرامون نیاز به تطبیق دادن اسلام بر جهان امروز دور می زند. مثلا شریعتی در مورد حق کار کردن زنان در خارج از خانه و بهره مندی از کلیه آزادیهای سیاسی و فرهنگی اصرار می ورزید. دیگر بزرگان این جنبش آیة الله طالقانی و آیة الله منتظری بودند که رژیم ایران آنان را نیز مانند شریعتی روانه زندان ساخت. در اواخر دهه 1960 ساواک حسینیه ارشاد را بست و دور و برش را دیوار کشید و دکتر شریعتی هم در اثر شکنجه هائی که در زندان متحمل شده بود، در سال 1977 در لندن درگذشت. اما امروز مردم کتابهای شریعتی را که در هر دکه و کیوسکی یافت می شود، بیش از هر نویسنده ایرانی دیگر مطالعه می کنند. این اسلام رفورمیست در میان دانشجویان و قشر کارمند محبوبیت فراوان یافته است ولی بین این اسلام و اسلام فقرا که نمایندگان شخصیت های سنتی تر و ارتدوکس تر هستند، شکافی بس بزرگ موجود است.

بزرگترین واحد طرفدار روحانیون بازاریان هستند. این تجار هستند. که تقریبا 80 درصد زکوة را تأمین می کنند و از لحاظ تاریخی نیز روحانیت و بازار همواره با یکدیگر پیوندهای عمیق مکانی و سیاسی داشته اند. در شهرهای بزرگ، بازار شبکه ای از مغازه ها و قهوه خانه های کوچک بود که کالاهای وارداتی، خرده فروشی و امور مالی مربوط را کنترل می کرد. موقعیت بازار بدرجاتی در اثر گسترش تأسیسات تجاری جدید (سوپر مارکت ها) و مؤسسات مالی (بانکها) در مخاطره قرار گرفته است. اما این تغییرات باندازه ای که خود بازاریان ادعا می کنند، شدید نبوده است؛ آنان خود را با شرایط دگرگون شده ایران تطبیق داده اند و چنانکه هدایا و کمک های آنان به روحانیون را نشان می دهد، آنان نیز از رونق نفتی بهره مند شده اند . بازاریان هنوز هم یک سوم واردات و دست کم دو سوم خرده فروشی کشور را کنترل می کنند، صرافان بازاری کماکان به تأمین بودجه مالی به نرخ هائی تا حدود 50 درصد برای کسانی که نمی توانند از بانکها وام بگیرند، اشتغال دارند. چیزی که بازاریان را خشمگین تر کرده، اقدامات دولت در جهت تحمیل کنترل خود بر آنان بوده است. در تهران که 40 درصد بازرگانی کشور در آن صورت می گیرد، دولت کوشیده است که مأموران صنفی خود را بر بازار تحمیل کند و در سال 1975 شهرداری تهران افشا کرد که طرحی برای ایجاد یک شاهراه جاده ای در دست بررسی است که صاف از قلب بازار عبور خواهد کرد. در همین دوران، شاه هم بمنظور آنکه برای خود جلب محبوبیت کند. مبارزه ای را بنام «مبارزه با گرانفروشی» آغاز کرد که در جریان آن بیش از 8 هزار تاجر و کاسب و مغازه دار به دوره زندانهای کوتاه مدت محکوم شدند و 23 هزار نفر دیگر نیز به نقاط دور افتاده کشور تبعید شدند. این اقدام، کار بسیار ناهنجار و تحریک کننده ای بود که با توجه به فساد عظیم خویشاوندان شاه و وابستگانش، هیچ نوع محبوبیتی نیز برای او تحصیل نکرد.

باین ترتیب، تنفر و مخالفت روحانیون و بازاریان در جریان سالهای اخیر افزایش یافته است ولی آنان در همین دوران توانسته اند از درآمدهای جدید ایران، سرمایه های کافی برای خود تهیه کنند و موقعیت خود را در مقابل دولت تقویت نمایند. بنابراین انفجار این مخالفت ها در خیابانهای مملکت صرفا به مسأله گذشت زمان و فرا رسیدن فرصت مناسب بستگی داشت و دولت نیز از طریق چند اقدام مشخص به این فرایند کمک کرد، یکی از این اقدامات در سال 1975 تغییر تقویم اسلامی ایران به یک تقویم جدید شاهنشاهی بود که آغاز آن تاریخ جلوس کورش به تخت امپراتوری ایران محابه شده بود. مبارزه با گرانفروشی در سال 1975 و اقدامات ضد تورمی دولت در سال 1977 نیز به افزایش ناراحتی و نارضایتی کمک فراوانی کرد. شاید هم اگر چه از این گمان مطمئن نمی توان بود افزایش عمومی احساسات اسلامی در کشورهای دیگر چون پاکستان و مصر در ایران نیز منعکس شده باشد.

منبع : دیکتاتوری و توسعه سرمایه دای , فرد هلیدی

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه