ویژه ماه مبارک رمضان

ضیافة الله چیست؟

ضیافة الله چیست؟

بی شک هر انسانی مادامی که بر فطرت انسانی خویش باقی است با میهمان خود برخوردی کریمانه و رفتاری متواضعانه دارد و تا جایی که ممکن باشدگرامی اش می دارد و بهترین اتاق را به او اختصاص داده و شریف ترین مکان آن رابرایش در نظر می گیرد و همچنین جهت پذیرایی او، از بهترین مواد غذایی ونفیس ترین لوازم موجود در منزل استفاده می کند

مورد نخست آنکه طبق فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ماه رمضان ماهی است که مؤمنان در آن به مهمانی خدا فرا خوانده شده و از سوی او به بزرگی و ارجمندی، لیاقت یافته اند.مراد رسول خدا-صلی الله علیه و آله-چیست؟مهمانی خدا یعنی چه؟ مهمان بودن مؤمنان در ماه رمضان و میزبان بودن خدا به چه معناست؟

در پاسخ به این سؤالات ابتدا باید درباره مهمانی متعارف بین انسانها-که فطرت الهی دارند-اندیشید و خصوصیات آن را خوب بررسی کرد.

لذا گوییم اگر بر شما میهمانی وارد شود، به ویژه مهمانی که خود از او دعوت به عمل آورده باشید.با او چگونه رفتار می کنید؟آیا سعی نمی کنید تا جایی که ممکن است او را گرامی بدارید و در بهترین اتاق منزل و شریف ترین مکان اتاق جایش دهید؟آیا نمی کوشید برای پذیرایی او از بهترین لوازم و نفیس ترین اشیا وناب ترین مواد غذایی که در اختیار دارید، استفاده کنید؟

بی شک هر انسانی مادامی که بر فطرت انسانی خویش باقی است با میهمان خود برخوردی کریمانه و رفتاری متواضعانه دارد و تا جایی که ممکن باشدگرامی اش می دارد و بهترین اتاق را به او اختصاص داده و شریف ترین مکان آن رابرایش در نظر می گیرد و همچنین جهت پذیرایی او، از بهترین مواد غذایی ونفیس ترین لوازم موجود در منزل استفاده می کند.آیا خدای تبارک و تعالی که بنابرفرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ماه رمضان میزبان مؤمنان است و مؤمنان میهمان اوهستند، از قاعده فوق مستثناست؟قطعا نه، زیرا صفت میهمان نوازی، یکی ازاوصاف کمالیه است و خداوند آن را به عنوان یک کمال در ذات و فطرت هر کسی قرار داده است.از طرف دیگر، همه می دانیم که منبع و منشا همه کمالات، حق تعالی است و هر یک از اوصاف کمالیه را در هر کس و هر جا بیابیم، خدای تبارک و تعالی آن را به صورتی شریف تر و کامل تر و بهتردار است.بنابر این، معناندارد که بگوییم:خداوند، تکریم و احترام به میهمان را به عنوان یک کمال درذات و فطرت انسان ها قرار داده است، ولی خودش از آن بهره ای ندارد.همان طور که معنا ندارد بگوییم:خداوند مردم را به عدالت به عنوان یک کمال فراخوانده است، ولی خودش-العیاذ بالله-ظالم است.

پس نتیجه این شد که خداوند نیز به عنوان یک میزبان، از میهمان خویش به بهترین وجه ممکن پذیرایی می کند و او را به بهترین مکانت ها و مقامها تشرف داده و شریف ترین چیز موجود را به او ارزانی می دارد.

اکنون باید دید این مطالب درباره خداوند و میزبانی او چگونه تصور می شود؟بهترین مکانت ها چه مکانتی است؟و شریف ترین چیز موجود کدام است؟وخدای تبارک و تعالی چگونه آن را به انسان روزه دار که در ماه مبارک رمضان میهمان او است، ارزانی می دارد؟

در مقام پاسخ به سؤالات یاد شده می گوییم:بهترین مکانت ها و بالاترین منزلت ها، مکانت و منزلت ربوبیت است، و در ملک وجود و عالم هستی رتبه ای بالاتر از رتبه ربوبیت نمی توان تصور کرد.و همچنین بهترین چیزها و شریف ترین موجودات، خود خداست، و در دایره موجودات، موجودی شریف تر از خدای تبارک و تعالی نمی توان فرض نمود.

بنابر این و نیز با توجه به آنچه پیش تر ذکر شد معنای فرموده حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود:مؤمنان در ماه مبارک رمضان به مهمانی خدا فرا خوانده شده اند و خداوند میزبان آنها می باشد، این است که انسان روزه دار، اگر صادقانه و آن طور که باید، روزه بگیرد و به راستی در ضیافت خانه الهی قدم نهد، به توفیق خداوند به بالاترین منزلت ها(منزلت ربوبیت) ست خواهد یافت و به ملاقات شریف ترین موجودات(الله جل و علا)نایل خواهد آمد، به دیگر عبارت:روزه دارواقعی در اثر روزه حقیقی، مظهر اسمای حسنای الهی و آیینه تمام نمای حضرت باری تعالی خواهد شد و به لقاء الله تشرف خواهد یافت.

اکنون با توجه به مطالب یاد شده، روایات زیر را مورد دقت قرار داده و نتایج حاصل را گوشزد می کنیم:

الف)رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«لکل شی ء باب و باب العبادة الصوم; [2] برای هر چیزی دری است و درعبادت، روزه است.»

ب)امام صادق علیه السلام می فرماید:

«العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة; [3] عبودیت گوهری است که کنه آن ربوبیت است.»

طبق روایت اول، روزه در عبادت است;بدین معنا که بدون روزه نمی توان به عبودیت رسید، طبق روایت دوم، عبودیت، حقیقتی است که کنه آن ربوبیت است، بدین معنا که بدون عبودیت نمی توان به ربوبیت دست یافت.اکنون اگر این دو روایت را در کنار هم مورد دقت قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم که انسان از راه روزه به عبودیت و از طریق عبودیت به ربوبیت راه می یابد، و این همان مطلبی است که بدان اشاره کردیم و گفتیم:روزه دار اگر به راستی واردضیافت خانه الهی شود به ربوبیت دست خواهد یافت.

ج)خدای تبارک و تعالی در حدیث قدسی می فرماید:

عبدی اطعنی اجعلک مثلی;انا حی لا اموت، اجعلک حیا لا تموت;انا غنی لا افتقر، اجعلک غنیا لا تفتقر;انا مهما اشاء، یکون، اجعلک مهما تشاءیکون; [4] بنده من!مرا اطاعت کن تا تو را مثل خود قرار دهم.[بدین معنا که]من زنده ای هستم که هرگز نمیرم، تو را نیز زنده ای قرار دهم که هرگز نمیری.من بی نیازی هستم که هیچ گاه فقیر نگردم، تو را نیز بی نیازی قرار دهم که هیچ گاه فقیر نگردی. من کسی هستم که هر گاه مشیتم به هستی چیزی تعلق گیرد، بودشود، تو را نیز موجودی قرار دهم که هر گاه مشیتت به هستی چیزی تعلق گیرد، بود شود.»

طبق این روایت، آدمی از طریق اطاعت و عبودیت حق به مرحله ای می رسدکه مثل خدا جل و علا قرار می گیرد و از او کارهایی خدایی صادر می شود;به دیگر عبارت انسان از طریق عبادت تا پایه ای عروج می نماید که به مقام خلیفة اللهی بار می یابد و به صفات ربوبی متصف می شود.

حال اگر این روایت را در کنار روایت اول مورد دقت قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که:آدمی از طریق روزه به عبودیت می رسد و از راه عبودیت به مقام خلیفة اللهی راه می یابد و این همان معنایی است که متذکر آن شدیم و گفتیم:روزه دار واقعی در اثر روزه حقیقی مظهر اسمای حسنای الهی و آیینه تمام نمای حضرت حق-جل و علا-واقع خواهد گردید.

د)رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از قول خدای تبارک و تعالی نقل فرمود:

«الصوم لی و انا اجزی به » [5] ;روزه برای من است و من پاداش آنم.»

این روایت به تنهایی بر مطلب مورد نظر دلالت صریح دارد و آنچه را قبلا ازمجموع دو روایت بدان رسیدیم، در این روایت به طور یک جا می یابیم;زیراصریحا می فرماید:جزا و پاداش روزه، خود خداوند است و روزه دار حقیقی دراثر روزه گرفتن، خدا را به ست خواهد آورد.

بدیهی است که معنای به دست آوردن خدا جل و علا همان اتصاف به صفات ربوبی و تشرف به مقام خلیفة اللهی است، نه آن که-العیاذ بالله-خدا شیئی باشدمانند سایر اشیا و روزه دار مثل به دست آوردن اشیا، او را به دست آورد.

رابطه روزه با عبادت

اکنون به این نکته می پردازیم که چگونه روزه باب عبادت است؟و اصولا چه ارتباطی بین عبادت و روزه است که بدون روزه نمی توان به عبادت دست یافت؟

برای آن که به جواب سؤال مذکور برسیم باید به دو نکته توجه کنیم:

الف)عبادت چیست؟

ب)روزه، دارای چه مراحلی است؟

در بیان بند اول گوییم:عبادت، عبارت است از خضوع و تسلیم بی قید وشرط در مقابل اوامر و نواهی معبود.عبادت، یعنی شخص عابد، تمام حرکات وسکنات خویش را در طول زندگی با خواست و رضایت معبودش تنظیم کند وبدون رضایت او عملی را مرتکب نگردد.اگر سخن می گوید مواظب باشد که خلاف رضای او سخن نگوید!اگر سکوت می کند، سکوتش خلاف دستور اونباشد.اگر نگاه می کند دقت کند که نگاهش با دستوری از دستورهای حق تعالی منافات نداشته باشد.اگر می خورد مواظب رضایت معبود باشد.اگر نمی خوردباز رضایت معبود را در نظر بگیرد.و خلاصه در تمام حالات و همه کارهارضایت معبود را مراعات کرده و بر خلاف رضای او عملی انجام ندهد.

عرب به راه همواری که دست انداز نداشته باشد می گوید:«طریق معبد» [6] ودر مقابل به هر چیزی که از نظم و انتظام خاص به خود خارج گردد می گوید:«فاسق » [7] .

بنابر این، عابد کسی است که اطاعت و فرمانبرداری از معبود سراپای او راپر کرده باشد و در وی هیچ گونه ناهمواری و ناهنجاری مشاهده نگردد و فاسق کسی است که نظم و انتظام عبودیت را بر هم زده و از اطاعت معبود خارج شود.

مراحل روزه

حال که معنای عبادت روشن شد، در بیان امر دوم(مراحل روزه)گوییم:علمای اخلاق و همچنین قاطبه اهل عرفان، روزه را دارای سه مرحله دانسته اند:

1.روزه عام(صوم العموم);

2.روزه خاص(صوم الخصوص);

3.روزه اخص(صوم خصوص الخصوص).

روزه عام-که عموم مسلمانان آن را فهمیده و بدان پای بندند-عبارت است ازاین که روزه دار خود را از ارتکاب مفطرات نه گانه(خوردن و آشامیدن، جماع، استمنا، دروغ بستن به خدا و پیامبر و جانشینان پیامبر علیهم السلام، رساندن غبار غلیظبه حلق، فرو بردن تمام سر در آب، باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تااذان صبح، اماله کردن، قی کردن)که شرح آنها در رساله های عملیه آمده است-نگاه دارد.

روزه خاص که افراد خاصی توفیق انجام آن را دارند، عبارت است از این که:شخص روزه دار، علاوه بر امساک از مفطرات نه گانه، چشم، گوش، زبان، دست، پا و دیگر اعضای خود را از گناه حفظ کند.چشم را از نگاه شهوت آلود، گوش را از استماع غیبت و غنا و... و زبان را از دروغ، غیبت، فحش، تهمت، جدال، استهزا و...و هم چنین بقیه اعضا را از گناهان مربوط به آنها باز دارد.رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به همین نوع از روزه اشاره دارد، آن جا که می فرماید:

«خمس یفطرن الصائم:الکذب و الغیبة و النمیمة و الیمین الکاذب و النظربشهوة; [8] پنج چیز است که روزه روزه دار را باطل می کند:دروغ، غیبت، سخن چینی، قسم دروغ و نگاه شهوت آلود.»

یا آن جا که می فرماید:

«من اغتاب مسلما بطل صومه و نقض وضوءه فان مات و هو کذلک مات و هومستحل لما حرم الله; [9] ;هر کس برادر مسلمان خود را غیبت کند، روزه و همچنین وضوی او باطل می شود و اگر بر آن حالت بمیرد، در حالی مرده که حرام خدا راحلال شمرده است.»

و یا آن جا که می فرماید:

«من تامل خلف امراة حتی یتبین له حجم عظامها من وراء ثیابها و هو صائم فقدافطر; [10] هر روزه داری که پشت سر زنی کنجکاو گردد تا از ورای لباس، حجم استخوان های آن زن برایش معلوم شود، روزه اش را افطار کرده است.»

امام صادق علیه السلام نیز به همین نوع از روزه اشاره دارد آن جا که می فرماید:

«اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک من الحرام و القبیح و دع المراء و اذی الخادم و لیکن علیک و قار الصائم و لا تجعل یوم صومک کیوم فطرک;هر گاه روزه گرفتی باید گوش و چشمت از عمل حرام و کار ناشایست روزه باشد، و مجادله و اذیت خدمتکار را ترک کنی و به وقار روزه دار مزین باشی و در نهایت هیچ گاه روزروزه داری ات را مانند روزی که روزه نداری قرار مده.»

و اما روزه اخص این است که:روزه دار، علاوه بر امساک از مفطرات نه گانه و خودداری از ارتکاب گناه، قلب خویش را از جمیع همم و افکار دنیوی و آن چه غیر حق است، فارغ سازد و آن را در بست در اختیار خدا جل جلاله قرار دهد.وبه فرموده امام صادق علیه السلام:

«القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله; [11] قلب حرم خداست پس غیرخدا را در حرم خدا جای مده.»

«و القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احد سواه; [12] قلب سلیم قلبی است که با خدا ملاقات کند، در حالی که احدی جز او در آن نباشد.»

بدیهی است که این نوع روزه از هر کسی ساخته نیست، بلکه فقط برای عده ای معدود که به توحید حقیقی دست یافته اند و در دار وجود، غیری نمی بینند، و جزاسما و صفات و افعال حق را در عالم، دخیل و مؤثر نمی دانند، میسر است;لذاروزه «اخص »یا«خصوص الخصوص »نامیده شده است.و نیز روشن است روزه ای که مقصود بالذات و مقصد اعلا است و جزایش خود خداوند است همین نوع روزه می باشد و روزه دار به این معناست که به حق، مهمان خداست وخداوند، میزبان او است.

عارف متاله مرحوم سید حیدر آملی-رضوان الله تعالی علیه-در کتاب اسرارالشریعة، کلامی دارد مناسب با مقام، که به نقل آن تبرک می جوییم.ایشان بعد از ذکر روزه اهل شریعت و روزه اهل طریقت-که بر روزه عام و روزه خاص منطبق است-در تبیین روزه اهل حقیقت-که همان روزه اخص است-می فرماید:

«و اما صوم اهل الحقیقة بعد قیامهم بالصومین المذکورین، فهو عبارة عن امساک العارف عن مشاهدة غیر الحق تعالی مطلقا بحکم قولهم:لیس فی الوجود سوی الله تعالی و اسمائه و صفاته و افعاله.فالکل هو و به و منه و الیه...و الغرض انه یجب علی العارف اولا الامساک عن مشاهدة فعل الغیر مطلقا، لیصل به الی مقام التوحید الفعلی، ثم الامساک عن مشاهدة صفد الغیر مطلقا، لیصل به الی مقام التوحید الوصفی، ثم الامساک عن مشاهدة وجود الغیر مطلقا، لیصل به الی مقام التوحید الذاتی الذی هو المقصود من السلوک مطلقا و بل من الوجود باسره و یصدق علیه انه صائم بالصوم الحقیقی، ممسک عما سواه بالکلی و هذا هوالصوم الذی ورد ان کل حسنة بعشر امثالها الی سبع ماة ضعف، الا الصیام، فانه لی و انا اجزی به.لان غیر هذا الصوم لا یستحق ان یکون هو جزاءه، بل جزاءهذا الصوم لا یکون الا هو، لان الصومین المذکورین جزاء هما الجنة و النعیم والحور و القصور او القرب و الوصول و الکشف و الشهود.و هذا الصوم جزاءه هولا غیر، فیکون اعظم و اعلی منهما.و ذلک لانه اعظم العمل.و اعظم العمل لا یستحق الا اعظم الاجر و لیس هناک اعظم منه.فلا یکون جزاءه الا هو، فافهم جدا; [13] و اما روزه اهل حقیقت(روزه اخص)که اهلش آن را بعد از روزه اهل شریعت(روزه عام)و روزه اهل طریقت(روزه خاص)به جای آورند، عبارت است از:امساک عارف از مشاهده غیر حق تعالی مطلقا. چه این که بندگان عارف خدا جل و علا-معتقدند در دار وجود و عالم هستی، غیر خدا و اسما و صفات وافعال او چیزی نیست که تحقق داشته باشد.پس همه، او و متحقق به او و نشات گرفته از او هستند و رجوع همه به سوی او است...و غرض این است که در مرحله نخست، بر عارف واجب است از مشاهده فعل غیر امساک کند و همه افعال را در فعل حق، فانی ببیند تا به مقام توحید فعلی نایل آید و سپس از مشاهده صفت غیر امساک نماید و همه صفات را در صفت حق فانی بداند تا به مقام توحید وصفی واصل گردد و در آخرین مرحله، از مشاهده وجود غیر امساک کند، تا به مقام توحید ذاتی-که مقصود از سلوک، بلکه هدف از وجود به طور کلی نیز همین است-دست یابد و بر او عنوان روزه دار حقیقی که از کل ما سوی الله چشم می پوشد، صادق آید و این همان روزه ای است که جزایش خود خدا است;زیراغیر این روزه صلاحیت آن را ندارد که خداوند جزای آن باشد، بلکه فقط این روزه است که چیزی جز خداوند نمی تواند جزای آن باشد;چرا که آن دو نوع روزه(روزه عام، روزه خاص)، جز ایشان یا بهشت و نعیم و حور و قصور است و یاقرب و وصول و کشف و شهود و این نوع از روزه، نه بهشت و نعیم و حور وقصور می توانند جزای آن قرار گیرند و نه قرب و وصول و کشف و شهود، بلکه تنها چیزی که می تواند جزای آن باشد، خداست نه چیز دیگر.بنابر این، این روزه از آن دو نوع بالاتر و بزرگ تر است.(و به دیگر عبارت)این نوع از روزه بزرگ ترین عمل است.و بزرگ ترین عمل، مستحق بزرگ ترین جزاست.و درعالم چیزی که از خدا بزرگ تر باشد وجود ندار.پس چیزی جز خدا نمی تواندپاداش این نوع از روزه بوده باشد.»

و نیز جناب ایشان از قول بعضی از اهل معرفت درباره اسرار روزه چنین نقل می کند:

«و اما درجات اسرار الصوم فثلاثة:ادناها ان یقتصر علی الکف عن المفطرات ولا یکف جوارحه عن المکاره و ذلک صوم العموم و هو قناعة بالاسم;الثانیة ان یضیف الیه کف الجوارح فیحفظ اللسان عن الغیبة و العین عن النظر بالریبة و کذاسائر الاعضاء و ذلک صوم الخواص من اهل الله;و اما الثالثة فهو ان یضیف الیهما صیانة القلب عن الفکر و الوساوس و یجعله مقصورا علی ذکر الله تعالی و مشاهدته فی مظاهره و ذلک صوم خصوص الخصوص و هو الکمال المقصودبالذات; [14] درجات اسرار روزه عبارتند از سه مرحله: پایین ترین آنها این است که روزه دار، خود را از مفطرات نه گانه(خوردن و آشامیدن و...)نگاه دارد، ولی اعضا و جوارحش را از بدی ها و پلیدی ها باز ندارد.این همان روزه عموم است که از روزه به اسمش قناعت می شود.

دومین مرحله این است که روزه دار علاوه بر اجتناب از مفطرات، اعضا و جوارح خویش را از گناهان و پلیدی ها نگاه دارد:زبان را از غیبت، چشم را از نگاه شهوت آلود و هم چنین دیگر اعضا را از گناهان مربوط به آنها باز دارد و این روزه، روزه خواص از اهل الله است.

و اما سومین مرحله این است که روزه دار علاوه بر اجتناب از مفطرات و خود داری از گناهان، قلب خویش را نیز از افکار سوء و وسوسه ها مصون دارد و آن را در یادخدا و مشاهده او در مظاهر جمال و جلالش منحصر کند.و این روزه، روزه خصوص الخصوص است و مقصود اصلی و هدف نهایی از روزه گرفتن همین مرحله از روزه است.»

حال که درجات و مراحل روزه را دانستی و معنای عبادت و بندگی را نیزدریافتی لازم است جهت پی بردن به ارتباط موجود بین عبادت و روزه، در آنچه گفته شد تامل کنی.بی شک اگر خوب بیندیشی و مطالب مذکور را-آن گونه که باید-درک نمایی، تصدیق خواهی کرد که روزه، باب عبادت و راه بندگی خداست.و اعتراف خواهی نمود که روزه حقیقی، همه قید و بندها و تمام وابستگی ها ودلبستگی ها را از وجود آدمی ریشه کن کرده و عبودیت خدا را به جای آنهامی نشاند.ولی افسوس و صد افسوس که ما هنوز در مرحله نخست روزه توقف داریم و مراحل بالاتر را به دست فراموشی سپرده یا به طور کلی از آنها بی خبریم، در نتیجه، با کمال تاسف، از روزه داری چیزی جز گرسنگی و تشنگی، بهره ونصیبی نداریم.روزه ای که عبودیت را به دنبال نداشته باشد، ربوبیت را به ارمغان نخواهد آورد و روزه داری که این معنا را حس نکند، به ضیافة الله راه نمی یابد و ازمواهب این ضیافت بهره ای نخواهد برد.

بار خدایا!به آبروی میهمانان واقعی و بندگان صالحت و به حرمت روزه داران حقیقی و مقربان مخلصت، ما را از تمام آلودگی هایی که با دست خود برای خویش فراهم آورده ایم، پاک کن و دست ما را بگیر و به ضیافت خانه ات وارد کن که ما با وجود این همه آلودگی و ابتلای به معاصی، از حضور در آن محضرشرمسار و از روی پیامبر و اوصیای طاهرینش علیهم السلام خجل هستیم به راستی در جایی که آن بزرگواران میهمان تو هستند ما بیگانه ایم و در محفلی که آن پاکان حضوردارند ما بیکاره ایم.


 
[1] . پایگاه حوزه کتابخانه، کتاب گام نخستین .
[2] . ملا محسن فیض کاشانی،محجة البیضاء،ج 2،ص 122.
[3] . مصباح الشریعة،باب 100(منسوب به امام صادق «ع ».
[4] . شیخ حر عاملی،الجواهر السنیة،ص 361.
[5] . ملامحسن فیض کاشانی،محجة البیضاء،ج 2،ص 123.
[6] . «یقال:طریق معبد،ای مذلل بکثرة الوطی »شیخ طبرسی،(مجمع البیان،ج 1،ص 25).
[7] . اصل الفسوق،الخروج عن الاستقامة...و به سمی العاصی فاسقا.ابن اثیر،نهایه،حرف «فاء».
[8] . سید عبد الله شبر،اخلاق،ص 69.
[9] . ملا محسن فیض کاشانی،محجة البیضاء،ج 2،ص 133.
[10] . شیخ صدوق،معانی الاخبار،ص 410.
[11] . مجلسی،بحار الانوار،ج 70،ص 25،ط تهران.
[12] . یعقوب کلینی،اصول کافی،ج 2،ص 14.
[13] . سید حیدر آملی،اسرار الشریعة،ص 211.213.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه