مقالات ویژه اربعین حسینی

اربعین حسینی؛ شکوفه با شکوه حماسه عاشورا

اربعین حسینی؛ شکوفه با شکوه حماسه عاشورا

مراد از زیارت اربعین، زیارت در روز بیستم صفرالمظفر است که آثار اُخروی و برکات دنیوی بسیاری به همراه دارد و اصولاً شیعیان مؤمن و خالص به برگزاری این مراسم با شکوه اهتمام دارند و بر استمرار چنین سنّتی اصرار می ورزند. «ابوریحان بیرونی» نوشته است: بدان سبب این زیارت را اربعین نامیده اند که گویند چهل نفر از اهل بیت امام حسین(ع) بعد از مراجعت از شام، قبر آن حضرت را زیارت کرده اند. جابر بن عبدالله انصاری، به حسب نقل اکثر مقاتل، اولین کسی بود که در اولین اربعین؛ یعنی در بیستم صفر سال 61ق مرقد امام حسین(ع) را زیارت کرد.


اربعین؛ زلال جوشش کوثر کربلا
اربعین، یادمان حماسه ای جاوید و شکوهمندی است که سیر تاریخ تشیع؛ بلکه اسلام را متحوّل ساخت و سرود پیروزی انسانهای آسمانی و آزاده؛ امّا مظلوم را برای همیشه در فضایی دردآلود طنین انداز ساخته است.

اربعین، تجدید میثاق پیروان اختران فروزانی است که دنیا را با انوار تابناک خویش درخشان نموده، با خون مطهر خود پیرایه های ضلالت، تبهکاری، انحراف و بدعت را در سیمای بشریت زدوده اند.

اربعین، رویداد سترگ درس آموز و فرایندی فراتر از آیین بزرگداشت یاد و خاطرۀ شهیدان نینواست.

این روز، تجلّی ماندگار پیام عاشوراییان و بیانگر پایداری، ایثار و فداکاری و حماسه آفرینی در رکاب رهبری والا و با عظمت است که در فضایی آکنده از فتنه و آلوده به آشوب و تباهی جفاگستران هر عصر و دوره ای باقی مانده و هرگز از ذهنها محو نمی شود.

اربعین، زلال جوشش کوثر کربلاست و اینک، حکمت عاشورا در آن روز، تجلّی می یابد تا انوار حسینی، جهان را روشنایی بخشد.

اربعین به ما این واقعیت را آموزش می دهد که حتی در آشفته ترین شرایط، حق جویی، عدالت خواهی و ندای حُرّیت خاموش نخواهد شد و پیام عاشواییان، نه تنها پایدار مانده؛ بلکه خود میزان مطمئنی برای بازماندگان خواهد بود. باید دید کدام یک تمامی هستی خود را برای پاسداری از معارف حسینی در کف اخلاص نهادند و چه کسانی به دنبال مطامع شخصی و ارضای هواهای نفسانی، پیام برآمده از حلقوم شکافتۀ سبط نبیّ اکرم- را به بوتۀ فراموشی سپرده اند؟

سرچشمه های سوگواری اربعین
از قرائن و شواهدی که باعث گردیده تا شیعیان در تحلیل اربعین حسینی اهتمام ورزند، این است که بعد از فاجعۀ کربلا آسمان و زمین و اهل آن تا چهل روز گریستند و این نکته از مضمون روایتی مستفاد می گردد که «زرارۀ بن اعین» از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: «یا زُرَارَة إِنَّ السمَاءَ بَکتْ عَلَی الْحُسَینِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالدَّمِ؛[1] ای زراره! آسمان، چهل روز بر [عزای] حسین(ع) خون گریه کرد.»

علاوه بر این، امام حسن عسکری (ع) در اهمیّت زیارت اربعین فرمود: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ؛ صَلَاة الْخَمْسِینَ وَ زِیارَۀ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛[2] نشانه های مؤمن (شیعه) پنج چیز است: نماز پنجاه رکعت (در شبانه روز)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست نمودن، سجده بر خاک کردن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم (در نمازها).»

برای امام حسین(ع) زیارت مخصوص مأثوری در روز اربعین وارد شده که شیخ طوسی(ره) آن را با سندی معتبر از «صفوان بن مهران» روایت کرده است؛[3] امام صادق(ع) در این زیارت، به حکمت شهادت جدّش و محصول ایثار آن حضرت اشاره فرموده و افزوده است: این فداکاری مردم را از جهالتی که بر اثر تبلیغات سوء امویان به وجود آمده و آنان را از موازین قرآنی و سنّت محمّدی(ص) دور کرده بود، رهایی داد و اساس حرکات تبلیغی بنی امیّه را - که به دروغ خود را وارثان پیامبر(ص) معرفی نموده؛ ولی جامعه را در ضلالت و بدعت قرار داده بودند - افشا کرد و تعلیمات مذموم یزیدیان را رو به زوال برد تا اسلام راستین را احیا، پابرجا و استوار سازد.[4]

در فرازی از این زیارت می خوانیم: «وَ أَشْهَدُ أَنَّک مِنْ دَعَائِمِ الدِّین وَ أَرْکان الْمسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّک الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِی الرَّضِی الزَّکی الْهَادِی الْمَهْدِی وَ أَشْهَدُ أَن الْأَئِمة مِنْ وُلْدِک کلِمَة التَّقْوَی وَ أَعْلَامُ الْهُدَی وَ الْعُرْوَة الْوُثْقَی وَ الْحُجَّة عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا؛[5] گواهی می دهم که تو از ستونهای دین و پایه های مسلمانان و پناهگاه مردم مؤمن هستی. و گواهی می دهم که پیشوای نیکوکار، با تقوا، راضی به مقدرات حق، پاکیزه، هدایت کننده، و هدایت شده ای. و گواهی می دهم که امامان از فرزندانت، اصل تقوا و نشانه های هدایت و دستگیره محکم و حجّت بر اهل دنیا هستند.»

مراد از اربعین
مراد از زیارت اربعین، زیارت در روز بیستم صفرالمظفر است که آثار اُخروی و برکات دنیوی بسیاری به همراه دارد و اصولاً شیعیان مؤمن و خالص به برگزاری این مراسم با شکوه اهتمام دارند و بر استمرار چنین سنّتی اصرار می ورزند.

«ابوریحان بیرونی» نوشته است: بدان سبب این زیارت را اربعین نامیده اند که گویند چهل نفر از اهل بیت امام حسین(ع) بعد از مراجعت از شام، قبر آن حضرت را زیارت کرده اند.[6]

جابر بن عبدالله انصاری، به حسب نقل اکثر مقاتل، اولین کسی بود که در اولین اربعین؛ یعنی در بیستم صفر سال 61ق مرقد امام حسین(ع) را زیارت کرد.[7]

«سید بن طاووس» و «ابن نما حلّی» گزارش نموده اند که چون اهل بیت امام حسین(ع) از شام بازگشتند و به سرزمین طفّ رسیدند، به راهنمای کاروان فرمودند: ما را از راه کربلا عبور ده! پس آنان مسیر را ادامه دادند تا به نینوا رسیدند که دیدند جابر و جمعی دیگر بر گرد مرقد امام(ع) اجتماع کرده اند، پس آنان با یکدیگر ملاقات کردند و به سوگواری پرداختند و مراسمی جانسوز برپا کردند.[8]

سوگواری اهل بیت امام حسین(ع) در نخستین اربعین در کربلا
تعیین اولین اربعین (سال 61ق) به عنوان زمانی که کاروان اسیران خاندان حسینی در آن به کربلا قدم نهاده اند، از بحثهای مهم دربارۀ تاریخ عاشورا می باشد و از گذشته های دور، فقها، محدثان، مورخان، رجال نگاران و مقتل نویسان، در این باره دیدگاه هایی را مطرح ساخته اند. عده ای از این بزرگان بر این باورند که اسیران در همان اربعین اول به کربلا رسیده اند و در جوار مزار امام حسین(ع) مشغول سوگواری گردیده اند.

این دیدگاه مورد تأیید بسیاری از علما و محدثان است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود:

1- علامه مجلسی(ره) نوشته است: بین اصحاب چنین شهرت یافته که دلیل استحباب زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) در روز اربعین حسینی این است که در چنین روزی اهل بیت امام، هنگامی که از شام باز می گشته اند، به کربلا آمده و امام سجاد(ع) رأس مقدس شهیدان را به بدنهای مطهرشان ملحق ساخته است.[9]

2- قرطبی دانشور و سیّاح مسلمان می گوید: امامیه عقیده دارند که سر مقدس (امام حسین(ع)) بعد از چهل روز به کربلا بازگردانده شده و به بدن ایشان ملحق گردیده است و این روز نزد شیعیان معروف است و از آن به زیارت یاد می کنند و مقصودشان زیارت اربعین است.[10]

3- شیخ مفید(ره) می نویسد: بیستم صفر روز مراجعت اهل بیت آقا و مولایمان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) از شام به جانب مدینۀ الرسول بوده است.[11]

4- علامه سید عبد الحسین شرف الدین(ره) نیز متذکر گردیده است: زمانی که خاندان حسینی از شام برمی گشتند و به سرزمین عراق رسیدند، به راهنمای خود گفتند: ما را از طریق کربلا ببر! در آنجا جابر بن عبدالله انصاری و جماعتی از بنی هاشم و دیگر مردانی از آل رسول را دیدند و بعد از این دیدار، گریه، اندوه و بر سر و سینه زدن آغاز گردید و عزایی برپا کردند که دلها را کباب می کرد، به گونه ای که زنان عشایر اطراف کربلا به آنان پیوستند.[12]

5- سید محسن امین نیز ضمن آوردن این گزارش،[13] در جایی دیگر نوشته است: یزید چاره را در آن دید که هرچه زودتر پیام آوران عاشورا را از مرکز فرمانروایی خود دور کند؛ چراکه در دمشق ارتباط با نمایندگان سفیران سرزمینهای دیگر، بازرگانان داخلی و خارجی و مردمی که از سایر نواحی می آمدند، امکان بیش تری داشت و این روند به سود تشکیلات اموی نبود، لذا فرمان داد این چهره های رنج دیده و مقاوم را با احترام و عزّت به مدینه بازگردانند. نعمان بن بشیر انصاری، همراه چند نفر دیگر این کاروان را هدایت می کردند. برخی نوشته اند: کاروانیان از نعمان خواستند که اجازه دهد آنان در راه بازگشت از کنار مزار شهیدان کربلا بگذرند تا با این عزیزان تجدید پیمان نمایند.[14]

6- ملا مهدی مازندرانی(ره) در مجلس چهارم کتاب خود، ورود اهل بیت در اربعین اول به کربلا و دیدار آنان با جابر را مورد توجه قرار داده است.[15]

7- هاشم معروف حسنی، محقق برجستۀ لبنانی، با استناد به منابع روائی و تاریخی نگاشته است: امام سجاد(ع) از سوی امویان مخیّر گردید که در شام بماند و یا به مدینه بازگردد و امام چهارم مدینة النبی را برگزید. کسی برای مدیریت کاروان همراه اهل بیت گردید. آنان در طول مسیر از راهنمای قافله خواستند زمینه ای فراهم آورد تا از کربلا بگذرند و او نیز پذیرفت. یک روز قبل از رسیدن اسیران، جابر و گروهی از بنی هاشم بار سفر به این دیار بسته بودند و در حالی که جابر و همراهان در میان قبور شهدا در رفت و آمد بودند، کاروان حسینی بر ایشان هویدا گردید.[16]

8- حاج میرزا محمد ارباب قمی (اشراقی) تصریح نموده است: بر حسب عادت، بعید می نماید که آن قافلۀ دل شکسته که با اکراه و اضطرار از کربلا (به حالت اسارت) کوچ کردند و از هر گونه گریه و سوگواری منع گردیدند و اجساد شریفۀ شهدای خود را مقابل آفتاب دیدند، بدون آگاهی بر حال مقابر مقدسه و اطلاع بر حال آنان به مدینه رجوع کنند و به زیارت آن تربت مقدّسه فائز نشده، برگردند.[17]

الحاق رأس امام حسین(ع) به بدن مطهر در اربعین اول
یکی از اقوال مربوط به «رأس الحسین(ع)» این است که به بدن مطهر آن حضرت ملحق گردید؛ برخی مورخان و محدثان شیعه بر این عقیده اند که از علل مهم آمدن اهل بیت به کربلا، این بوده است که امام زین العابدین(ع) سر مطهر را به کربلا ببرد و به بدن پاک پدرش ملحق نماید. علامه مجلسی(ره) ضمن اشاره به این موضوع، اضافه می کند: زیارت اربعین در سالگرد این روز، استحباب دارد.[18]

در اینجا به برخی از اقوال این باب اشاره می گردد:

1- ابوریحان بیرونی نوشته است: در روز اوّل صفر، سر امام حسین(ع) را به شام وارد کردند... و در بیستم این ماه آن سر را به بدنش مُلحق نمودند و در همان جا دفن کردند و زیارت اربعین راجع به این روز است.[19]

2- زکریای قزوینی نیز می گوید: در اول صفر که سر مبارک امام حسین(ع) به شهر دمشق رسید، بنی امیّه این روز را عید اعلام کردند و در بیستم صفر سر مبارک را به جثۀ مبارکش برگردانیدند.[20]

3- شیخ صدوق(ره) می گوید: امام علی بن الحسین(ع) همراه بانوان از سرزمین شام بیرون آمد و رأس امام حسین(ع) را به کربلا بازگرداند.[21]

4- عبدالرئوف مناوی (متوفای 1031 ق) از معاصرین علامه مجلسی(ره) که اقوال متعددی را دربارۀ محل دفن رأس مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) مورد بررسی قرار داده است، به این نتیجه رسیده که شیعیان اثنی عشری می گویند: چهل روز بعد از شهادت حسین بن علی(ع) سر مقدس او به بدنش بازگشت داده شد و در کربلا، مجاور پیکرش دفن گردید.[22]

5- شبلنجی نیز نوشته است: دیدگاه شیعیان این است که رأس امام حسین(ع) به بدنش بازگردانیده شده و در اربعین شهادت آن حضرت در کربلای معلی، به خاک سپرده شده است.[23]

6- ابن اعثم کوفی (مورخ، محدث و ادیب شیعی، متوفای 314ق) می نویسد: آنگاه [یزید] اسباب سفر علی بن حسین(ع) و سایر اهل بیت را تدارک دیده، سرهای شهدا را به ایشان سپرد و نعمان را با سی سوار به همراهی آن طایفۀ واجب التعظیم مأمور گردانید. امام با خواهران و سایر اقربا متوجه مدینۀ طیبه گردیده و در بیستم صفر سر مبارک امیرالمؤمنین حسین(ع) و سایر شهدا را به ابدان ایشان ملحق ساخته، از آنجا به سر تربت مقدّس جدّ بزرگوار خویش شتافته، رحل اقامت انداخته است.[24]

7- شهید محراب، آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی(ره) که دربارۀ اربعین حسینی پژوهشهای پرمایه و گسترده ای انجام داده است، نتیجۀ تحقیقات خود را در این باره چنین بیان کرده است: از شواهد آمدن اُسرای خاندان نبوّت در بیستم صفر سال 61ق به کربلا، عبارت است از ملحق ساختن سر مبارک سیدالشهدا(ع) به جسد اطیب و انورش در کربلا و این موضوع، مشهور میان علمای امامیه است؛ اما سایر اقوال راجع به مدفن رأس مطهر، اعتماد را نشاید.[25]

8- مورّخ، تراجم نگار و نسب شناس معاصر، علامه سید عبد الرزاق مقرّم(ره) در این باره می نویسد:

هنگامی که امام سجاد(ع) مشاهده کرد یزید ملعون اندکی روی موافق نشان می دهد، پیشنهاد کرد سرهای شهدا را در اختیار آن بزرگوار قرار دهند تا در محل مناسبی دفن کند. یزید پذیرفت و امام(ع) آن سرهای مطهر را تحویل گرفت و به بدنهای پاکشان ملحق کرد....ابن حجر عسقلانی در شرح «همزۀ بوصیری» گفته است: سر امام را بعد از چهل روز به بدن رسانده و آنجا دفن کردند. ابن جوزی نیز همین نظر را دارد....بنابراین، گفته های دیگر در این باره موردی ندارد و تنها در یک جا رسیده که سر مبارک در کنار قبر امیر مؤمنان(ع) در نجف اشرف دفن شده است. اعلام و رجال حدیث و تاریخ که به آنان اشاره شد، چنین روایتی را دیده اند؛ ولی به دلیل عدم اعتماد به رجال این حدیث از آن اعراض کرده اند.[26]

9- شیخ فضل علی قزوینی (متوفای 1367ق) که دربارۀ تاریخ قیام کربلا و حماسۀ نینوا پژوهشهای با ارزشی به عمل آورده است، دیدگاه های مرتبط را به چهار دسته تقسیم می کند:

1) آنچه مختصّ علمای شیعه است؛

2) عقاید مشاهیر اهل سنّت؛

3) دیدگاه های مشترک بین امامیه و عامه؛

4) نظرات مشترک بین طرفداران فرقۀ اسماعیلیّه و عامه.

وی ذیل دیدگاه هایی که مورد تأیید علمای شیعه و اهل سنّت است، خاطرنشان می نماید: رأس مبارک امام حسین (ع) از شام به کربلا برگردانده شده و همراه جسد مطهر دفن گردیده است و این نظر بین شیعیان شهرت دارد و آنان در قرون متمادی بر آن عمل کرده اند و حتی در عصر ما بر این موضوع اجماع و اتفاق وجود دارد.

برخی منابع نیز نوشته اند: سر مقدس در نجف اشرف و جنب مرقد حضرت علی(ع) مدفون گردیده است. این ادعا، ضمن اینکه با قول مشهور تطبیق نمی کند، این اشکال را به وجود می آورد که در آن ایام هنوز مرقد مولای متقیان مشخص نگردیده بود تا چنین اقدامی در جوارش صورت گیرد.

درنگی در قول به «بعید بودن ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول»
با وجود این همه مدارک معتبر و اقوال قابل اعتنا دربارۀ اینکه اهل بیت امام حسین(ع) در بیستم صفر سال 61ق به سرزمین کربلا قدم نهاده اند و امام سجاد(ع)، رأس شهدا را به ابدان مطهرشان ملحق ساخته، عده ای این رویداد را بعید و حتی محال تلقی کرده اند و با استنباطی که از بیان شیخ طوسی(ره) داشته اند و نیز تکیه بر برخی قرائن تاریخی، ماجرای مورد اشاره را امری غیر ممکن تصوّر کرده اند، در حالی که شیخ طوسی(ره) در این خصوص تصریحی ندارد و از نوشتۀ وی در «مصباح المتهجد» چنین چیزی برنمی آید.

سید بن طاووس(ره) در این باره دلایلی ارائه می دهد، از جمله آنکه: حاکم کوفه (ابن زیاد)، در مکتوبی خطاب به یزید، وقایع کربلا را گزارش داد و دربارۀ اسیران کسب تکلیف کرد و این نامه نگاری ها به زمانی، حتی بیش از بیست روز نیاز دارد. همچنین در منابعی آمده است که اهل بیت را در شام به مدت یک ماه در جایی نگهداری کردند که ایشان را از گزند سرما و گرما مصون نمی ساخت و اگر بعد از این مدت به سوی مدینه یا عراق حرکت کرده اند، در بیستم صفر سال 61ق به کربلا نرسیده اند. به علاوه، جابر بن عبدالله انصاری نیز نمی تواند در اولین اربعین خود را به نینوا برساند؛ چراکه انتشار وقایع سوزناک عاشورا در حجاز و با خبر شدن جابر از این وقایع و حرکتش به جانب کربلا، به زمانی بیش از چهل روز نیاز دارد و با این وصف، در غیر اولین اربعین اهل بیت با جابر ملاقات کرده اند.[27]

پاسخ:
در پاسخ به این قول، مطالب زیر قابل توجه است:

1- کارگزاران حکومتی بعد از فجایع نینوا، توسط پیکهایی، این رخداد را در سرزمین تحت امر امویان از جمله مدینه منتشر کردند و جابر به محض دریافت این خبر، در اواخر محرم الحرام عازم عراق گردیده و در بیستم صفر سال 61ق به کربلا رسیده است.

2- امام سجاد(ع) و سایر اهل بیت برای رفتن بر سر مزار شهیدان خود لحظه شماری می کرده، مشتاق بوده اند هرچه سریع تر این مهم عملی گردد، پس به تعویق انداختن این زیارت تا صفر سال 62ق دور از واقعیت است.

3- بنا بر برخی نقلها حضرت زینب کبری(ع) در محرم و بنا بر اقوال دیگر در 14 یا 15 رجب سال بعد از واقعۀ کربلا رحلت نموده است، پس اگر قول اول را بپذیریم و درگذشت این بانو را در محرم بدانیم، در این صورت حضورشان در اربعین منتفی می گردد، در حالی که طبق دیدگاه تمامی مورخان و محدثان، آن علیا مخدّره به کربلا آمده و در این باره تردیدی وجود ندارد و اگر ارتحال این بانو را در رجب به حساب آوریم، نمی تواند حضور ایشان را در اربعین سال 62ق به اثبات برساند؛ زیرا آن بانوی قهرمان در واپسین ماه های زندگی در مدینه اقامت نداشت که از آنجا عازم کربلا شوند.

4- یزید و کارگزارانش به دلیل فشارهای تبلیغاتی شدید و شرایطی که فجایع کربلا را فاش ساخته بود، قادر نبودند اسرا را در شام نگهدارد و نه تنها موافقت کرد که آنان هرچه سریع تر قلمرو مراکز حکومتی را ترک کنند؛ بلکه امکانات لازم را برای عزیمت آنان به سوی هر مکانی که مورد نظرشان بود، فراهم ساخت.

در کتاب «روضۀ الواعظین» می خوانیم: یزید «نعمان بن بشیر» را فراخواند و گفت: آماده شو تا همراه اسیران به جانب مقصدی که در نظر دارند، بروی! نعمان پذیرفت و متعهد گردید دربارۀ این کاروان رفتار مناسبی اتخاذ کند و از هرگونه اعمال خشونت و سختگیری در این باره اجتناب کند و لحظه ای در خصوص این قافله غفلت نورزد تا هرچه سریع تر به مکان مطلوب خویش برسند.[28]

5- علامه مجلسی(ره) می نویسد: روز بیستم صفر مشهور است به اربعین حسینی؛ یعنی چهلمین روز شهادت امام حسین(ع). این محدث و فقیه برجستۀ جهان تشیع در ادامه، برخی زیارات را برای اربعین ذکر می نماید و اضافه می کند: سبب تأکید بر زیارت آن حضرت در این زمان (اربعین) آن است که امام زین العابدین(ع) همراه اسیران اهل بیت در چنین روزی بعد از مراجعت از شام به کربلای معلی وارد شده اند و سرهای مقدس را به ابدان مطهر ضمیمه کرده اند.

آن عالم ربانی در خاتمه مسئلۀ استبعاد این موضوع را مطرح می کند؛ ولی قصد ندارد وقوع این حادثه را در اولین اربعین نفی کند و نمی خواهد بر قول مشهور در این باره خط بطلان بکشد.[29]

از آنجا که سید بن طاووس در کتاب لهوف، آمدن اهل بیت به کربلا را در نخستین اربعین گزارش نموده؛ ولی در کتاب «اقبال الاعمال» این موضوع را بعید دانسته است. برخی که آمدن اهل بیت به کربلا را در چهلمین روز واقعۀ عاشورا قبول ندارند، به کتاب لهوف اشکال وارد کرده اند و گفته اند: چون سید این اثر را در سنین جوانی نوشته، بنابراین مطالبش از اتقان لازم برخوردار نمی باشد!

در پاسخ باید گفت:

اولاً: اگر مضامین لهوف مورد اشکال بود، مؤلفش در ادوار بعدی حیات فکری و علمی خود به اصلاح آن اقدام می کرد.

ثانیاً: از عبارات سید در دیباچۀ کتاب برنمی آید که او این کتاب را در اوایل زندگی به رشتۀ نگارش درآورده باشد؛ بلکه آن بزرگوار در ایام سالخوردگی کتاب «کشف المحجۀ» را نوشت و در این اثر بر اتقان و نفاست کتاب لهوف خود اشاره کرده و توفیق تألیف آن را به برکت فضل الهی دانسته است.[30]

وی در اجازه ای که در اجازات «بحار الانوار» درج گردیده است، تصریح می نماید که در تألیف اثری چون «لهوف» کسی بر وی سبقت نگرفته و می افزاید: اهل خبره می دانند که استواری مطالب این کتاب از فضل الهی است.[31]

ثالثاً: این منطقی نیست که کتاب تألیف شده در اوایل عمر مطالبی ضعیف دارد؛ بلکه برعکس، آثار مربوط به اواخر عمر می تواند خلل پذیر باشد.

پی نوشت ها

[1] کامل الزیارات، ابن قولویه، مطبعة المرتضویة، نجف اشرف، 1386 ق، ص 81؛ مستدرک الوسایل، میرزا حسین نوری، نشر آل البیت، قم، 1407 ق، ج2، ص279.

[2] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1354ش، ج 6، ص 52؛ وسائل الشیعه، شیخ حُرّ عاملی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ چهارم، 1391ق، ج 3، ص 42.
[3] ر. ک: مصباح المتهجد، شیخ طوسی، مؤسسۀ شیعه، بیروت، چاپ اول، 1411ق، ص 788.
[4] برگرفته از زیارت اربعین، موسوعة زیارات المعصومین (ع)، مؤسسة الامام الهادی، پیام امام هادی(ع)، بیروت، چاپ سوم، 1426ق، ج 3، ص 429.
[5] مصباح الزائر، سید بن طاووس، مؤسسه آل البیت، قم، 1417ق، ص 439.
[6] آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی، امیر کبیر، تهران، 1363ش، ص 528.
[7] مستدرک الوسائل، ج 3، ص 580؛ سفینۀ البحار، شیخ عباس محدث قمی، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1418ق، ج 1، ص 141.
[8] اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، نشر جهان، تهران، بی تا، ص 196؛ مشیر الاحزان، ابن نما حلّی، مدرسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1406ق، ص 107.
[9] بحار الانوار، ج 101، ص 334.
[10] التذکرة فی احوال الموتی و امور الآخرة، محمد بن احمد قرطبی، دار الکتب العلمیة، بیروت، بی تا، ج 2، ص 668.
[11] مسار الشیعه فی مختصر تواریخ الشیعه، شیخ مفید، دارالمفید، بیروت، 1414ق، ص 46.
[12] المجالس الفاخرة فی ماتم العترة الطاهرة، سید عبد الحسین شرف الدین بسوی جبل عاملی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ اول، 1386ش، ص 234.
[13] المجالس السنیة فی مناقب و مصائب العترة النبویة، تهران، 1380 ق، صص 270  201.
[14] اعیان الشیعه، سید محسن امین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ سوم، 1403ق، ج 1، ص 617.
[15] معالی السبطین، ص 895.
[16] سیرة الائمة الاثنی عشر، هاشم معروف حسنی، طبع بیروت، ج 2، ص 291.
[17] الاربعین الحسینیه، میرزا محمد ارباب اشراقی قمی، اسوه ها، تهران، 1374 ش، ص 207.
[18] بحار الانوار، ج 101، ص 334.
[19] آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی، ص 528.
[20] عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، زکریا بن محمد بن محمود قزوینی، طبع تهران، 1310ش، ص 67.
[21] امالی، شیخ صدوق، دار الکتب الااسلامیه، 1354ش، ص 232.
[22] الکوائکب الدریه از همین مؤلف، ج 1، ص 57.
[23] نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، شیخ مؤمن شبلنجی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ص 128
[24] الفتوح، ابن اعثم کوفی، تصحیح: غلامرضا طباطبایی مجد، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1366ش، ص 916.
[25] تحقیق درباره اوّل اربعین حضرت سید الشهداء(ع)، سید محمدعلی قاضی طباطبایی، بنیاد علمی و فرهنگی علامه آیت الله شهید سید محمد علی قاضی طباطبایی، قم، چاپ اول، 1368ش، ص 302.
[26] مقتل الحسین، سید عبد الرزاق مقرّم، نشر جهان، تهران، چاپ سوم، 1368ش، صص 439  440.
[27] اقبال الاعمال، سید بن طاووس، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1409ق، ص 89.
[28] روضة الواعظین، محمد بن فتال نیشابوری، منشورات الرضی، قم، 1375ش، ج 1، ص 192.
[29] زاد المعاد، محمدباقر مجلسی، اسلامیه، تهران، 1384ق، ذیل اعمال ماه صفر.
[30] کشف المحجة لثمرة المهجة، سید بن طاووس، مطبعۀ الحیدریۀ، نجف اشرف، صص 138  139.
[31] بحار الانوار، ج 107، ص 42.

 

 منبع : مبلغان » آبان و آذر 1394 - شماره 196 , گلی زواره، غلامرضا

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه