سیطره مهندسان؛ مانع رشد علوم انسانی در ایران

سیطره مهندسان؛ مانع رشد علوم انسانی در ایران

دانشجویان شرکت کننده در میزگرد ایرنا با بیان اینکه دانشکده‌های علوم انسانی در ایران نسبت به دانشکده‌های مهندسی عقب مانده‌اند، تاکید کردند: سیطره مهندسان بر حوزه‌های علوم انسانی در ایران و عدم پیوند این رشته‌ها با مسائل جامعه منجر به این عقب ماندگی شده است.

رشته‌های فنی در ایران طرفداران پروپاقرص زیادی دارند؛ درآمد بالا، وضع شغلی مناسب نسبت به رشته‌های دیگر و همچنین جایگاه اجتماعی بالاتر بخشی از دلایلی است که باعث می‌شود بیشتر دانش آموزان درس خوان در مقطع دبیرستان جذب رشته ریاضی و فیزیک شده و در دانشگاه هم وارد رشته‌های فنی شوند.

در مقابل، رشته علوم انسانی در دبیرستان طرفداران اندکی دارد و عمدتاً مورد بی مهری قرار می‌گیرد و در دانشگاه هم رشته‌های تحصیلی این شاخه علمی در جذب دانشجویان درس خوان چندان موفق عمل نمی‌کنند.

این اتفاق در حالی رخ می‌دهد که برای اداره جامعه و بهبود زندگی انسان در عصر مدرن رشته‌های علوم انسانی از جایگاه حائز اهیمت و بی بدیلی برخوردار هستند. همین اهمیت باعث شده در کشورهای پیشرفته این رشته‌ها مورد توجه قرار گیرند و دانشجویان برتر و درس خوان عمدتاً در این رشته‌ها به تحصیل بپردازند.

با وجود این بی مهری‌های ریشه دار و چندین دهه‌ای به علوم انسانی، در سال‌های اخیر شاهد افزایش تعداد دانشجویانی هستیم که برای ادامه تحصیل از رشته‌های مهندسی به سراغ رشته‌های علوم انسانی می آیند. این اتفاق به قدری گسترش یافته است که تعداد قابل توجهی از ورودی‌های کارشناسی ارشد و دکتری رشته‌های علوم انسانی دانشگاه‌ها برتر را هر سال دانشجویانی با این خصوصیات تشکیل می‌دهند.

در میزگرد پیش رو با حضور «محسن نداف» دانش آموخته مقطع کارشناسی مهندسی کامپیوتر دانشگاه شریف و دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران، «محمد دائمی» دانش آموخته مهندسی برق دانشگاه شریف و دانشجوی ارشد زبان شناسی دانشگاه تهران و «بلال فعله گری» دانش آموخته نفت دانشگاه امیرکبیر و دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران، دلایل تغییر رشته، فضای دانشکده‌های مهندسی و انسانی و همچنین وضع آموزش و درسی این دو حوزه علمی را در ایران به بحث گذاشته‌ایم.

قسمت اول این میزگرد به این پرسش پرداختیم که چرا دانشجویان رشته‌های مهندسی به علوم انسانی مهاجرت می‌کنند. دانشجویان شرکت کننده در میزگرد بیان داشتند که رشته‌های فنی با روحیات و تصورات آنها مطابق نبوده و از سوی دیگر پاسخگوی دغدغه‌های اجتماعی و عمومی آنها هم نبود، بنابراین به دنبال رشته‌هایی بودند که با مسائل عمومی جامعه و مردم پیوند خورده باشند پس به رشته‌های علوم انسانی مهاجرت کردند.

در قسمت دوم این میزگرد، به تفاوت‌های دانشکده‌های علوم انسانی و فنی و ضعف‌های علوم انسانی از منظر دانشجوان شرکت کننده در میزگرد پرداخته شده است. در مجموع این دانشجویان معتقد هستند در مقایسه بین دانشکده‌های فنی با علوم انسانی نظم و جدیت علمی کمتری در دانشکده‌های علوم انسانی دیده می‌شود.

در این بخش از میزگرد، به واکاوی این پرسش پرداخته ایم که دانشکده‌های مهندسی چه تفاوت ها و تمایزاتی با دانشکده های علوم انسانی در ایران دارند. دانشجویان تجربیات جالبی از حضور در فضای دانشکده‌های مهندسی و علوم انسانی دارند که در مجموع نشان دهنده عقب ماندگی و جدی نگرفتن علوم انسانی در ایران است.

قسمت سوم میزگرد «بررسی تجربیات دانشجویان فنی مهاجرت کرده به رشته‌های علوم انسانی» به شرح زیر است:

ایرنا: در بحث قبلی دلایل تغییر رشته از رشته‌های فنی به رشته‌های علوم انسانی مطرح شد. خب خانواده‌ها به این تغییر رشته چه واکنشی نشان دادند؟

نداف: خانواده من مخالفت تغییر رشته بودند و هم در دبیرستان و هم در دانشگاه بیشتر مایل بودند در رشته‌های فنی تحصیل کنم. در دبیرستان وقتی می‌خواستم وارد رشته علوم انسانی شوم خانواده مخالفت کردند، از طرف دیگر هم چون شناخت جامعی از علوم انسانی نداشتم در مقابل استدلال‌های خانواده مبنی بر نبود شغل خیلی اصراری نکردم و پذیرفتم وارد رشته ریاضی و فیزیک شوم و به نوعی استدلال‌های خانواده من را هم قانع کرد. باز هم در دانشگاه که می‌خواستم تغییر رشته بدهم راضی نبودند و می‌گفتند «ما این همه تو را تشویق کردیم که در رشته ریاضی و بعد در رشته‌های فنی درس بخوانی ولی در نهایت تو کار خود را کردی.»

دائمی: خانواده من خیلی مشکلی با انتخاب رشته‌های من نداشتند و در دبیرستان و دانشگاه دستم برای انتخاب رشته باز بود و خانواده موضوع انتخاب رشته را به علاقه خودم واگذار کرده بودند. خانواده فقط توصیه‌هایی داشتند و اجباری در کار نبود و می‌گفتند «هر رشته‌ای که دوست داری همان را انتخاب کن که در آن حوزه موفق می شوی»

فعله گری: خانواده من هم مخالف ورود به رشته علوم انسانی در دبیرستان بودند البته خود من هم خیلی مایل نبودم و بیشتر به ریاضی علاقه داشتم و به همین خاطر رشته ریاضی و فیزیک را انتخاب کردم. در دانشگاه هم باز مخالف بودند و دغدغه‌هایی مبنی بر شغل و آینده کاری داشتند و از طرف دیگر چون شناخت دقیقی هم از رشته‌های علوم انسانی نداشتند مخالف بودند اما سرانجام من تصمیم خود را گرفتم و عملی کردم.

ایرنا: قبل از مهاجرت چه ذهنیتی نسبت به رشته های علوم انسانی داشتید و این ذهنیت شما چقدر مطابق با واقعیت های این رشته ها بود؟

نداف: در این مهاجرت اول شوق خیلی زیادی داشتم و با متن علوم انسانی که روبرو می‌شدم برای من جذاب بود و درگیرم می کرد. ولی وقتی این جذابیت اولیه کنار رفت با حس غربت مواجه شدم به این معنا که در اول ورود خیلی رادیکال فکر می کنید اما به مرور می فهمید که کار خاصی نمی توانید انجام بدهید و به یک تعادل می رسید. در واقع من فکر می کردم با حضور در علوم انسانی می توانم عامل تغییرات بزرگ باشم.

در مقایسه حوزه علوم انسانی با حوزه فنی هم باید بگویم که نهاد علوم انسانی در ایران نهاد معیوبی است؛ از ضعف آموزشی و بی نظمی گرفته تا اینکه اساتید همدیگر را متهم به بی سوادی می کنند. در مهندسی چارچوب مشخصی وجود دارد اما دانشکده های علوم انسانی به نوعی رها شده هستند. به عنوان مثال زمان امتحان برای ما در دانشکده های مهندسی بسیار مهم بود ولی در دانشکده های علوم انسانی با چند امضا زمان امتحان را دانشجویان تغییر می دهند اما در دانشکده های مهندسی به سختی چنین چیزی امکان پذیر بود.

خلاصه حرف من این است که وقتی وارد حوزه علوم انسانی شدم از همه این بی نظمی متوجه شدم که هنوز علوم انسانی در ایران جدی گرفته نشده است.

بگذارید برای شما مثالی بزنم تا حرف من را دقیق متوجه شوید. من اول ثبت نام خودم در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که وارد این دانشکده شدم با خودم می گفتم چرا اینجا همه آرام راه می روند. در مهندسی همه در حال جنب و جوش ورفتن به کلاس یا مقاله خواندن و یا بحث های علمی هستند اما اینجا همه آرام هستند و مثلا فرد درس خوان هم سه ساعت در کتابخانه برای خود کتاب می خواند و از جنب و جوش خبری نیست.

من حس می‌کردم بچه های این دانشکده هیچ انگیزه فعالیتی ندارند. البته بخشی به این مسئله برمی گردد که مسائل علوم انسانی نیاز به تأمل دارد و خود من هم بعد از وارد شدن به رشته علوم اجتماعی خیلی آرام تر شدم چرا که در حوزه علوم انسانی به راحتی نمی توان در مورد مسئله ای اظهار نظر کرد.

دائمی: رشته زبان شناسی در سال ۱۳۴۸ در دانشگاه تهران تأسیس شده ولی چندان شناخته شده نیست بنابراین بعد از مهاجرت من به این رشته یکی از کارهای اصلی من توضیح در مورد رشته خودم به اطرافیانم بود. در مورد تصور من از فضای علوم انسانی هم چون من خیلی دور از فضای دانشکده‌های علوم انسانی نبودم و دوستان زیادی در این حوزه داشتم و این امر باعث شده بود من به این دانشکده ها رفت و آمد داشته باشم از فضای این دانشکده ها مطلع بودم. و وقتی هم وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شدم بیشتر تحت تاثیر فرهنگ رایج بین بچه ها قرار گرفتم و فضای علمی برای من خیلی عجیب و غریب نبود و می دانستم چه وضعیتی حاکم است.

البته در بحث تفاوت ها باید به این نکته هم توجه کنیم که ماهیت رشته های علوم انسانی و فنی با هم فرق دارند.در رشته های مهندسی جو و فضای رشته ها با هم خیلی متفاوت نیست. ولی رشته‌های علوم انسانی اینگونه نیستند و فضا و فرهنگ حاکم در بین آن ها خیلی متکثر و متفاوت است. به عنوان مثال در رشته‌ای که من در حال تحصیل هستم خیلی به فضای علوم تجربی نزدیک است و بنابراین تفاوت زیادی با رشته هایی مثل فلسفه و یا ادبیات دارد. بنابراین در بحث علوم انسانی نباید همه رشته ها را یکپارچه دید.

فعله گری: در رشته‌های مهندسی دانشجویان خیلی به حوزه عمل نزدیک تر هستند اما دانشجویان علوم انسانی در نظریات و تئوری ها مانده اند و ذهن عمل گرا ندارند. شما این ضعف را در تحلیل کردن و برای مسائل راه حل ارائه دادن می بینید که دانشکده های علوم انسانی ایران در این زمینه دچار ضعف هستند.مهارت‌های تحلیلی و یادداشت نویسی در دانشجویان علوم انسانی ضعیف است در حالی که یکی از اصلی ترین کارکرد این رشته ها این مسائل است.

ببینید من وارد رشته اقتصاد شدم اکنون استاد از ما متن می خواهد می نویسیم و به استاد ارائه می دهیم اما دیگر خبری از نقد و ارائه اشکالات متن نیست. استاد نه نظری می دهد نه اشکالی می گیرد در واقع هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد.در مجموع این ضعف ها باعث شده است که رشته های علوم انسانی در ایران و دانشجویان این رشته ها خیلی درگیر مسائل جامعه نباشند. و این امر مانع رشد این رشته ها شده است.

یکی دیگر از تفاوت های این دو حوزه علمی که منجر به ضعف علوم انسانی در ایران شده است سیطره مهندسان بر علوم انسانی در ایران است. از شکل گیری دارالفنون تا به امروز ذهنیت توجه به رشته های مهندسی در ایران برجسته بوده و به همین دلیل هم اکثر مسئولان رده های مختلف کشور حداقل در صد سال گذشته از مهندسان بوده اند. بعد از انقلاب هم این رویه ادامه پیدا کرده است. این سیطره باعث فقدان اعتماد به نفس در اصحاب این حوزه علمی برای رشد شده و از طرف دیگر با زبان بی زبانی اعلام شده است که علوم انسانی مهم نیست و به درد نمی خورد بنابراین این مهندسان هستند که حتی باید مسئولیت های فرهنگی، رسانه ای ، سیاسی و اجتماعی را بر عهده بگیرند./

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه